رفتن به محتوای اصلی

رئال پلیتیک به جای « آرزو»

رئال پلیتیک به جای « آرزو»
طرحی برای یک استراتژی پراگماتیستی بدون توهم!

آلمان نباید شاهد وقوع بحران بزرگ دیگری در خاورميانه باشد.

"مطلب زیر توسط مارکوس اشنایدر مسؤل پروژه صلح در خاورمیانه و خاور نزدیک " فریدریش ابرت اشتیفتونگ" در سال گذشته و پیش ‌از جنبش زن، زندگی، آزادی نوشته شده است. تأملات نویسنده در موضوع جنگ روسیه و اکرائین، رابطه ایران و عربستان و برجام  در این نوشته سزاوار مکث و نقد است. او هرچند بدرستی در رهجویی برای حل مشکل انرژی از نگاه غرب و مشخصا آلمان بر جایگزینی خاورمیانه بجای روسیه اشاره و عملی شدن آنرا در گرو صلح و نبود درگیری دو قدرت بزرگ منطقه ایران و عربستان ميداند، اما رویکرد پراگماتیستی او در ضرورت نزدیکی به عربستان برای تحقق  اهداف بالا را، آشکارا چشم بستن بر "یمن" و جریان "قاشقچی" دانسته و از این رو شایسته است، علامت سؤال بزرگی در برابر "رئال پلیتیک" بدون در نظرگرفتن صلح و همبستگی، گذاشته شود! "
مهدی ابراهيم زاده

جنگ در اوکراین نظم صلح آمیز اروپا را بگونه ای پایدار، بهم ریخته است. می توان تصور کرد که رویارویی با روسیه بدون توجه به روند بعدی جنگ ادامه خواهد داشت. در این میان خاورمیانه به طور فزاینده ای مورد توجه قرار خواهد گرفت. بدون شک آلمان از جمله باید از امروز برای این امر آماده باشد. بی‌ثباتی شدید منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، که از مصر تا ایران امتداد دارد، می‌تواند مسکو را وسوسه کند، تا مشوق درگیری‌های جدید و یا شعله‌ور کردن دوباره درگیری ها - با هدف منحرف کردن توجه غرب و تضعیف منابع آنها - باشد.  و آنگاه خود به عنوان یکی از شرکای مذاکره کننده به میدان بیاید؛ آنگونه که در سوریه بوقوع پیوست.

از زمان اعلام خروج آمریکا، منطقه بار دیگر در مرحله سازماندهی مجدد قرار گرفته است. خط اصلی درگیری بین ریاض و تهران ادامه دارد: ائتلاف مستبد و محافظه‌کار وضع موجود به رهبری عربستان سعودی، که اسرائیل عملاً یکی از اعضای آن است در یک سو و در سوی دیگر ایران تجدیدنظرطلب و «محور مقاومت» آن قرار دارند. گفتگو-دیپلماسی که از زمان روی کار آمدن بایدن، تقریباً بین همه قدرت‌های منطقه ایجاد شده است - حتی مذاکرات مستقیم بین ریاض و تهران در حال حاضر با میانجیگری عراق در حال انجام است – در عین حال نباید این واقعیت را پنهان کند که این درگیری از جنس هژمونیک، حل نشده باقی مانده است. استفاده از خشونت بدون کنترل ادامه دارد و همچنین می تواند در هر زمان در مکان های دیگر رخ دهد.

یک "محور خشم" غربی با "محور بی تفاوتی" در خاورمیانه روبرو است.

در حالی که غرب برای حمایت از اوکراین در جریان تجاوز روسیه، یک اتحاد محافظه‌کار و آماده به سرکشی تشکیل داده است، وضعیت در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا مبهم‌تر است.  یک "محور خشم" غربی با "محور بی تفاوتی" در خاورمیانه روبرو است.  در اینجا خشم از نقض آشکار قوانین بین‌الملل توسط مسکو نیز کمتر و محدودتر است، زیرا در هیچ منطقه دیگری از جهان هنجارهای حاکمیت، تمامیت ارضی و عدم مداخله بیشتر از خاورمیانه نقض نمی‌شود.  قدرت های منطقه ای، نه تنها از زمان بهار عربی، تقریباً در همه جا به طور آشکار یا پنهان مداخله کرده و مخالفت های سیاسی را ترویج داده یا جنگ های نیابتی علیه یکدیگر به راه انداخته اند، بلکه سابقه مداخله خود غرب در منطقه، که به ندرت کاملاً مطابق با قوانین بین المللی بوده است، مانع روایت مسکو به عنوان یک شر بی سابقه است!

 قابل توجه است که حتی نزدیکترین متحدان غرب، مانند ترکیه و اسرائیل، تا کنون سیاست تحریم روسیه را رد کرده اند و حتی زمانی که مسکو را به صورت لفاظی محکوم می کنند، به حداقل گرایی توجه دارند. از سوی ریاض و ابوظبی، حتی می توان از انسداد آشکار به دلیل امتناع از افزایش سهمیه تولید اوپک صحبت کرد. خلیج فارس برای کاهش شوک عرضه مورد انتظار در صورت تحریم گسترده اتحادیه اروپا بر عرضه نفت یا گاز روسیه برای بازارهای جهانی انرژی، حیاتی خواهد بود.

 بنابراین روابط بین غرب و خلیج فارس در بدترین زمان ممکن، به پایین ترین سطح خود رسیده است.  یک بیگانگی استراتژیک بین ریاض و واشنگتن وجود دارد. ایالات متحده دیگر به عنوان یک متحد قابل اعتماد در عربستان سعودی تلقی نمی شود.  شدت تحریم‌های مالی علیه روسیه نیز باعث ایجاد ناراحتی در اینجا می شود. بهره برداری کامل از سلطه دلار در زمانی که ریاض و ابوظبی در حال تطبیق با نظم جهانی چندقطبی هستند، نابهنگام به نظر می رسد. بازتاب آشکار "پترو یوان" - مذاکرات عربستان سعودی و پکن در مورد فروش نفت به چین به واحد پول محلی رنمینبی - نشان دهنده تمایل به تنوع است.  استراتژی ای که در نهایت به نفع مسکو است.

خلیج فارس برای کاهش شوک احتمالی عرضه به بازارهای جهانی انرژی در صورت تحریم گسترده اتحادیه اروپا بر عرضه نفت یا گاز روسیه، کلید خواهد بود.

اثرات مستقیم جنگ در اوکراین با ترکیب خطرناکی از افزایش سرسام آور قیمت نفت و نان ترکیب شده است. این در جهت تقویت قدرت‌های نفتی عربستان سعودی و ایران است که برای هژمونی منطقه‌ای رقابت می‌کنند. این در حالی است که همزمان دولت‌هایی که با حمایت این دو قدرت، در حالت تخاصم با یکدیگر قرار دارند به شکل درگیری‌های نیابتی می‌جنگند؛ و  یا قبلاً درگیر جنگ‌های داخلی بوده و دولت های آنها یا در حال فروپاشی و یا اساسا ضعیف هستند، را بی ثبات می‌کند.  بنابراین، افزایش راه‌های رویارویی با بی‌ثباتی فزاینده جوامع ضعیف روبرو می‌شود - وضعیتی که به نفع کشور دردسرساز  همچون روسیه است.  در عین حال، مسکو به دلیل تأثیرگذاری بر مذاکرات هسته ای با ایران و به عنوان ضامن وضعیت شکننده موجود در سوریه، هم اکنون در وضعیت بسیار حساسی قرار دارد.

 جمهوری فدرال به‌عنوان قدرت پیشرو اروپایی، نباید به وقوع بحران بزرگ بعدی در خاورمیانه نگاه کند، که احتمالاً عامدا توسط مسکو ایجاد شده است. این بخشی از این حقیقت تلخ است که برلین و بروکسل در سال‌های اخیر به سختی از جایگاه تماشاچیان فراتر رفته‌اند.  نفوذ اروپا در این منطقه همسایه مستقیم به سمت صفر گرایش داشت. عدم تطابق بین انتظارات اغراق آمیز - دموکراتیزاسیون! دگرگونی!  - و استفاده اندک از بودجه، که باید در اسرع وقت بر آن غلبه کرد.

 برای اینکه در کوتاه مدت در برابر روسیه بایستیم، نمی‌توان واقعیت‌های قدرت سیاسی در منطقه را نپذیرفت.  بنابراین، سیاست واقعی به جای "آرزو کن" - با هدف نهایی ثبات. این رد حداقل موقتی سیاست خارجی مبتنی بر ارزشهایی که بسیار روی آنها تبلیغ شده، ممکن است در ابتدا غیر منطقی به نظر برسد.  آیا پس از سال‌ها اعتقاد نادرست به مزایای روابط اقتصادی با یک رژیم استبدادی، باید وابستگی به روسیه با وابستگی به رژیم‌های مشکل‌ساز دیگر جایگزین شود؟

برای ایستادن در کوتاه مدت در برابر روسیه، نمی‌توان واقعیت‌های قدرت سیاسی در خاورمیانه را نپذیرفت.

اما موضوع این نیست؛ نباید دچار توهم جدیدی بشویم. در عوض، هدف جلوگیری از جهانی شدن درگیری با روسیه - بزرگترین چالش سیاست امنیتی از زمان پایان جنگ سرد – باید باشد. روایت اخلاقی، که جنگ در اوکراین را به مبارزه بین دموکراسی و خودکامگی تقلیل می دهد، به ویژه در خاورمیانه صادق نیست، حتی ممکن است مضر باشد زیرا منجر به رویارویی بی مورد بلوک دموکراسی غرب علیه بقیه جهان می شود. صچنین حرکتی قطعا نظم جهانی لیبرال و مبتنی بر قانون را تضعیف خواهد کرد.  زیرا این باید به نفع ما باشد که خودکامگی ها نیز قوانین بین المللی را رعایت کنند، از جنگ های تهاجمی خودداری کنند و در مسائل بزرگ بشریت همکاری نشان دهند. مشکل اصلی این نیست که روسیه یک دیکتاتوری است، بلکه این است که یک جنگ تجاوزکارانه وحشیانه به راه می اندازد و آشکارا اهداف تجدیدنظرطلبانه مرزی را دنبال می کند.

   رئال پلیتیک به معنی آن است که برلین خطرات ناشی از تحولات اقتصادی جنگ را در مراحل اولیه تشخیص می دهد. روسیه و اوکراین، بزرگترین صادرکنندگان غلات در منطقه، از بین رفته اند. این واقعیت که شورش های نان به تنهایی سمی برای ثبات سیاسی است، از بهار عربی شناخته شده است.  این واقعیت که مسیر شورش نان تا دموکراتیزه شدن مسیر مستقیم نیست به همان اندازه مهم است.  تضعیف رژیم‌ها - حتی رژیم‌های مشکل‌ساز - اغلب به بی‌ثباتی، از دست دادن دولت و احتمالاً جنگ منجر می‌شود.  هیچ کدام از اینها به نفع ما نخواهد بود.

  همچنین رئال پلیتیک به معنای رسیدن به سازش حتی با بازیکنان دشوار است. در حال حاضر هیچ چیز مرگبارتر از شکست مذاکرات هسته ای با تهران نخواهد بود. سوق دادن هرچه بیشتر ایران به عنوان یک کشور آستانه هسته ای به آغوش مسکو کاملا غیرمسئولانه خواهد بود.  وقوع یک درگیری بزرگ دیگر در خلیج فارس نه تنها یک فروپاشی فوق العاده سیاست امنیتی خواهد بود، بلکه بازارهای انرژی جهان را نیز به پایان خواهد رساند.  اروپا در اینجا چندین برابر بیشتر از ایالات متحده آمریکا که از نظر مواد خام خودکفا است، در معرض خطر است. دقیقاً به همین دلیل، دولت فدرال باید در واشنگتن روشن کند که شکست توافق یک گزینه نیست.

وقوع یک درگیری بزرگ دیگر در خلیج فارس نه تنها یک فروپاشی فوق العاده سیاست امنیتی خواهد بود، بلکه بازارهای انرژی جهان را نیز به پایان خواهد رساند.

با توجه به دومین قدرت هژمونیک منطقه، عربستان سعودی، اکنون زمان انتخاب نیست. الآن وقت آن نیست که در باره " قاشقچی" و یا " یمن" بحث کنیم، ریاض مورد نیازاست.

 این پادشاهی از بازیگران اصلی و غیر قابل حذف در بازار جهانی نفت است، جایی که هنوز از نزدیک با مسکو هماهنگ است. اگر قرار باشد حذف مسکو از بازارهای جهانی انرژی واقعاً تأثیر داشته باشد و مهمتر از همه، اگر بخواهد بیشتر از خود ما به پوتین آسیب برساند، هیچ راهی برای افزایش قابل توجه حجم تولید وجود ندارد.  دولت فدرال باید در اینجا بسیار فعال تر باشد.

یک سیاست  واقع بینانه و تعهد آمیز در قبال دو قطب مخالف در خاورمیانه نیز در میان مدت مفید است، گرچه اتخاذ این سیاست هزینه بر باشد. این واقعیت که آمریکایی ها به منطقه پشت می کنند به این معنی است که ایران باید حداقل در یک سیستم امنیتی ابتدایی قرار گیرد. با نگاهی به عربستان سعودی باید از تحول اجتماعی در آنجا قدردانی کند.  در حالی که کشور به هیچ وجه دموکراتیک تر نمی شود، کاهش نفوذ بنیادگرایان وهابی، آن را به شریکی بسیار آسان برای غرب از منظر جهانی تبدیل می کند.  با توجه به ثبات در منطقه، آلمان باید سرمایه سیاسی بسیار بیشتری نسبت به قبل برای ترویج فعالانه تنش زدایی عربستان و ایران صرف کند. مهار تجاوز روسیه باید در حال حاضر اولویت اصلی باشد. این تنها از طریق سیاست واقعی متعهد و عمل گرایانه می تواند موفق شود.

۱۸ ماه مه ۲۰۲۲

منبع:

https://www.ipg-journal.de/regionen/naher-osten/artikel/realpolitik-sta…

در باره نویسنده:

 مارکوس اشنایدر در بنیاد فریدریش ابرت سرپرستی پروژه منطقه ای برای صلح و امنیت در خاورمیانه، مستقر در بیروت، لبنان را بر عهده دارد. او پیش از آن ریاست دفاتر بنیاد در ماداگاسکار و بوتسوانا را بر عهده داشته است.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید