در هفتهی گذشته در بخش «برگهایی از تاریخ جنبش کارگری»، در «جنگ کارگری» شمارهی ٦ بهاختصار مروری داشتیم بر تشکیل نخستین اتحادیههای کارگری و شرح فعالیت مبارزاتی محمد دهگان یکی از سازمانگران و رهبران نخستین اتحادیهی سراسری کارگری ایران. در این شماره یادی میکنیم از حسن عسگرزاده و مهدی کیمرام دو تن دیگر از فعالین سرشناس و مبارز جنبش سندیکایی ایران. و مروری میکنیم به چگونگی فعالیتهای سندیکایی پس از ممنوع شدن فعالیت آنها.
حسن عسگرزاده، (بهرام قلی) یکی از رهبران سرشناس و مبارز اتحادیهی کارگران کفاش بود. وی یکبار از طرف اتحادیهی کارگران کفاش کاندیدای نمایندگی مجلس شورا شد و آرای لازم برای نمایندگی را کسب نمود. بااینوجود پس از غیرقانونی شدن فعالیت اتحادیههای، حسن عسگرزاده را به همراه مهدی کیمرام مدیر اتحادیه کفاش و از رهبران اتحادیهی سراسری کارگران، به زندان انداختند. در زندان پلیس برای گرفتن مهر و اسامی اعضای اتحادیهها عسگرزاده را که حاضر به دادن نشانی این اسناد نبود بهشدت تحت شکنجه قرارداد ولی او از این کار سرباز زد و تسلیم شکنجهگرانش نشد. حسن عسگر زاده و مهدی کیمرام هر دو پس از مدتی از زندان رها شدند. مهدی کیمرام که درواقع در دوران رضاشاه چند بار زندانی و آزاد شده بود، پس از سقوط رضاشاه، در سال ١٣٢٠ در زمرهی کسانی بود که «شورای متحده مرکزی کارگران ایران» را بنیان نهادند و از رهبران ذینفوذ و مؤثر این اتحادیه بود.
رویکرد ناخواسته به فعالیت سندیکایی مخفی
باوجود ممنوع شدن فعالیت اتحادیهای کارگری بین سالهای ١٣٠٤ – ١٣٠٥، و به زندان انداخته شدن اکثر رهبران سرشناس و مؤثر سازمانهای سندیکایی وقت، این فعالیتها اما توسط فعالینی که از یورش پلیس در امان مانده بودند، ابتدا بهصورت نیمه علنی و سپس بهصورت مخفی ادامه یافت. بااینوجود اما تا سقوط دیکتاتوری رضاشاهی هیچ سندیکایی اجازه فعالیت رسمی و علنی پیدا نکرد، ولی در اثر همین فعالیتهای مخفی بود که در١٤ اردیبهشت سال ١٣٠٧، اعتصاب معروف نفت به وقوع پیوست و همگان را غافلگیر کرد. تشکیلات سازمانگر این اعتصاب ١١ روزه، که جمعاً ٢٠ هزار کارگر در آن شرکت داشتند «جمعیت کارگران نفت جنوب» بود. از سازمانگران اصلی آن، علی شرقی، رحیم همداد، یوسف افتخاری، علی امید، میر ایوب شکیبا، بودند. آنها با تشکیل هستههای کارگری در آبادان و خرمشهر درواقع از پیشزمینهی این اعتصاب را آنهم در شرایط کنترل شدید پلیسی در شهرهای خوزستان توسط کمپانی نفت جنوب و دولت، فراهم ساختند. گستردگی این اعتصاب و مطالبات ١٧ گانهی آنکه از حمایت وسیع مردمی نیز برخوردار بود موجب چنان هراسی برای کمپانی نفت شد که پیش از آن سابقه نداشت. این اعتصاب درواقع قرار بود در ١١ اردیبهشت روز جهانی کارگر آغاز شود ولی بهواسطهی هجوم پلیس برای دستگیری رهبران اعتصاب و بازداشت دهها نفر از آنها با ٣ روز تأخیر شروع شد. اما پلیس نتوانست باوجود دستگیری شمار بزرگی از افراد مؤثر اعتصاب را در نطفه خفه کند.
افزایش دستمزد، به رسمیت شناختن روز کارگر، کاهش ساعات کار روزانه جوانان زیر ١٧ سال، به رسمیت شناخته شدن فعالیت اتحادیهای و دخالت دادن نمایندگان کارگران به هنگام اخراج ازجمله مطالبات کارگران اعتصابی بودند.
در ٢٥ اردیبهشتماه این اعتصاب با حمله نظامی مشترک دولت ایران و نیروهای انگلیسی و کمک تعدادی از خوانین عرب که توسط کمپانی نفت مسلح و تطمیع شده بودند و اعلام حکومتنظامی در منطقه درهمشکسته شد. همهی رهبران این اعتصاب که شمارشان را ٣٠ تن ذکر کردهاند پس از سرکوب اعتصاب به زندان افتادند و تا سقوط رضاشاه در زندان ماندند. جعفر پیشهوری یکی دیگر از افراد مؤثر در سازماندهی فعالیتهای مخفی نیز، که به دام پلیس نیفتاده بود، سرانجام در سال ١٣١٦ شناسایی و دستگیر شد و تا شهریور ٢٠ در زندان ماند.
-* در «جُنگ» بعدی برگ دیگری را تقدیم حضورتان میکنیم.
افزودن دیدگاه جدید