بخصوص من از دهان همان دختر شنیدم که میگفت: آقای دکتر جون! نودونی او جوونون امه ره چقد منت گودن که ایشان آزادا کنیم؛ اوشون امه واسی زحمت کشدرن، ولی امه اوشون آه ناله گوش نودیم و اوشون جون مین سخ فرو بودیم! ( آقای دکتر جان! نمیدانید که آن جوانها چهقدر از ما خواهش و التماس میکردند که آزادشان کنیم. با اینکه آنها برای ما تلاش میکردند، بعد ما بدون توجه به آه و نالهشان، در تنشان سیخ فرو میکردیم!