بیانیه اخیر میرحسین موسوی: عبور از جمهوری اسلامی و پذیرش تغییر آن

بیانیه اخیر میر حسین موسوی که با عبور از جمهوری اسلامی و پذیرش تغییر آن مطرح شده واکنش های بسیاری را برانگیخته است ، عنصر اصلی این بیانیه فارغ از عملی شدن آن در این شرایط یا شرایطی که موجبات عملی شدن آن را فراهم کند همانا تغییر نظام است و نه تغییر در نظام که قبلا توسط موسوی و اغلب اصلاح طلبان مطرح میشد ، بدون شک این موضوع جبهه نیروهای انقلابی را در مقابل براندازان و کسانی که صرفا بهدنبال براندازی نظام به هر شکل و وسیله ای هستند تقویت می نماید ، مطلب مهم این است که چرا موسوی در این شرایط بیانیه را صادر کرده است؟
با نگاهی به رویدادهای بیش از صد روز اخیر و آغاز جنبش زن ، زندگی ، آزادی که با کشته شدن مهسا امینی توسط نیروهای گشت ارشاد کلید خورد و روند جنبش و تحرکات جریانهای مختلف داخلی و خارجی نشان میدهد که وضعیت جنبش بهشکلی است که امکان تاثیر گذاری جریانات راست و وابسته را بر آن افزایش داده و رسانه های تبلیغاتی آنها شبانه روز بهدنبال ساختن آلترناتیو انحرافی و وابسته با بزرگ کردن نقش کشورهای غربی و بهرسمیت شناختن سیاست سرنگونی جمهوری اسلامی توسط آنها و به عبارتی دخالت فعال آنها در جنبش و تعیین اپوزیسیون مورد قبول آنها که عمدتا جریانات راست وابسته و افراطی هستند، میباشند، بعد از آن توییت چند نفره بحث وکالت به رضا پهلوی نیز از جمله عواملی است که خطر انحراف در جنبش و مصادره آنرا تقویت می کند ، از طرفی دیگر سیاست های متصلبانه جمهوری اسلامی در پذیرش خواستههای مردم و سرکوب شدید اعتراضات باعث گردیده که روز بهروز مشروعیت این رژیم بیش از پیش زیر سوال رفته و حتی در بخشی از طرفداران آن نیز این نوع حکمرانی مورد سوال قرار گرفته و شرایطی را بهوجود آورده که نه تنها امکان هیچ اصلاحی وجود ندارد، بلکه خطر فرو پاشی یکباره و خلا قدرت بیش از پیش احساس میشود ، حکومت بهجز دستگاه سرکوبش با هیچ وسیله دیگری نمی تواند بحران پیش آمده را کنترل کند و این موضوع خطر دخالت خارجی و استفاده از امکان بوجود آمده برای جایگزین کردن حکومتی وابسته را فراهم می کند که میتواند نتایج بسیار وخامت باری در پی داشته باشد ، نبود سازماندهی و احزاب مترقی که بتوانند در صورت ایجاد خلا بهعنوان آلترناتیو دموکراتیک از فروپاشی جامعه ایران و هرج و مرج جلو گیری کنند ، این امکان را به جریانات راست و سلطنت طلب خواهد داد که با حمایت کشورهای خارجی و عمدتا غرب قدرت را قبضه نماید ، و کلا دستاورد های مورد نظر نیروهای ترقیخواه را به باد دهد.
این وضعیت خطیر و تصویر عینی از شرایط موجود باعث گردیده است که جریانات تحول خواهی چون موسوی بیش از پیش خود را از اصلاح طلبی جدا کرده و راه همراهی با جنبش را با دادن برنامه همه پرسی مطرح سازد ، اینکه آیا میتوان برنامه موسوی را قابل اجرا دانست یا نه خود بحثی دیگر است ولی ورود وی و متعاقب آن تعدادی دیگر از صاحبنظران مانند تاجزاده و سعید پیوندی و ...که از وی حمایت کردند ، و از درون زندان بیانیه حمایتشان را صادر کردند، یک قدم بزرگ به سمت ایجاد آلترناتیو داخلی است که میتواند گستردگی بیشتری یافته و در مقابل آلترناتیو سازی غرب و راستگراها در خارج کشور که بیشتر حول رضا پهلوی در جریان است قرار بگیرد، بیهوده نیست که طی این دو سه روز که از انتشار بیانیه گذشته است سلطنت طلب ها کف بهدهان آورده و همه جا سعی در زیر سوال بردن آن حتی با پیش کشیدن سوابق موسوی بهعنوان فردی که در ایجاد حکومت اسلامی نقش داشته است پرداخته اند ، ماهیت این حرکت را باید دقیقا در مقابله با جریانات راست و آلترناتیو سازی و رهبر سازیهای آنها ارزیابی کرد ، شاید گفته شود که این امکان در حال حاضر وجود ندارد که اینچنین برنامهای را با وجود حکومت مسلط اجرا کرد و البته پر بیجا هم نیست ، ولی باید دانست که موسوی جز با ارائه این برنامه نمیتوانست بهشکلی دیگر همراهی خود را در عبور از حکومت کنونی و همراهی با جنبش اعلام کند و بهشکلی واضح ادامه و گسترش جنبش را توصیه کند ، ولی برای کنشگران سیاسی که برنامه وی را می بینند. مسئله روشن است که موسوی بدون ارایه راهکار در اصل این اختیار را به آنها ( کنشگران سیاسی داخل ایران ) و همچنین احزاب و سازمانهای مترقی و ملی و دموکرات دادهاست که شرایط تحقق این برنامه را ارزیابی کرده و سیاست تحقق آنرا در یابند ، بدون شک مهمترین عامل و اصلی ترین اقدام اولا اعلام حمایت از این برنامه در داخل ایران بهعنوان اپوزیسیون اصلی است ، که بارها طرفداران سلطنت و جریانات راست سعی کرده اند نبود صدای داخلی را بهانه ای برای ابراز وجود خود بعنوان اپوزیسیون واقعی که در خارج کشور صدا دارد مطرح کنند ، با این بیانیه و اعلام حمایت از آن نشان داده شد آن توجیه طرفداران سلطنت مبنی بر اینکه رهبران و یا کنشگران داخل ایران بدلیل سرکوب شدید نمی توانند نقش رهبری یا تعیین کننده داشته باشند را کلا زیر سوال برد و نشان داده شد حتی در شرایط حصر و زندان هم نیروهای داخل کشور می توانند خود را در عرصه حنبش و به تبع آن در عرصه بین المللی هم مطرح سازند بدون شک وزن و اعتبار فردی که در حصر است و سالها خود یکی از مهره های تاثیر گذار بوده است بسیار بیشتر از کسانیست که اینروزها سعی دارند خود را بهعنوان رهبر جا بزنند و با همراهی چند سلبریتی و ورزشکار و .. که عمدتا شخصیت هایی سیاسی نیستند در این راه اقدام کنند ، از طرف دیگر این موضوع باعث میشود که آن طیف از اصلاح طلبانی که همچنان به اصلاح نظام معتقد بودند به تردید بیشتری دچار شده و بازهم شاهد ریزش بیش از پیش در این طیف خواهیم بود ، علاوه بر آن موسوی قطبیاست که حتی در بین بخشی از حکومتیها طرفدار دارد یادمان نرود در انتخابات هشتاد و هشت بسیاری از سپاهی ها به وی رای دادند ، حال بر میگردیم به مطلبی که بهعنوان سوال مطرح است که آیا میتوان این موضوع را اجرایی کرد یا خیر ، شکی نیست در این شرایط که حکومت احساس می کند اوضاع را کنترل کرده و توانسته جنبش را تا حد زیادی خاموش کند تن به هیچ رفراندم یا همه پرسی و ... نخواهد داد ، ولی بهعنوان پلتفرمی می توان آنرا در نظر داشت که بار دیگر در صورت شروع دوباره اعتراضات بتوان با گسترده تر کردن جنبش و پیوند آن با سایر جنبش ها منجمله جنبش فرودستان و رادیکال کردن آن حاکمیت را مجبور به عقب نشینی کرد ، مطمئنا اگر آن بخش از اصلاح طلبان گذشته که بهنوعی با گرایش به رادیکالیسم خود را از آن جدا کرده و به سمت تحول خواهی روی آورده اند ، به سمت کنش انقلابی بیایند با توجه به پایگاه اجتماعی آنها میتوان به قدرتمند تر شدن بیشتر جنبش امید داشت و درضمن جنبش را از اتخاذ روشهای خشونت آمیز واداشت تا بتوان به نتایج مورد نظر رسید ، شکی نیست که این بخش از افراد جدا شده از اصلاح طلبان می توانند نیروهای ملی و دموکرات داخلی را تشکیل داده و تقویت نمایند ، تنها عامل مهم برای طرد جریانات انحرافی تعمیق مبارزات و گسترش آن و تقویت جریانات داخل کشور که عمدتا می توانند نیروهای دموکرات و ملی باشند در همراهی و همکاری نیروهای صادق اپوزیسیون در داخل و خارج کشور میباشد ، بیانیه موسوی برخلاف دیدگاه جریانات راست و سلطنت طلب که میکوشند آنرا بی اهمیت جلوه دهند، تحول مهمی است که اینروزها اتفاق افتاده و باید به فال نیک گرفته شود ، تاکید بیانیه برحق تعیین سرنوشت و خواست ملت بهعنوان عامل اصلی تکامل جامعه تا حد زیادی باعث همگرایی و همراهی نیروهای مترقی خواهد شد و البته مهمتر از خود این برنامه ورود این بخش از مخالفین جمهوری اسلامی به عرصه جنبش است که میتواند جبهه نیروهای ملی و دموکراتیک را تقویت کرده و جریانات راست را بیش از پیش منزوی گرداند، گرچه ممکن است دارای ایرادهای شکلی و محتو ایی هم باشد که بیشتر باید صاحبنظران حوزه حقوق در باره آن صحبت کرده و نظر بدهند ، مهم این نیست که فکر کنیم حول این برنامه باید به توافق رسید مهم این است که ابن برنامه وسیله ورود بخش مهمی از اپوزیسیون داخل به عرصه جنبش و رساندن صدای مخالفان داخلی که شخصیت های مهمی در عرصه سیاسی هستند به جهانیان و بهویژه غرب است که سعی داشته و دارند که در خارج کشور سرنوشت مردم را رقم بزنند این موضوع باعث به چالش کشیده شدن اقدامات غرب در آلترناتیو سازی دارد .