رفتن به محتوای اصلی

نان و گل سرخ: زنان در خط مقدم انقلاب

نان و گل سرخ: زنان در خط مقدم انقلاب
معرفی یک تحقیق

خانم اریکا چنووت (Erica Chenoweth) جسته و گریخته در فضای سیاسی ایران شناخته شده است؛ بیش از همه با تحقیقی به اشتراک با خانم ماریا استفان، زیر نام "چرا مقاومت مدنی نتیجه بخش است" (Why civil resistance works). گزارش این تحقیق در پایان سال 2012 انتشار یافت. تحقیق به تحلیلی آماری از صدها کارزار انقلابی خشونت پرهیز و خشونت آمیز در فاصلۀ سالهای 1900 تا 2006 دست می زند و، چنان که اقتضای کار آکادمیک است، بی آن که به رد یکی و تقدیس دیگری روی آورد، به یافته های پراهمیتی در کارآئی و اثرات این دو نوع مبارزه نائل می شود (زیرنویس 1).
موضوع خشونت سیاسی و آلترناتیوهای آن در کانون توجه خانم چنووت قرار دارد. او در سال 2021 کتاب "آنچه همه باید در بارۀ مقاومت مدنی بدانند" را منتشر کرد. این کتاب با زبانی ملموس و محاوره ای چیستی و چگونگی کارکرد مقاومت مدنی، این که چرا گاه ظاهراً شکست می خورد، خشونت و سرکوب چگونه بر آن مؤثر می افتند، و تأثیر بلند مدت این نوع مقاومت را می کاود.
آخرین کار تحقیقاتی اریکا چنووت، همراه با خانم زو مارکس (Zoe Marks)، در سال جاری به پایان رسیده است و گزارش آن که نام "نان و گل سرخ: زنان در خط مقدم انقلاب" را بر خود خواهد داشت، هنوز انتشار نیافته است. این تحقیق با گردآوری داده های متنوعی از مشارکت زنان در صدها خیزش مسلحانه و غیرمسلحانه، از پس از جنگ جهانی دوم تا پایان سال 2019، به بررسی تأثیر مشارکت زنان بر نتایج جنبشهای توده ای پرداخته است. در سطور زیر موضوع و دامنۀ تحقیق و یافته های آن به کوتاهی معرفی شده اند (زیرنویس 2).
پرسشهای مرکزی تحقیق چنین اند: 1- درجات مختلف مشارکت زنان در خط مقدم جنبشهای انقلابی چگونه نتایج این جنبشها را تحت تأثیر قرار می دهند؟ 2- (پرسش مهمتر در بلندمدت) تأثیر این درجات مشارکت بر اوضاع، 5 سال پس از پیروزی یا شکست انقلاب چیست؟
جنبش انقلابی کارزاری انقلابی تعریف شده، که خواهان برکناری یا عزل مقام [یا مقاماتی] در سطح کشور (زیرنویس 3)، یا استقلال سرزمینی از طریق بیرون راندن قدرت استعماری یا اشغالگران نظامی است.
موفقیت جنبش انقلابی: موفقیت یک جنبش انقلابی در کوتاه مدت با دستیابی آن به اهداف اعلام شده اش در طول یک سال پس از اوج بسیج آن تعریف شده است؛ به این معنا که جنبش در خلال یک سال پس از اوج بسیج آن، موفق به عزل یک مقام یا مقامات در سطح کشور یا تغییر نظام موجود شده، یا به استقلال سرزمینی تماماً قانونی یا دوفاکتو نائل آمده باشد. این یک معیار سخت برای پیروزی است، اما امکان مقایسۀ سیستماتیک جنبشهای انقلابی را فراهم می آورد. دومین معیارِ موفقیت مبتنی است بر دستاوردهای جنبش، پنج سال پس از نیل آن به موفقیت پیشگفته، در عرصۀ دموکراسی برابریخواه و شاخصهای توانمندسازی زنان.
میزان مشارکت زنان در جنبشها به 4 درجۀ مختلف تفکیک شده است: 1- عدم مشارکت، 2- مشارکت محدود، به معنای حضور کم شمار زنان در جنبش انقلابی؛ 2- مشارکت معتدل، به معنای حضور با شمار بالاتر، اما کمتر از نیم شرکت کنندگان؛ و 3- مشارکت وسیع، به معنای حداقل نیمی از شرکت کنندگان یا بیشتر.
منبع تحقیق شامل داده های مربوط به 338 جنبش انقلابی از پس از جنگ جهانی دوم تا سال 2014 است. این تعداد متعاقباً به 556 جنبش تا سال 2019 بسط یافته است.
زوایای ورود برای پاسخگوئی به پرسشهای تحقیق بر اساس یافته های تحقیقات متعدد پیشین انتخاب شده اند. این تحقیقات دریافته اند که موفقیت جنبشهای انقلابی در گرو چهار عامل یا توانائی است: 1- توانائی بسیج یا عامل تعداد، به این معنای روشن که هرچه جنبشی وسیعتر باشد، احتمال موفقیت اش بیشتر است؛ 2- عامل نوآوری تاکتیکی، یعنی جنبشهائی که قادر باشند تاکتیکهای خلاقی را ابداع کنند و اشاعه دهند، به نحوی که فشار بیشتری بر نیروی مقابل وارد آورند، نسبت به جنبشهائی که بر تاکتیکهای پیش بینی شدنی و مرسوم اتکا دارند، از احتمال موفقیت بیشتری برخوردارند؛ 3- عامل سوم توانائی برای ایجاد تزلزل و شکاف است، به این معنا که جنبشها نه فقط باید در تعداد و گستره و تنوع تاکتیکی شان رشد کنند، بلکه باید قادر به ایجاد تزلزل در میان نیروها و ارکان وفادار به نظام موجود – اعم از اقتصادی، تجاری، در میان نخبگان و نخبگان سیاسی، نیروهای امنیتی، رسانه های دولتی، خدمات مدنی و ... – باشند؛ 4- چهارمین عامل توان تاب آوری است، به این معنا که جنبشهای انقلابیِ موفق، زمانی که سرکوب آنها اوج می گیرد، باید توان مقاومت در برابر سرکوب را داشته باشند. غالب جنبشهای موفق توانسه اند، با تشدید سرکوب آنها، به نحوی منضبط مانور بدهند و عقب بنشینند. این توانائی مشخصاً نیاز به درجۀ معینی از رهبری و زیرساخت سازمانیافته دارد: رهبری و سازمانی که هر دو آمادۀ پرداخت هزینه و دادن تلفات باشند و بتوانند از پس این هزینه برآیند.
از این قرار تحقیق خانمها چنووت و مارکس به پاسخگوئی دو پرسش مرکزی تحقیق، خاصه پرسش نخست، از زوایای چهارگانۀ فوق می پردازد: درجات مختلف مشارکت زنان در خط مقدم جنبشهای انقلابی چگونه بر توان بسیج، توان نوآوری تاکتیکی، توان نفوذ و توان تاب آوری این جنبشها تأثیر می بخشد؟

یافته های تحقیق
یکی از اولین و برجسته ترین یافته های تحقیق، و تا حدودی بدیهی، این است که درجۀ مشارکت زنان در یک کارزار انقلابی و در خطوط مقدم آن، بدواً وابسته به آن است که کارزار بر روشهای مسلحانه مقاومت متکی است یا روشهای غیرمسلحانه. شمار زنان در خطوط مقدم کارزارهای غیرمسلحانه، در قیاس با آن در خطوط مقدم کارزارهای مسلحانه، بسیار بیشتر است، و این که کارزارهای مسلحانه اساساً بازدازندۀ حضور زنان باشند، بسیار محتملتر. این یافته در نمودار زیر منعکس است. چنان که دیده می شود تنها در جنبشهای غیرمسلحانه است که زنان در آنها مشارکت وسیع داشته اند.

image-20221101150424-1

اهمیت این واقعیت آن است که اگر به آن چهار عاملی بازگردیم که موفقیت جنبشها را توضیح می هند، خواهیم دید که  مشارکت فعال زنان در خطوط مقدم برای خلق ظرفیتهائی که جنبشهای انقلابی به آنها نیازمند اند، واقعاً اساسی است. یکی از یافته های تحقیق مبین یک نکتۀ بسیار پراهمیت است: مشارکت فعال زنان در خطوط مقدم جنبشهای انقلابی اثری به مراتب بیشتر از تأثیر عددی حضور صرف خود آنان بر گستردگی جنبش دارد. این یافته حاکی از آن است که متوسط اوج مشارکت کلی (مشارکت مردم به طور کلی و نه محدود به زنان) در صورت مشارکت فعال زنان، در قیاس با مشارکت محدود یا عدم مشارکت آنان، بر خلاف آن چه ممکن است تصور شود، یک ضریب برابر 2 ناشی از 50 درصد جمعیت به عنوان منبعی برای جذب نیرو نیست، بلکه متوسط اوج مشارکت کلی، در صورت مشارکت وسیع زنان، 5/7  بار بیشتر است.
یک دلیل برای این کیفیت شاید اثرات و ثمرات شبکه های افقی خاص زنان باشد که در بسیاری از تحقیقات دیگر عملکرد مؤثرترشان در بسیج افراد - در قیاس با عملکرد شبکه های بیشتر عمودی، که مرسوم مناسبات اجتماعی مردانه اند – محرز شده است.
دلیل دوم برای این که چرا جنبشهای انقلابی، وقتی زنان حضور بالائی در خطوط مقدم آنها دارند، احتمال موفقیت بیشتری دارند، به قدرت اجتماعی ای مربوط است که از مشارکت توده ای زنان حاصل می شود. قدرت اجتماعی به ویژه می تواند به تزلزلات و شکافهائی در میان نیروهای وفادار مقابل راه ببرد. این تزلزلات متعاقباً توضیح داده خواهند شد. اما قدرت اجتماعی همچنین همراه با درجات بالائی از دانش اجتماعی در بارۀ اهرمهای خاص جامعه است که ممکن است در برابر فشارهای خلاق برای ایجاد تزلزل و شکاف [در میان وفاداران قدرت مقابل] آسیب پذیر باشند. برای مثال، بعضی ها ممکن است از منشاء کلمۀ بایکوت، به عنوان یک تکنیک مبارزاتی، شگفت زده شوند. کلمۀ بایکوت (تلفظ انگلیسی این کلمه بویکات است) در واقع از نام کاپیتان چارلز بویکات، یک زمیندار بریتانیائی "صاحب" زمین در ایرلند، می آید که هدف بایکوت زنان ایرلندی قرار گرفت. او، تحت مقررات استعماری بریتانیا، بابت کار روی "ملک اربابی" از کشاورزان ایرلندی اجاره می خواست و اگر آنان قادر به پرداخت اجاره نمی بودند، اخراج شان می کرد. در سالهای دهۀ 1880، هم لیگ سراسری زنان ایرلندی و هم زنان کشاورز ایرلندی کارزاری را برای طرد و تحریم بویکات به راه انداختند. آنها نه فقط از پرداخت اجاره بهای زمین، بلکه همچنین از دادن خدمات به او نیز خودداری کردند. زنان خیاط، رختشوی، سرآشپز و آشپز، مغازه دار، و هر آن کسان دیگری که در کار کشت و نگهداری زمین بودند، از کار دست کشیدند و از فروش غذا و ارائۀ دیگر سرویسهای شهری به او پرهیز کردند. در نتیجه پای کاپیتان بویکات از ایرلند بریده شد. او به انگستان عقب نشست، و پس از چند سال در آنجا مرد. پس از آن بوده است که این تکنیک بایکوت نامیده شده است.
بایکوت عنصری از یک مجموعۀ متنوع تکنیکهائی بود که لیگ سراسری زنان ایرلند و زنان کشاورز ایرلند پیشه کردند. آنها همچنین دست به تصاحب مجدد زمینها زدند، اجاره داران اخراجی را برگرداندند، با دستان خالی کلبه هائی را ساختند تا مردمی که از خانه و از زمین شان اخراج شده بودند، سرپناهی موقت داشته باشند. این ها همه تکنیکهائی بودند که توسط زنان تدبیر می شدند، زیرا آنها از سوئی دقیقاً می دانستند که اگر از کار و همکاری سر باز زنند، چگونه زندگی برای افراد ناممکن خواهد شد، و از سوی دیگر نیازهای روزمرۀ یک مبارزۀ نفسگیر را می شناختند.
یکی از جالبترین نکات در بارۀ لیگ زنان ایرلند به ویژه این است که این لیگ توانست مدت مدیدی پس از آن که دوره ای از سرکوب گستردۀ ناسیونالیستهای ایرلندی توسط بریتانیائیها حاکم شد، دوام بیاورد. در حالی که لیگ سراسری ایرلند، که یک لیگ تحت سلطۀ مردان بود، عملاً سرکوب شده بود، اما لیگ سراسری زنان علیرغم فشار دائم در صحنه حضور داشت، و بسیاری از کارکردهای لیگ سراسری را، و در واقع کارکردهای جدیدی را نیز به عهده داشت.
موارد مشابه دیگری وجود دارند که در آنها نوآوری تاکتیکی زنان موجب فرصتهای قابل توجهی برای ایجاد قدرت سیاسی شده است. برای مثال، زنان ایگلو (Iglo) در نیجریه، پس از رکود بزرگ و بسط قدرت رؤسای محلی برای ادارۀ زمینهای مستعمره شده در نیجریه، یک کارزار پردوام را علیه مالیات گیری استعماری پیش بردند و تکنیکهائی را تدبیر کردند و به کار گرفتند، که تا مدت درازی، بخشی از زرادخانۀ مبارزات زنان را در نیجریه تشکیل می دادند. از زمرۀ آنها تکنیکی بود که "در کمین نشستن" نامیده می شد. زنان در اطراف خانۀ کسی تحصن می کردند و از ترک آنجا خودداری می کردند. گاهی حتی خانه را اشغال می کردند. گاهی دست به خراب کردن آن می زدند. گاهی هم فقط آواز می خواندند یا رو به سوی کسی که در خانه بود، خصمانه فریاد می زدند. این تکنیکی بود برای کلافه کردن کسانی که پا را از گلیم شان درازتر می کردند؛ بسیار هم مؤثر بود. استعمارگران بریتانیائی نمی دانستند چگونه با آن روبرو شوند. آنها در اسنادشان این حرکت را به اصطلاح شورش زنان آبا (Aba) نامیده اند. زنان فمینیست ایگلو این نسبت را تصحیح کرده اند و آن را جنگ زنان ایگلو می شناسند.
چنان که گفته شد، عامل سوم در پیروزی جنبشهای انقلابی، توانائی در ایجاد تزلزل و شکاف در نیروها و ارگانهای وفادار به قدرت مقابل است، و در این میان روگردانی نیروهای انتظامی و امنیتی از سرکوب جنبش یکی از مهمترین فاکتورها در توضیح فروپاشی رژیمهای اقتدارگراست. ما با تصاویری از جنبشهای انقلابی مختلف آشنائیم - مثلاً در "انقلاب میخک" در پرتقال - که در آنها مردم در لولۀ تفنگ نیروهای انتظامی - امنیتی گل رز یا میخک می گذارند. این حرکت چیزی بیشتر از یک حرکت صرف سمبولیک جالب بصری است. این، همچنین نوعی سیاستورزی واقعی است، زیرا در بسیاری جاها، خواه در رژیمهای استعماری یا رژیمهای خودکامه، وفاداری یا عدم وفاداری نیروهای امنیتی اساساً می تواند رژیم مستقر را حفظ کند یا بشکند. از این قرار انتخاب نیروهای امنیتی برای آن که پا پس بکشند یا بیطرف بمانند، عملاً می تواند بهمنی از تأثیرات آستانه ای را ایجاد کند و دومینووار به فروپاشی حتی قدرتهای بزرگ بیانجامد.
یکی دیگر از یافته های تحقیق "نان و گل سرخ ..." این است که وقتی زنان در خط مقدم جنبشها مشارکت وسیع دارند، احتمال بروز موقعیتهائی که موجب تزلزل و شکاف در نیروهای امنیتی می شوند، بیشتر است. بخشی از دلیل این کیفیت  پیشتر توضیح داده شده است: پتانسیل زنان برای آن که شبکه های اجتماعی افقی و قدرت اجتماعی شان را در لحظه های سیاسی کلیدی خاص به کار گیرند.
در سال 2000 صدهاهزار تن از مردم صربستان به بلگراد رفتند تا خواهان کناره گیری اسلوبودان میلوزوویچ از قدرت شوند. در این کارزار خاص، پیشتر، پلیس هیچ تزلزلی در سرکوب معترضان نشان نداده بود. اما روز 5 اکتبر سال 2000 اتفاق متفاوتی رخ داد: مردم چندان زیاد بودند - مردم بسیاری از گروه های مختلف سنی و جنسی - که نیروهای امنیتی آغاز به گفتن چیزهای خیلی جالبی کردند: "فکر می کنم بچه ام را توی جمعیت دیدم"، یا "فکر کنم دامادم را دیدم"، یا "فکر می کنم آن بابا همانی است که شنبه ها به من عرق با تخفیف می فروشد"، یا از این دست. به عبارت دیگر این شروعی بود برای آن که نیروهای امنیتی مردم را "به جا آورند"، و وقتی مردم را به جا آوردند، تصمیم گرفتند فرمان شلیک را اجرا نکنند. فرمان شلیک داده شد، اما آنها از آن سرپیچی کردند و وانمود، که آن را نشنیده اند.

image-20221101150645-2

مشارکت وسیع زنان در خطوط مقدم موجب تقویت پتانسیلی است که نیروهای امنیتی را به این دست پرسشها از خود وامی دارد: "آیا دست زدن به سرکوب به نفع شخص من است؟"، "آیا با اجرای دستور برای گشودن آتش روی جمعیت منافع شخصی ام تأمین می شوند؟ "آیا کشور از شلیک مستقیم من به معترضان سودی می برد؟".
زنان غالباً این قابلیت را دارند که تابوهائی را به کار گیرند که علیه سوءاستفادۀ عمومی از آنان وجود دارند. این تابوها در بسیاری از جاها آشکارا شمشیرهای دولبه ای اند، اما گاه می توانند برای اثرگذاری سیاسی به کار آیند. مثل زمانی که راهبه ها در مانیل بین تانکها و نیروهای مسلح در یک سو و، در سوی دیگر، معترضانی قرار گرفتند که خواهان استعفای فردیناند مارکوس بودند.
آخرین فاکتور در تحقیق مشارکت زنان در خطوط مقدم، دیسیپلین است. دیسیپلین ناظر بر قابلیت جنبشهاست برای مقاومت در برابر سرکوب فزاینده، با رعایت یک نقشۀ واقعی و داشتن نوعی زیرساخت سازمانی، که بتواند در زمانهای بحرانی مانور دهد. مثلاً گذار از تاکتیکهای متمرکزی مثل تظاهرات، به تاکتیکهای پراکنده تر را سامان دهد، که به عنوان ظرفیتی برای پیشبرد جنبشهای انقلابی مطلقاً حیاتی اند. بدون مشارکت فعال زنان در خطوط مقدم، این گذار به ندرت توانسته است به انجام و سرانجام برسد. در این مورد نیز دیده می شود که در صورت مشارکت وسیع زنان، شکسته شدن دیسیپلین در جنبشهائی که با سرکوب فعال مواجه اند، بسیار نامحتملتر است. منظور از شکسته شدن دیسیپلین، روی آوردن به نوعی فعالیت مسلحانه در چارچوب یک کارزار خشونت پرهیز است، که می تواند تأثیرات سیاسی خاص خودش را به بار آورد و غالباً اثر معکوس دارد؛ به این معنی که میدان را برای سرکوب بیشتر می گشاید.
در انقلاب سودان در سال 2019 ما شاهد عملکرد تمام این عوامل چهارگانه بودیم. زنان در تعداد بالا در انقلاب شرکت داشتند و بیشترین دانش اجتماعی شان را به کار گرفتند. مثلاً، آنها یک گروه ساختگی دوستیابی زنانه در فیس بوک ایجاد کرده بودند، که کارش افشا و شرمگین کردن لباس شخصی هائی بود که به ویژه به معترضان توهین می کردند. با این تکنیک  آنها می توانستند لباس شخصی ها را در صفوف معترضان شناسائی و محاصره کنند و از صحنه بیرون برانند. زنان همچنین توانستند به اعتصاب عمومی دست بزنند. چای فروشان خارطوم (زیرنویس 4)، پس از سرکوب بزرگ، به نحو مؤثری پراکنده شدند... نمونه های بسیاری از ابتکارات زنان در خط مقدم انقلاب سودان وجود دارند، و نکتۀ کلیدی این است که بدون حضور وسیع آنان، دشوار بتوان تصور کرد که جنبش موفق می شد عمرالبشیر را سرنگون کند.

آثار بلندمدت
در بارۀ تأثیرات مشارکت زنان در جنبشهای انقلابی، پس از آن که این جنبشها خاتمه می یابند، در بلند مدت، چه می توان گفت؟ پاسخ این است که این تأثیرات بستگی اکیدی به موفقیت یا عدم موفقیت جنبش انقلابی در فاز مقدماتی دارند؛ یعنی این که آیا جنبش مورد نظر عملاً موفق به عزل مقامات یا نظام مستقر یا نیل به استقلال سرزمینی شده باشد یا نه. این کیفیت در نمودار زیر نشان داده شده است.

image-20221101151031-4

در این نمودار خط قرمز الگوهای اصلاح را در دموکراسی برابریخواه برای جنبشهای پیروزمند نشان می دهد، در قیاس با کارزارهای شکست خورده، که با خط آبی نشان داده شده اند. دیده می شود که در کارزارهای غیرمسلحانه پیروزمند، وقتی زنان در آنها مشارکت وسیعی داشته باشند، بسیار محتمل است که کشور مربوطه، پنج سال پس از پایان کارزار، در راه دموکراسی برابریخواه پیش برود. چنان که دیده می شود این نکته در مورد کارزارهای مسلحانۀ پیروزمند نیز صادق است. اما نگاهی به سرنوشت کارزارهای غیرمسلحانه ای بیاندازیم که در لحظات بحرانی شکست خورده اند. این جنشها نه فقط پیشرفت ضعیفتری به سوی دموکراسی برابریخواه داشته اند، بلکه عملاً به وضع بدتری نسبت به زمان آغازشان انجامیده اند. این نکته بیشتر از همه در مورد کارزارهائی صادق است، که زنان در آنها به وسعت مشارکت داشته اند. به عبارت دیگر، در این موارد کشور به نحو مهلکتری به عقب، به خودکامگی سقوط می کند. این الگو برای شاخصهای توانمندی زنان نیز صادق است و این، مطلقاً یک پیامد ساده نیست. قاعده این است که وقتی زنان مشارکت وسیعی در کارزارهای انقلابی دارند – در کارزارهای انقلابی و نه در جنبشهای فمینیستی -  احتمال بیشتری وجود دارد که در صورت پیروزی کارزار، شاخص توانمندی جنسیتی تا حد قابل توجهی افزایش یابد، و در صورت شکست، پسرفت پدرسالارانۀ حادی در این شاخص رخ دهد.

خلاصه
یافتۀ کلیدی تحقیق، اول از همه، این است که مشارکت زنان در خطوط مقدم جنبشهای انقلابی کمک شایانی به پیروزی این جنبشهاست و خود این پیروزی می تواند فرصتهای تاریخی ای را برای دموکراسی برابریخواه و بسط برابری و توانمندی جنسیتی فراهم آورد. حتی وسیعتر از این، یافته های تحقیق الگوئی را به دست می دهند که نشان می دهد مشارکت زنان در جنبشهای انقلابی نه تنها منجر به نتایج انقلابی می شود، بلکه همچنین موجبی برای گسترش محض دموکراتیزاسیون در سراسر جهان در دورۀ پس از جنگ جهانی دوم بوده است؛ زیرا در دورۀ پس از جنگ، طریق مقدم برای گسترش دموکراسی همانا از طریق بسیج قدرت مردم بوده است. از سوی دیگر، وقتی جنبشهای دربرگیرندۀ حضور وسیع زنان  شکست می خورند، پسرفت اقتدارگرایانه و پدرسالارانۀ حادی رخ می دهد.

زیرنویسها
1    خلاصۀ گزارش مذکور به زبان انگلیسی در لینک زیر در دسترس است:
https://www.belfercenter.org/sites/default/files/legacy/files/IS3301_pp…
2-    این معرفی برگرفته از سخنان خانم چنووت در توضیح تحقیق نامبرده است. مشروح سخنان او، به زبان انگلیسی، در لینک زیر در دسترس است:
https://www.radcliffe.harvard.edu/event/2022-erica-chenoweth-fellow-pre…
3-    اگرچه تعریفی که اریکا چنووت از جنبش انقلابی به دست می دهد، در جنبۀ داخلی آن به عزل مقام یا مقاماتی در سطح کشور محدود است، اما از مجموعه توضیحات او روشن است که زیر عنوان "جنبش انقلابی" کارزارهائی با هدف تغییر نظام موجود نیز مد نظر بوده اند. کما این که انقلاب اسلامی ایران نیز از زمره 338 جنبش مورد تحقیق بوده است.
4-    چای فروشان خارطوم: گروهی ده هاهزار نفره (تخمین مقامات: 23هزار نفره) تقریباً تماماً زن، که با فروش چای و گاه دیگر نوشابه های گرم در خیابانهای خارطوم، پایتخت سودان، زندگی می گذرانند. روشن نیست فروش چای در خیابان از کی در خارصوم مرسوم شده بوده است، اما در دهۀ 90 قرن گذشته علاقه به فروش چای به "پدیده"ای اجتماعی تبدیل شد. در جریان انقلاب سودان که به عزل عمرالبشیر انجامید، زنان چای فروش و شبکۀ آنان نقش بدیعی داشتند. امروزه این پدیده تمثالی برای مبارزۀ فمینیستی در سودان به شمار می رود.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید