رفتن به محتوای اصلی

بیم و امید در زمانۀ اتوماسیون انبوه: مباحثه در آیندۀ کار- بخش نهم

بیم و امید در زمانۀ اتوماسیون انبوه: مباحثه در آیندۀ کار- بخش نهم
مترجم:

یادآوری
در بخش قبل این نکته مطرح شد که "پاسخهای مرسوم سیاستگزارانه به موضوع اتوماسیون ملهم از نقطه نظرات متفاوتی اند در بارۀ طبیعت و نقش کار، و در بارۀ فواید یا، اگر اینها نشد، ایجاد شرایطی که ادامۀ کار در جامعه را ممکن می سازند."

در بخش قبلی به دو پاسخ از مجموعه پاسخها اشاره شد و آنگاه یکی از این پاسخها به اختصار معرفی شد. در ادامه یک پاسخ دیگر معرفی می شود.

 

پاسخ به اتوماسیون: صرفه جوئی در کار یا نفی آن؟ - ادامه

پاسخ دوم نقطه مقابل پاسخ نخست است. به زعم آن، کار آثار فرساینده ای بر هستی و نیکبود آدمی دارد. به موجب این نظر، علاقۀ وافر به کار به عنوان منبع مستقیم نیکبود انسان امری خطرناک برای ارتقاء زندگی آدمی، و مبین وضعی است که در آن ابتکارات بیرون از حیطۀ کار یا بی ارزش یا انکار می شوند. اشتغال عبادی به کار از این مهم غفلت می ورزد که یک زندگی خوب باید از کار رها شده و سرشار از وقت آزاد باشد. این دیدگاه اتوماسیون را، به عنوان راهی برای نفی یا حذف کار و آزادسازی وقت آدمی برای خلاقیتهای فراسوی کار، تشویق و تشجیع می کند.

هر دو دیدگاه گفته شده را می توان به چالش کشید. دیدگاه اول هزینه های کار، ازجمله هزینه های مرتبط با کاربرد تکنولوژی را نادیده می گیرد. این دیدگاه از دیدن ارزش و اهمیت کاستن از زمان کار، در حالی که این امر به آزادی کارگران و به ارتقاء کیفیت کار می انجامد، باز می ماند. این مضمون که گویا کار، هرچه باشد، "خوب" است - با تطهیر هر نوع کار، بدون توجه به نتایج آن برای کارگران – در واقع از کوشش برای نیل به کار کمتر و بهتر سر باز می زند. دیدگاه دیگری دایر بر این که کار باید با یک درآمد پایه برای پیشگیری از تقلیل تقاضای انباشته تکمیل گردد، منجر به پذیرش سیستم موجود کار، همچنان که هست، می گردد. یک درآمد پایه در عمل تبدیل به پشتوانه ای برای مصرف می شود، که در پی گسست رادیکال از وضع موجود نیست، بلکه کارگران را به همان دور باطل مصرف بیشتر می سپرد. فورد، که یکی از هواداران درآمد پایه است، صراحتاً می نویسد که این درآمد تدبیری است برای حمایت از رشد و منظور عمیقتری برای اصلاح خود سرمایه داری در پس آن نیست. به عبارت دیگر او هر دیدگاه رادیکالی برای رفتن به فراسوی رشد و سرمایه داری را منتفی اعلام می کند.

دیدگاه دومی را که در بالا معرفی شد، یعنی دیدگاهی را که بر لزوم نفی کار تأکید دارد، می توان به انکار نیاز و امکان پیشرفت در کیفیت کار تلقی کرد. اقتصادزده کردن کار به عنوان هدفی بلندمدت امری خیرخواهانه و برای ارتقاء وضع موجود، مورد نیاز است (در ادامه در این باره خواهیم نوشت). اما در حال حاضر هم این وظیفه پیش روی ماست که از تعبیه های ممکن برای بهبود کیفیت کار حمایت کنیم، ولو فقط به این دلیل که کار در آینده نیز وجود خواهد داشت. دیدگاه های ضدکار یا پساکار (منظور دیدگاه هائی اند که به فردای بدون کار، مبتنی بر روند درونی سرمایه یا دراثر عمل آگاهانۀ انسانی، باور دارند)، زوال کار را بدیهی می گیرند و تمایل دارند که موارد تغییرات معاصر و کنونی در محل کار را دست کم بگیرند؛ مثلاً از تأئید نیاز به اتحادیه های کارگری قدرتمند (تر) و قانون کاری، که کارگران را در نیل به نتایج بهتری در عرصۀ کار کمک می کند، طفره روند. این تغییرات را مشخصاً می توان چون نشانه های مهمی از گرایشی دید که در بالا تشریح شد: پیشرفت تکنولوژی در راستای تضعیف و تخریب کیفیت کار.

اکنون می توان به موضوع دیگری پرداخت. این موضوع مرتبط با ایدۀ استفاده از تکنولوژی نه تنها برای کاستن از مدت زمان کار، بلکه همچنین برای افزودن به محتوای کیفی آن است. چنان که در ابتدای این نوشته توضیح داده شد، تحقق دیدگاه کارل مارکس دایر بر آینده ای بهتر، مستلزم ساماندهی مجدد کار است به عنوان فعالیتی در گریز از "از خود بیگانگی"، و اجرای این ساماندهی هم به نوبۀ خود تا حدودی وابسته است به استفاده از تکنولوژی. پس می توان استدلال کرد که برخی از چشم اندازهای مدرن ضدکار یا پساکار این سؤال را که کار چگونه می تواند به فعالیتی فرحبخش تبدیل شود، غبارآلوده می کنند و نیز این نکته را که یک دیدگاه رادیکال [در مورد کار و آیندۀ اتوماتیزه شده] چگونه می تواند به هر دو مؤلفۀ مورد بحث نائل آید: نیل به وقت آزاد بیشتر و بیشتر درعین ارتقاء کیفیت کار.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید