رفتن به محتوای اصلی

مدیریت مایکرو مهندسی روانی تبلیغاتی

مدیریت مایکرو مهندسی روانی تبلیغاتی

تاریخچه

شانتاژ، تهدید، دروغ، شستشوی مغزی، تطمیع ، تحمیق و سوء استفاده کردن از احساسات مذهبی و ملی افراد از جمله شیوه هایی بوده است که استعمارگران، قدرت های امپریالیستی و تمامی قدرتمداری های ستمگر جهت حفظ قدرتمداری غارتگرانه خویش و به استثمار کشیدن توده ها از آنها استفاده کرده اند. این شیوه ها اکثر مواقع به مراتب موثر تر از سرکوب های مستقیم و خشن در میدام جتگ کاربرد داشته است.

این "گوبلز" وزیر تبلیغات نازیسم هیتلری بود که میگفت، " دروغ  باید آنقدر بزرگ باشد تا شنونده از فرط حیران ماندن در مقابل مقیاس آن تنواند به آن شک بکند" . اگر این دروغ پراکنی های امپریالیستی در زمان های جنگ های ویتنام، لائوس، کامبوج ،  جنگ کره، جنگ های اعراب و اسرائیل و بالاخره جنگ های اخیر در همسایگی های کشور ما از جمله سوریه، لیبی، عراق و افغانستان صورت میگرفت. دروغ پراکنی های دستگاههای تبلیغاتی امپریالیستی با توپ های پر شبانه روز با پتک بر مغزهای ما کوبیده میشد، با پیشرفت های تکنوژی جدید، در دنیای دیجیتال، ابعاد نوینی یافته است.  

تا همین چندین دهه پیش، این رسانه های نوشتاری، صوتی و تصویری فیلم، سینما و تلویزیون دنیای کلان سرمایه داری بودند که چنین نقشهایی را در شستشوی مغزی توده ها ایفا میکردند. آنها از این طریق تلاش می نمودند تا توده های انسانی را بصورت گله هایی زامبی وار تبدیل نموده و با تسخیر افکار و روان های همگان،  آنها را در همان راستاهای مورد نظر خویش، هدایت نمایند.  در آن زمان ها قدرتمداری های امپریالیستی گروه بندی های اجتماعی جغرافیایی،  ملّی، طبقاتی ، منطقه ای، جنسی،  دینی و یا غیره را مشخص نموده و بر اساس  ویژگیها، علایق، نیازها و خواسته های آنها تبلیغات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی روانی خویش را تنظیم می نمودند.

 یکی از اهداف اصلی این رسانه ها آفریدن نوعی از اعتماد، اعتبار و اعتیاد، نیاز جهت تغذیه فکری روانی و از این طریق وابستگی به ترّهاتی بود که این موسسات به خورد آنها می دادند. بر بستر گستره این متد کارکرد، فرهنگ فراگیری بوجود می آمد که در آن گروه های اجتماعی برای اینکه با بقیه همگن و همنوا گردند، با نورم های فرهنگی رفتاری فراگیر آفریده شده توسط نهادهای تبلیغاتی دنیای امپریالیستی و از طریق تطبیق دادن خویش با این ارزش ها و نورم های اجتماعی، تلاش نمایند تا در درون این گروه های اجتماعی احساس مقبولیت و پذیرش یافته و نوعی از تعلق اجتماعی را جهت تامین امنیت خویش بیآفرینند.

هدف اصلی این رسانه های خبری و موسسات به ظاهر آموزشی اطلاعاتی بیطرف، در مرحله اول کسب احساس اعتماد عمومی در میان گروه های اجتماعی مردم بود. به عنوان نمونه، در دهه پنجاه، اعتماد وسیعی که در میان ایرانیان نسبت به تعقیب آخبار از طریق رادیو بی بی سی  وجود داشته و به آن بیشتر از شبکه های خبری دیگر اعتماد میکردند. در حالیکه در میدان عمل سیاسی  بیشترین میزان کارائی این رسانه ها زمانی بود که  در نقاط عطف تحولات سیاسی، امنیتی  وارد میدان عمل میشدند تا ضربه های نهایی را بر پیکر آن جوامع وارد نمایند. ما نقش این رسانه ها را در تاریخ خودمان ایران در منحرف کردن افکار عمومی در مقاطعی از تاریخ معاصر از قبیل زمان کودتای شاهی بر علیه حکومت ملی دکتر مصدق، و سپس در زمان  رهبر تراشی آنها از خمینی و ترکیب دهی به تیم سیاسی ایشان در پاریس برای تحویل گرفتن انقلاب مردم ایران شاهد بوده ایم.

مدیریت مایکرو مهندسی روانی

گرچه نشانه های "مدیریت مایکرو مهنسی روانی" در عرصه های دنیای تلویزیون، سینما، کامپیوتر و رسانه های مجازی نمود های خود را نشان میدادند، این انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا به سال 2016 بود که با افشا شدن نقش کمپانی انگلیسی " کمبریج آنالیتیکا "  و نقش آن در مدیریت تبلیغات انتخاباتی دونالد ترامپ، با استفاده از خرید داده های انبوه اطلاعات خصوصی دهها، بلکه صدها میلیون شهروند آمریکائی بود، که این موضوع را در مقیاس علنی افشاء نمود.

دستگاه های دیجیتالی از قبیل تلفن دستی، کامپیوتر، تلویزیون و آی پد و غیره که ما از آنها استفاده می کنیم، از طریق " کوکی " ها، ابزار های شنودی و تصویری به همراه قابلیت های هوشمندی این تکنولوژی ها از طریق بازآموزی و باز تکوینی خویش، قابلیت آن را دارا میباشند که نه تنها تمامی جزئیات گوشه گوشه های روانی نیازها، اسرار، خواسته ها، تمایلات، اهداف و آماج افراد را تشخیص داده، فورمولبندی لگاریتمی نموده و به مرکز منتقل نمایند.

در مایکرو مهندسی روانی، انسان ها را به صورت های کاملا فردی از طریق تزریق داده هایی که فیسبوک، اینستاگرام، یوتیوب، گوگول و غیره بر اسای ویژگیهای روانی آنها تشخیص میدهند، از طریق این رسانه ها به  افراد تحویل داده شده و تزریق میگردند. بمباران این شیوه تبلیغات هدفهمند، میتواند بطور مشخص نتایج خویش را در تغییر رفتارهای فردی در مقاطع حساس نشان بدهد.

به عنوان نمونه، چه کسانی از مردم آمریکا باید تشویق میشدند، که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکنند، چه کسانی باید بخاطر روابط  خارج از خانوادگی جنسی بیل کلینتون ، باید به این خانواده بی اعتماد شده و از این طریق در رای دادن به خانم کلینتون دچار شک و دو دلی میشدند، و یا چه کسانی بخاطر اینکه خانم کلینتون یک زن میباشد، باید رگهای مردانه گردنشان در این انتخابات تحریک میشد. در راه رسیدن به این اهداف کدامین شعارها باید تنظیم و در افکار این گروه بندی های روانی اجتماعی تزریق میشد.

تبلیغات انبوه به موازات  کنترل مایکرو مهندسی روانی

این دوران شامل زمانی میباشد که در آن با وجود دامنه مسلط تبلیغات انبوه رسانه های امپریالیستی بر افکار و روان های دسته بندی ها و گروهبندی های طبیعی اجتماعی مردمی، با به میدان آمدن تکنولوژی دیجیتال و رسانه های مجازی، شیوه به مراتب پیشرفته تر، موثر تر، هدفمند تر و کاراتر، مایکرو مدیریت روانی تبلیغاتی پای به عرصه میگذارد.

یا زمانیکه  بعد از فاجعه یازده سپتامبر و آغاز پروژه حمله به عراق، تمامی رسانه های تبلیغاتی صوتی و  تصویری دولتی و خصوصی کشورهای عضو پیمان ناتو، بصورت شبانه روزی و بدون توقف بر شیپورهای تبلیغاتی خویش دمیده و بر مغزهای صدها میلیون نفر مردم کشورهای خودشان و جهان با پتک میکوبیدند، که "صدام حسین به سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی مسلح میباشد" و جهت انتقام گرفتن از القاعده و بن لادن که در قلب پاکستان جای گرفته بودند، باید به عراق حمله میکردند. این گونه تبلیغات قادر بود تا افکار عمومی صدها میلیون نفر اهالی این کشورها را نسبت به این حملات تسخیر و خنثی کرده و خیلی از اهالی این کشورها در مقابل روایت جاری تبلیغاتی پخته شده در اطاقهای فکری قدرتمداری های امپریالیستی خود را هماهنگ نموده و تطبیق می دادند.

امروزه شیوه تبلیغات رسانه ای در دنیای دیجیتال از این هم به مراتب پیشرفته تر عمل میکند. امروزه با به راه افتادن رسانه های مجازی از قبیل فیسبوک، تویتر، اینستاگرام، تلگرام، یوتیوب و غیره به موازات شیوه های " لگاریتمی " جمع آوری اطلاعات شخصی توسط موسسات خصوصی و دولتی از افراد، ما وارد دنیای " داده های انبوه " شده ایم.

در این دنیای داده های انبوه، انسان ها بصورت های فردی توسط این موسسات از نظر آنالیز رفتارهای روانی و انگیزه های رفتاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و گروه بندی می گردند. سپس همین موسسات و شرکت های بزرگ قادر میباشند تا تبلیغات و اطلاعات هدفمند شده را به افراد به صورت های فردی تزریق نموده و از این طریق به شیوه مدیریت مهندسی شده به مراتب عالی تر و پیشرفته تری به بمباران روانی آنها بپردازند.

یکی از موسساتی که در این مورد لو رفت، شرکت کمبریج انالیتیکا بود، که قبلا در چندین کشور آفریقایی، هندوستان و چندین کشور آسیایی در انتخابات ریاست جمهوری آن کشورها نه تنها داده ها واطلاعات انبوه شخصی افراد را از کمپانی هایی مانند فیسبوک خریداری نموده بودند، بلکه از این داده های انبوه اطلاعاتی در هدایت تبلیغات انتخاباتی مشتریان خویش که حاضر بودند تا صدها میلیون دلار هزینه نمایند، بصورت هدفمند روی انبوه توده ها و بصورت های منفرد با توجه با آنالیز روانی گروه بندی شده بودند، استفاده شود.

وقتی که دست شرکت " کمبریج انالیتیکا " در انتخاب دونالد ترامپ به عنوان ریاست جمهوری آمریکا  رو شد، معلوم گردید که آنها از تمامی شگرد های پست و کثیف موجود، از قبیل دروغ پردازی، تنظیم شعارهای نژاد پرستانه و ضد انسانی، تحریک آشوبگران، سوء استفاده از اطلاعات خصوصی خانوادگی و شخصی افراد جهت خفه کردن آنها و تطمیع و تهدید استفاده نموده و از این طریق قادر میشدند تا انبوه توده ها را از طریق این شعارها تحریک و بسیج نمایند.

ما این شیوه کار برد را در به راه انداختن، سازماندهی و حمایت مالی تبلیغاتی از کودتاهای رنگی  در خیلی کشورها، از جمله کودتاهای رنگی اکرائین به سال 2014 شاهد بودیم، که در نهایت منجر به بسیج چند ده ، یا چند صد هزار نفر انسان های تحریک شده ای می انجامید که به کاخ ریاست جمهوری حمله میکردند، و پس از اشغال آن، این حرکت آنها از طرف کشورهای امپریالیستی بعنوان حکومت انقلابی به رسمیت شناخته میشدند. به دنبال به رسمت شناخته شدن این کودتاهای رنگی از طرف قدرت های امپریالیستی، رسانه های تبلیغاتی آنها نیز به تسخیر روانی افراد در زمینه پذیرش این روایت و سناریو ادامه می دادند. حتی این نمونه را در مورد افغانستان هم در مقطعی به این صورت شاهد بودیم، که زمانی که آمریکا از " طالبان " در مقابل " مجاهدین " حمایت میکرد، نیروهای طالبان  را طلبه های دانشجو می نامید.

مایکرو مهندسی تسخیر روانها در ایران

شیوه تزویر و موزیانه این تبلیغات توسط ستون پنجمی های امپریالیستی ایرانی تبار در این کشورها بصورت سازمان یافته از سالها پیش بکار گرفته میشود. همان هایی که از تحریم های امپریالیستی حمایت کرده و از تجاوزات امپریالیست ها به ایران حمایت میکردند، بصورت روزمره تهدید های تهاجمی  " دونالد ترامپ " ، " مایک پمپئو " ، " جان بولتون " و " رودی جولیانی " های گانکستر را از طریق رسانه های مجازی در میان جامعه ایرانی باز نشر می کردند، بر بستر این تحریکات خویش تلاش می نمودند، تا گروه های ویژه اجتماعی مد نظر خویش را بر محور حمایت و تایید تجاوز آمریکا به ایران بسیج نمایند.

آنها امروز هم همچنان در تلاش میباشند تا بصورت جاده صاف کن های سلطه امپریالیسم آمریکا بر ایران هر لحظه دوباره وارد میدان شده، از تمامی شگرد های کثیف، موزیانه، دروغ و تزویر خویش جهت فریب و گمره کردن و تحریک مردم جهت رسیدن به اهداف خویش استفاده نمایند. آنها از مدیریت مایکرو مهندسی روان های منفرد افراد گرفته تا تبلیغات انبوه تلاش می نمایند، تا عرصه را برای بازگشت دوباره سلطه اربابان امپریالیستی خویش بر کشور ما فراهم نمایند.

هدف از این تبلیغات مزورّانه و دروغ، تنها افزایش میزان شک و تردید، و حتی نفرت مردم نسبت به رقیبان امپریالیسم آمریکا و شرکای ناتوئی آنها، به  موازات تشویق و ترغیب گشایش بیشتر در مناسبات با امپریالیستهای آمریکا و غربی می باشد. این گونه تبلیغات و کارهای ترویجی دروازه های باز جهت بازگشت سرمایه های امپریالیستی به کشورمان  را در میان بعضی از روشنفکران سیاسی چپ نیز شاهد میباشیم. این گونه پیغام های تعریف و تمجید از کمپرادورهای امپریالیستی جهت هجوم و تسخیر ثروت های طبیعی کشورمان، به موازات ترویج حس شّک، نفرت، بی اعتمادی و خیانت نسبت به رقیب های دنیای امپریالیستی در عین حالی که  دروازه های کشور را  به روی بانکها استقراضی و شرکت های غارتگر و دولت های غربی میگشاید، دوباره تلاش و فداکاری های چندین نسل ازمردم کشورمان را در بیرون کردن پایگاه های امپریالیسم از کشورمان را با خطر نابودی رو برو میسازد.

دنیز ایشچی

14 مارس

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید