رفتن به محتوای اصلی

اقتصاد شراکتی، آیندۀ مشاغل و "پساسرمایه داری" بخش دوازدهم

اقتصاد شراکتی، آیندۀ مشاغل و "پساسرمایه داری" بخش دوازدهم

"کوچک زیباست"

با رشد اقتصادهای "شراکتی" و طبق درخواست، ما با ظهور مجدد نوعی لفاظی مواجه ایم که در دهه های گذشته مرسوم بود: "کوچک زیباست". در آن زمان این ایده، که سخت مورد استقبال بورژوازی لیبرال و خرده بورژوازی قرار گرفته بود، چنین عنوان می کرد که اقتصاد نباید توسط شرکتهای چندملیتی غول آسا، بلکه توسط امواجی از شرکتهای کوچک نوآور هدایت شود.

برآمد اقتصاد اینترنتی و مبتنی بر پلاتفرمهای نرم افزاری، که اطلاع از ارزیابی میلیونها نفر را برای شرکتهای نوپا فراهم می آورد، جان تازه ای به ایدۀ "کوچک زیباست" بخشیده است. امروزه، مثل سالهای "تب طلا" در قرن 19 در امریکا، وعده داده می شود که هر کارآفرین نوپا می تواند به سرعت پولدار شود. آنچه مورد نیاز است، فقط یک ایدۀ خوب، و آدمی با انگیزه و دل و جرأت است: توی آن تپه ها و رودخانه ها پر طلاست!

اما در ابتدای هر حباب جدیدی، کم از این وعده های شیرین سرخرمن داده نمی شود. مارکس در کتاب سرمایه طبیعت و دینامیسم این حبابها را، که ناشی از جوهر آنارشیک بازار سرمایه داری است، آشکار کرده است: جائی بازار جدیدی باز می شود؛ آنها که پیشقدم اند در نبود رقابت سودهای هنگفتی می برند؛ نوعی رفتار گله وار در میان سرمایه دارانی که می ترسند از قافله عقب بمانند، شایع می شود؛ بازار گفته شده در اثر ظرفیت اضافی متورم می شود و کارش به بحران می کشد، زیرا سرمایه گذاران متوجه می شوند سرمایه شان باز نخواهد گشت و بجای سودی که تصور می کردند نصیب شان خواهد شد، دیون سنگین غیرقابل پرداختی نصیب شان شده است.

این الگوی عمومی تمام حبابهاست: از اولین نمونه های ثبت شده، مثل "تب لاله" هلند در سالهای 1600، تا نمونۀ مدرن آن، مثل گاز شیل امریکا. به این ترتیب با انباشت انبوهی پول نقد در دست سرمایه داران، بی آن که راهی برای سرمایه گذاری سودآور وجود داشته باشد، قیمت بورس اوراق بهادار و سرمایه هائی که شرکت های نوپا به کار انداخته اند، به طور فزاینده ای از وضعیت واقعی اقتصاد فاصله می گیرند.

نیازی نیست سالهای بسیاری به عقب برگردیم. آخرین نمونۀ سالهای اخیر در سال 2008 و پس از آن گویاست: حباب ترکید و بحران اقتصادی سنگینی را به بار آورد.

امروزه شرکتهای تکنیک بالا ارزشهای خیره کننده ای یافته اند. پینترست، واس آپ، سنپچت، اینستاگرام، ... به ترتیب 11، 19، 20 ، 35 میلیارد دلار ارزشگذاری شده اند. و هیچ از این شرکتها هیچ "منبع درآمدی" ندارد. تمام نشانه های یک حباب دیگر مشاهده می شوند. باز انعکاس دیگری از فوق تولید حاد که در پهنۀ جهانی وجود دارد، از یک سو و نبود جای چندانی برای سرمایه گذاری مولتی میلیاردرها از سوی دیگر.

در این اثنا، سرمایه گذاران مشغول در کار سرمایه گذاری در اقتصادهای "شراکتی" و طبق درخواست بوده اند. شرکتهای ایربی ان بی و اوبر، که به ترتیب 26 و 41 میلیارد ارزشگذاری شده اند، هریک به تنهائی 8 میلیارد دلار سرمایه جذب کرده اند، بدون آن که هنوز سودی نصیب سهامداران شان کنند. تمام این سرمایه با این وعده که این شرکتها موقعیت انحصاری شان را تثبیت خواهند کرد، و بنابراین نهایتاً قادر خواهند شد در آیندۀ نه چندان دور سودهای سرشاری را نصیب سهامداران کنند، جذب شده اند.

به واقع این واقعیت که شرکتهائی مثل ایربی ان بی و اوبر قبل از آن که بتوانند سودی کسب کنند، مجبور اند خودشان را به عنوان شرکتهائی انحصاری تثبیت کنند، ضربۀ قدرتمندی است به ادعای "کوچک زیباست". صنایع فنی که غالباً با طمطراق از پویائی و رشد سریع شرکتهای نوپا در این بخش دم می زند، مثل باقی بخشهای اقتصاد زیر سلطۀ انحصارات اند. اپل، گوگل، فیس بوک، آمازون، ...، همۀ این شرکتهای چندملیتی با نامهای آشنایشان، از موقعیتی تقریباً انحصاری در بازارهای اصلی خودشان بهره می برند. و همان گونه که خرید واتس آپ و اینستاگرام توسط فیس بوک نشان داد، "کوچک" همیشه توسط "بزرگ" بلعیده و از میدان به در خواهد شد.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید