ابراز افسوس از درگذشت "مفتون"، شاعر هفت دههای آذربایجان و همهی ایران

با دریغ بسیار، شاعر برجسته یدالله امینی متخلص و شهره به "مفتون"، روز ١٠ آذرماه جاری با ترک برای همیشهی دوستدارانی بسیار، جامعهی ادبی ایران و زادگاهش آذربایجان را در اندوهی ژرف نشاند. این شاعر خلاق و پرتلاش به توصیف شاعرانهی شگفتیهای طبیعت نامآور بود و متاثر از تحولات اجتماعی زیست محیطی خود، هیچگاه از سرودن شعر اعتراض علیه ستمهای رایج زمانه دست نکشید و بازنماند.
او زادهی روستای "هولا سو" از محال "صائین قلعه" (شاهیندژ) بود که در سال ١٣٠٥ چشم بر جهان گشود و با پشت سرنهادن دورهی تحصیلات دبستانی و دبیرستانی در تبریز و ادامهی آن در دانشکدهی حقوق از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. تحولات سیاسی دههی ٢٠ کشور و زادگاه این جوان حساس و خوش قریحه و مشارکتشدر آنها، به سمتگیری سیاسی او در خدمت مردم شکل داد که وی تا آخر عمر خود در آن پابرجا ماند.
"مفتون" در سالهای نخست دههی چهل به همکاری با "آدینه مهد آزادی" تبریز روآورد و همراه صمد بهرنگی، بهروز دهقانی، علیرضا نابدل، غلامحسین فرنود، بهروز دولت آبادی، علی اکبر ترابی، دکتر غلامحسین ساعدی و قلمزنان و هنرمندان دیگر قلم ادبی در خدمت صدای محرومان زد و در شکوفایی زبان مادریکوشش بسیار به خرج داد. برگردان اشعاری از شعرای سرشناس ترک و آذری زبان و به ویژه شاعر بزرگ ناظم حکمت، به زبان فارسی و نیز ترجمهی چند شعر از "اوختای" در زمرهی خدمات او طی دوره انتشار "آدینه مهد آزادی" با امضای "مفتون" و " م.ا. آذرنگ" بود. شعر به آذربایجانی "مفتون" جایگاه ویژهای در ادبیات این دیار دارد که از آن به عنوان مکتبی خاص یاد میشود.
بیشتر درازای زندگی پربار "مفتون" در تهران گذشت و او با گذران وقت در محافل ادبی و شعری آن شکوفا شد، بی آنکه از خدمت به زبان و شعر آذربایجانی لحظهای بازایستد. "مفتون" سرایش به شعر کلاسیک را بیش از همه در تاثیر از استاد شهریار ادامه داد و سرودن به سبک نو را هم نزد نیما و معاشرت با شاعرانی چون زهری، مشیری، شاملو و بعدها فروغ و... در خود پروراند. همهی عمر این شاعر به آفرینش پرشمار آثار هنری ماندگار گذشت که هر یک افزودهای بر گنجینه هنری ایران به شمار میرود.
با درگذشت "مفتون"، جامعهی شعر و هنر ایران و آذربایجان یکی از فرزندان و یکی از برسازندههای خود را از دست داد. این، فقدانی است برای بسیاران و به ویژه بازماندگان و دوستداران انسانی که تعلق به انسانیت و پیوند ناگسستنی با ادب و هنر و شعر داشت. تسلیت به همگان. بگذار این گرامیداشت را با یکی از نجواهای زیبای این خلاق از دست رفته با طبیعت و آسمان پهناور به پایان برم.
"آفتاب را به تو نمیدهم / تا خرده خرده بشکنیاش / و از آن هزار شماره بسازی!
ماه را به تو نمیدهم / تا به خاطر کوهی از نور / دریایی از مروارید را انکار کنی!
ستارهها را به تو نمیدهم / تا بگویی خوشا شبهای بی مهتاب!
آسمان را به تو میدهم / تا ندانی که چه باید کرد!"
یاد و نامش گرامی.