این شروع حرکت مسلحانه در سال 50 نبود که فضای روشنفکری کشور را تحت تأثیر قرارداد. این جنبش شکلگرفته روشنفکری دانشجویی منعکس در ادبیات؛ هنر و تظاهرات دانشجویی است که از شروع مبارزه مسلحانه استقبال کرده و تداوم آن را موجب میشود. فراموش نکنیم که در انتهای سال 50 تنها 6 چریک با کمترین امکانات زنده ماندهاند. مجاهدین بدون هیچ اقدامی بهطور تقریباً کامل دستگیرشده و تشکیلات آنها از هم می پاچد ولی هر دو سازمان در آن شرایط خیلی سریع تجدید سازمان میکنند. این جنبش قبل از سیاهکل متولدشده و شکلگیری فداییان محصول این جنبش بود و پس از کنار گذاشتن سلاح هم، این جنبش به حیات خود ادامه میدهد.
شکلگیری دو جریان فداییان و مجاهدین، موقعیت جدیدی در رابطه فعالان دانشجویی و سازمانهای سیاسی پدید آورد. اگر در نیمه دوم سالهای دهه ۴۰ همه سازمانهای سیاسی از طرف فعالان دانشجویی مردود بودند، در رابطه با این دو سازمان تلقی دیگری حاکم بود. این دو سازمان از درون روشنفکران و دانشجویان ایران برآمده بودند و دانشجویان این دو سازمان را از آن خود میدانستند. در آن دوران اکثریت قریب بهاتفاق فعالان دانشجویی خود را هوادار و وابسته به این دو جریان میدانستند.
از آن وقایع ۴۰ سال گذشته است. نه شرایط کشور ما بگونه ۴۰ سال پیش است، نه موضوعات مطرح موضوعات آن زمان است، نه طرز فکر فدائیان فکرهای ۴۰ سال پیش است و نه موقعیت سازمانهای فدایی امروز موقعیت آن زمان است. هر یک از این عوامل میتواند نوع نگاه را دگرگون کند و بررسی آنچه در ۴۰ سال پیش رخ داد، نمیتواند مستقیماً یاری دهنده اقدامات امروز باشد. بررسی گذشته تنها میتواند در خدمت گسترش دادن افق دید باشد و نه بکارگیری مستقیم یک تجربه.