این چپ کیست و برای چیست؟

چیستی راستین هر جریان اجتماعی- سیاسی، به داوری افکار عمومی در باره درونمایه و کارنامهای است که او از خود عرضه میدارد؛ همانی که تجربه میگوید: "مشگ آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید"!
این اما، نافی آن نیست تا دستاندرکاران پدیداری این جریان، خود پیشاپیش نگویند که به دنبال چیستند. آنچه در زیر میآید برداشت من است از کیستی این جمع عازم وحدت برای بنیانگذاری یک تشکل سیاسی نوین با مضمون حزبی.
* * *
این جمع، بخشی از نیروی چپ جامعه ایران است در پی آزادی، عدالت، دموکراسی، حفظ محیط زیست و صلح. خواهان تحقق و هماهنگی این ارزشها برای بارآوری روند سوسیالیستی. آن بخش از چپˏ خواستار تحقق آزادی، مردمسالاری و عدالت اجتماعی، که پایداری این مولفهها را در لازم و ملزوم بودن آنها میخواهد و در همپیوندیشان با یکدیگر میپوید. چپی که، برآمد خویش را در اشتراکات بر سر کلیات برنامهای پی میگیرد، سودای سیاستورزی دارد و باورش به حزبیتی است برنامهمحور با پذیرش تنوع نظر در آن. این جمع، میکوشد تا این سمتگیری، در اتکاء بر همبودگی کوشندگانش و با کارکردی خلاقانه، بتواند در وزن واقعی خود شکوفا شود. رشد این روند، به وحدت و متشکل شدن تلاشگران آنست؛ آنانی که، به پیوندیابی خود با جوانان چپ مشتاقانه چشم دوختهاند و مایه امید خویش در پیوست با نیروی جوان را در نوگراییهای نگرشی، برنامهای، سیاسی و حزبیتی میجویند.
این جمع، اکنون در پی تلاش و حرکتی چند ساله، رهسپار برگزاری کنگرهای مشترک برای بنیانگذاری تشکلی با مضمون حزبی است و نیز تکمیل معرفی کیستی خود به جنبش. مسیر طی شدهای نه چندان آسان که از پیش روشن بود حس نیاز به وحدت، الزاماً ضامن پیشرفت در آن نیست. خیز ما برای این وحدت در اوضاعی رخ نمود که وقوفی کمابیش داشتیم بر این حقیقت که جامعه، علیرغم انباشت انواع شکافها در خود و بروز نارضایتی گسترده در خویش، هنوز هم برخوردار از شرایط غلیان جنبشی نیست و نیز آگاه به اینکه، نبود چنین موقعیتی میتواند آبستن ارادهگرایی باشد و در پیآورنده خطر آن. ما در جریان اجرای پروژههای ناظر بر این روند،گهگاه از تنظیم هماهنگی بین دو نیاز مرکزی برنامه کار خود بازماندهایم که نبوده مگر ضرورت مشارکت حداکثر و پیشبرد مدیریت لازم، با اینهمه اما هیچگاه دست نشستهایم از هدف خویش و پیمان بستهایم کماکان وحدت را. ما پیش آمدهایم زیرا که تاکید بر اشتراکات گذاشتهایم؛ و موفق شدهایم چون تکیه کردهایم بر اراده آگاه و ظرفیت تحولات رفتاری - فکری همانندی که هر کدام ما آنها را به طرق متنوع از سر گذرانده است. امید ما به همراهی آن همراهان فعلاً بیرون از ماست - چه در درونمرز و چه برونمرز- که علاقمند شکلگیری این وحدتاند.
فرایند تجانس ما تا اینجای کار نشان داده که خصیصه مشترک مدافعان آن، بازتاب دادن آماج است در دو رویکرد برنامهمحوری و سیاستورزی. آن تحول ماندگار و نافذی که رهروانش در خود سراغ میگیرند تا در بهرهگیری از آن، متکی بر آرمان و اهداف مشترکی که دارند و حفظ همه دستاوردهایی از تجربه و تاریخ چپ که حقانیتشان در متن زندگی به اثبات رسیده است، تحولی چنین را در چپ نمایندگی کنند. چپی که میفهمد بی تکیه بر ارزشهای سوسیالیستی، ناگزیر است از مستحیل شدن در نظام قدرت و غارت و لذا خواسته یا ناخواسته محکوم به پاسداری از وضع موجود. آن استحالهای که عدول از ایستادگی چپ بر سر هویت را در پی دارد و هویتی که همانا مبارزه است با انواع تبعیضات. با اینهمه اما، این چپ تصریح دارد که ارزشها و آماج برای هر جریان اجتماعی- سیاسی، تنها میباید رهنمونی تلقی شوند در خدمت تدوین و تنظیم برنامه عملی برای تحقق آنها و نه معیار داوری در مورد کیستی آن. برای ما، همانا این برنامه است که نسبت یک مدعی اجتماعی با هر جریان سیاسی مخالف و موافق وی را برقرار میکند و نیز ربط میدهد او را با جامعه و مردمش تا بتواند برای وی جایگاه سازد و پایگاه ارمغان آورد. در این نگاه، چپی که صرفاً محصور باشد در چهرهنمایی ارزشی و بری نگهداشتن خویش از مسئولیتپذیری در قبال آنچه که جریان دارد، پیشاپیش محکوم است به انزوا و محکوم شدنی بس سخت و گزنده. در این نگرش، آن چپی میتواند خود را کنشگری موثر و فرارویانده تا سطح نیروی اجتماعی به شمار آرد که مسئولیت برنامهای بر عهده گیرد، کوشای انجام و به فرجام رساندن داعیه خویش باشد و از درگیرشدن با مسایل روز و درنگ بر هیچ بغرنجی نهراسد. چپی که، شوق ورود در بوته آزمون رقابتهای برنامهای دارد و به استقبال میشتابد ایستادن در میدان نقد اجتماعی را.
پیشبرد برنامه اما از مسیر سیاست میگذرد و چپ برنامهمحور تا گام در سیاستورزی مشخص نگذارد و در وضع لحظه دخالت نکند، نه امکان نیرو گرفتن دارد و نه بدل شدن به نیروی تغییر. برای آن، سیاست راهبردی جهت گذار از حکومت دین محور تبعیض خو و تبعیض رفتار حاکم، مشخصاً در وجود پروژههای سیاسی و تاکتیک نقشههای سیاستورزانه است که میتواند معنی یابد و پیاده شود. این چپ، بی هراس از وقوع احتمال خطا در سیاست، طرفدار اقدام و دخالتورزی سیاسی است و نیز واقف بر این نکته که تحولطلبی سیاسی، تنها در عمل سیاسی مستمر است که به بار مینشیند. این چپ چون حس گرم زندگی در رگ خویش سراغ دارد، پس برآن میشود تا با حضور در متن روندهای جاری، خویشتن را به جامعه در سیمای چپی کنشگر معرفی کند.
آری، ما میخواهیم چپی باشیم برای جامعه جاری و موثر در زندگی هم اینک ساری مردمان طبقات و گروههای اجتماعی تحت تبعیض. رویکرد ما در اتخاذ برنامهمحوری و سیاستورزی، برخاسته از کلانآرمان ماست. ملهم از آرزویمان برای رخت بربستن نظام مبتنی بر استثمار سرمایهسالاری و سرمایهداری از هستی بشر و همانا برگرفته از ایدهآل انسانی ما که معطوف است به تحقق زیست بستر سوسیالیستی. قصد ما جلوهگری است در نقادی نسبت به هر آن توجیهی که در خدمت طبیعی نمایاندن نابرابریهای اجتماع است و برای ایستادگی در برابر هر نوع القاء ایدئولوژیک ناظر بر همیشگی جلوه دادن نظام مبتنی بر بهرهکشی. توجیهات و القاء کردنهایی که، در پی جا انداختن آز و زورند چونان خصلتی ثابت و بنیادین در "ذات انسان". با اینهمه اما، این نوع چپ - چپ دمکرات- که ما باورمندش هستیم اصلاً بر این نیست که امر تغییر را به ایدهآلها موکول بدارد و مطلقاً نمیخواهد آن را رویایی بفهمد متحقق برای "پسا انقلاب". این چپ با رد ارادهگرایی پرشوار و جهیدنهای فرا محدودیت تاریخی، دگرگونیها را در همین حالای روزگار و زمانه خود پی میگیرد و در تلاش است برای تغییر تناسب قوای موجود و عقب راندن نیروهای حافظ وضع مستقر بخاطر ایجاد تغییرات و انجام رفرمهای ترقیخواهانه در جامعه با چشمانداز تحول بنیادی در آن. چهره گشایی این چپ، در عمل اوست. سوسیالیسم برای وی، تحقق ارزشهای انسانی و انسانگرایانه است در جریان و متن زمان و نه سربرآوردن یکباره "فرماسیون سوسیالیستی"؛ او بدنبال سوسیالیسمی است در حال شکلگیری روندی، و متجلی در لحظه لحظه اقدام (پراکسیس). مبارزه آن، برای انجام رفرمهای مستمر اقتصادی- اجتماعی دارای چشمانداز است در کشورش و جهان. او، پایه اجتماعی این تغییر و تحولات را، نیروی مدنی زحمت یدی و فکری میداند و هم از اینرو، حمایت از حقوق آنها را در اولویتهای فعالیت خویش قرار میدهد.
پس، چشمانداز و در همان حال بستر برای چپ دمکرات، نمیتواند چیزی باشد مگر دمکراسی سیاسی و اجتماعی پیوسته، گسترش و تعمیق مدام آن و نیز شکوفاییاش در دمکراسی نوع مشارکتی. در یک کلام، دمکراتیزاسیون جامعه و سوسیالیزه کردن دمکراسی همچون یک روند. هم از اینرو، آنسان چپی که خود را در تعلق به طیف باورمندانی میبیند معتقد بە سوسیالیسم دمکراتیک و جزیی از حرکت سربرآورده و رو به گسترش در اینجا یا آنجایی از گیتی با انواع نوآوریهای جنبشی امروزین. چپی در حال شدن و درگیر تجربه و آزمون برای بازداشتن و پس راندن راست متعرض اجتماعی. چپی که خط و مرز دارد با "سوسیالیسم" آمرانه و مبتنی بر اقتصاد متمرکز، و نیز همزمان منتقد تقلیلگراییهای گرایش "سوسیال دمکراسی" که بودن و ماندن به هر قیمت در قدرت برای اجرای برنامه، چشم وی را شوربختانه در نگاه به افق سوسیالیستی تار کرده است. چپ دمکرات میخواهد معرف نگرش و روشی باشد از نوع سوسیالیست دمکراتیک اما بی قایل شدن به منع و محدودیت برای حضور گرایشهای دیگری از چپ در صفوف تشکل از نوع باز و منعطف خویش. معرف مبارزهای هدفمند و سامانمند با نئولیبرالیسم و نیز هویتطلبی ارتجاعی هم در وجه جهانی و هم نوع وطنی آن. مبارزهای نیازمند وجود چپ دمکراتی که عزم راسخ دارد برای بسیج بیشترین نیرو در راستای تغییرات امکانپذیر تا سامان دهد پیکار مدنی علیه ستم اجتماعی را.
چپ دمکرات در ایران امروز ما، میباید چهره سکولار دمکراتیک روشنی علیه این حکومت دینی مستقر داشته باشد. با دفاعی که از حقوق شهروندان ایرانی، و پدیداری، پایداری و گسترش نهادهای مستقل صنفی و طبقاتی در کشور به عمل میآورد، به این شناسا شود که نیروی مخالف هر شکل از دیکتاتوری و امتیاز و رانت سیاسی است. چپی خیزان بر ضد اعمال هر گونه تبعیض جنسیتی، نژادی، ملی، اقتصادی و فرهنگی در حق انسان که در همان حال به چالش میگیرد هر نوع از ویرانگری علیه طبیعت را و تلاش میورزد برای تحقق توسعه و عدالت اجتماعی در کشورش. چپی در خدمت مدرنیته، پابرجا در مقابله با هرنوع آمریت سنتی و مدرن، و کوشندهای پیگیر در راه سعادت انسان ایرانی اما چونان انترناسیونالیستی طرفدار صلح و دوستی ملل و مرعی داشتن حقوق بشر. آنسان چپی که دفاع از مجموعه همه این ارزشها را پرچم خود بداند و متکی باشد بر حرکات اعتراضی ترقیخواهانه و عادلانه جامعه، ایستاده بر گام و مقام جنبش مدنی و در درجه نخست قایم به نیروی زحمت. ما خواهان رو آمدن چنین چپی هستیم در سپهر سیاسی کشور برای کنشگری آن در عرصه اجتماعی و سیاسی. چپی که بر این شده تا رویاهای زیبای انسانیاش، در واقعیتهای سخت زمینی محک بخورند. برآمد این چپ، نیاز مبرم ایران ماست.
ما متعلق به چپی از این دست هستیم و دستاندر کار متشکل کردن اجزای آن؛ برای تاسیس تشکل چنین چپی هم است که به کنگره مشترک میرویم: چپ دمکرات سوسیالیست که با وحدت خویش، میتواند در عرصه پیکار سیاسی نشانه بگیرد متحد کردن مجموعه اپوزیسیون دمکرات را. امید ما بر اینست که همه یاران معتقد به چنین باورهایی، جملگی همراه هم شوند تا دوشادوش یکدیگر پر کنند خلاء این تشکل در سپهر سیاسی کشور را.
و پرسش اینست: آیا این جریانی که رو به یکی شدن گذاشته است کامیاب خواهد شد؟ و پاسخ نیز اینکه: چرا نباید و نتواند هرگاه اگر همراهی و همکاری دلسوختگانش فراهم آید؟
بهزاد کریمی
مهر ماه 1396