رفتن به محتوای اصلی

زخم

زخم
دوشنبه, 11. سپتامبر 2023 - 12:29

در درونم
نَقب می زنم
دستم را می گیرم با خود می روم
به آن سویِ پرچینها
آنجا که باد پیراهنِ خونینم را
بر تیرکی تکان می دهد
باد که آرام گیرد، زخمهایم را می دوزم
صدایِ کلاغی بلند است
خبر شومی در راه خفه می شود
انگار دستِ آسمان در کار بود
که دلگیرم از زمین
می گوید: از پیشِ ماه آمده
تصویری گُنگ و سیاه از خود
بر روحِ زمین کاشته
و آن که کنار سپیدار ایستاده،
در اندوهِ خویش
طوری به آسمان نگاه می کند
انگار با ستاره ها حرف می زند!
مجنون و خیره بر زمین،
چون سنگ سیاهی در تلالو آفتاب
و شیئی بی جان
در چشمانم خیره شده
آتشِ زمین،
فصلِ یخبندان را پیش رو دارد
انجماد ماموتها و احتضارِ انسانها،
انسانها، گاهی فلز می شوند
اجسامِ سختی، پیش از آن که
روحشان به پرواز درآید
بویِ الرحمان-
به مشامِ مردهِ خواران می رسد
و به خاکسپاری خویش می روند
جَنین مُرده در میانِ زباله ها
خون به مغزم نمی رسد
من هزار بار در فصلِ یخبندانِ زمین
مُرده بودم
و در غَسالخانه با کافور
زخمهایِ کاردآجین مردِ غریبی را
بخیه می زنم
که شناسنامه اش را
در اقیانوسِ غُربتِ مرگ،
گم کرده بود
و شبها در قعر زمین
سرگردان به دنبال آفتاب بود.

افزودن دیدگاه جدید

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.