رفتن به محتوای اصلی

در باره نام سازمان واحد

در باره نام سازمان واحد

در پیشواز از به سرانجام رساندن این کار فرجامین!

اکنون که چیزی به زمان برگزاری کنگره مشترک نمانده و کار اسناد کلان تشکل واحد آینده و امورات مربوط به تدارک کنکره تا حد زیادی پیش رفته است، بجا و منطقی می‌نماید که مباحث و فعالیت پروژه جاری عمدتاً بر سر تعیین نام تشکل نوپدید متمرکز شود. این، از فرجامین کارهای مضمونی این پروژه است و نیز با بیشترین چالشی که مجموعه ما در مواجهه‌ ناگزیرست با آن. تصمیم در این زمینه به باور من، از ظریف‌ترین تصمیمات است و می‌باید که منطقاً بیشترین مشارکت را با خود داشته باشد. انتخابی که نمی‌توان به سادگی در کنگره بعدتر با نامی دیگر جایگزین شود و لذا، تصمیمی نیست فقط برای امروز بلکه از آن فردا و در زمره پایدارترین تصمیمات کنگره بنیانگذار زیرا که خصلت راهبردی دارد. تدبیر هیئت برگزاری کنگره و انجام ماموریت محوله آن در همین رابطه، بجای خود راهگشاست و نوشته زیر نیز در استقبال از آن.

بر چه متدی باید تکیه کرد؟

متد تعیین نام ما می‌باید که در وجه عمده خود نگاه به پیش داشته باشد اما با حرکت از واقعیت کنونی ما. پاسخگوی آینده ما بی آنکه واقعیت وجودی امروزمان را فراموش کند و نیز بدون اینکه گذشته و تبار ما از قلم بیندازد. این نام طوری باید گزین گردد که در آن واحد، هم ثبات انتخاب آگاهانه ما را در برگیرد و هم در وجود خویش انعطاف لازم زمانی برای معرفی ما طی دوره‌ای از گذار را بازتاب دهد. نامی که، اصالت حفظ و تصحیح‌اش با پراتیک اجتماعی ما ارتباط بگیرد تامشخصه‌ای شود معنی دار؛ یعنی نه منجمد در یک مشی سیاسی و نه در آرمان دور و دراز. نامی بیانگر خطوط کلی برنامه وعده داده شده ما و منعکس در کنشگری جاری جمع ما، تهی از شائبه ایدئولوژیک و پرهیز از تقلیل‌گرایی در سیاست. این نام می‌باید با فرهنگ عمومی هم بخواند بی آنکه البته در سطح پوپولیسم فرو بکاهد. قابل فهم همگانی باشد اما نه لزوماً تفسیر بردار.

مصلحت عملی در چه میزان؟!

در رابطه با اقدامات دارای جنبه راهبردی نباید از مصلحت حرکت کرد؛ زیرا صرف تاکید بر مصلحت، ره به فلسفه پوزیتویسم و فایده‌گرایی می‌برد که عموماً توجیه‌گر منافع بلاواسطه سوداگری‌اند! حال آنکه ما چپ هستیم دارای آرمان و در پی تغییر جهان و به شمول آن ایران خودمان؛ فرارفتن از مصلحت لحظه و جسارت‌ورزی برای گذار از حال. و برای این، یک چپ برنامه‌محور و سیاست‌ورز که در هر حالتی بر متن واقعیت حرکت می‌کند تا بتواند گامی در جهت هدف متعالی خود بردارد. و به همین اعتبار، دور ماندن از سیر در رویا و پرهیز از زندانی کردن هدف کلان در کادر مصلحت لحظه‌!

در رابطه با نام تشکل نوپدید نیز مصلحت حکم می‌کند تا ما با حفظ هدفمندی آرمانی و برنامه‌ای، مسئولانه و با هدف تجمیع نیرو و امکانات خود، تمایلات و تعلقات نیروی متشکله این پروژه را در نظر بگیریم. نخستین وجه مشترک همه کوشندگان این پروژه، فدایی تبار بودن آنهاست! واقعیت این نیرو را باید دریافت تا از آن سکویی ساخت برای گذر از خود بسوی آینده‌ای فراخ. نیروی واقعی ما عمدتاً تعلق دارد به فداییانی از درونمرز و برونمرز که قصد دارند تا در بلوغ امروزی خود، مقدمتاً وحدت فداییان متحول از دیروز به امروز را - همچون سنتز دوره گذار از جوانی خویش- به نمایش نهند. اولین پیام نافذ این وحدت و تشکل نوپدید به جامعه، فقط می‌تواند جمع‌آمد دوباره فدایبان باشد.

معیار و خط راهنما چیست؟

به چند پرسش باید پاسخ داد. جبهه، حزب یا سازمان؟ و نیز اینکه نام ما، می‌خواهد متجلی کدامیک از اینها باشد: گذشته تاریخی ما، واقعیت پایگاهی امروزی‌مان، یا که سمتگیری ما برای فردا؟

ما جبهه نیستیم. این پروژه، برای رسیدن به وحدت است در وجود تشکلی واحد با مضمون حزبی.

در ادبیات سیاسی چپ ایران، تفاوت حزب و سازمان، هنوز هم موضوعی است باز و مورد مناقشه. حزب در مقام ادعای نمایندگی نیروی اجتماعی معین تبیین شده است و سازمان، به عنوان ارگانیسمی که بازتاب می‌دهد رویکرد آرمانی و مشی سیاسی معین را. در چپ ایران و به لحاظ تاریخی، این دو را بیشتر از هر جریان دیگری همانا دو پدیده حزب توده ایران و جنبش فدایی خلق است که تعین بخشیده‌اند. اما هیچیک از این دو تعریف در نگاه امروزی ما پذیرفتنی نیستند: یکی، داشتن نمایندگی فلان طبقه به صرف اینکه خود می‌گوییم نماینده آن طبقه هستیم و این بیش از همه متجلی در ادعای هفتاد و پنج ساله حزب توده؛ و دیگری، عهده‌داری نمایندگی یک جریان اجتماعی، صرفاً به این دلیل که از طریق نوع مواجهه سیاسی‌ با وضع موجود با آن پیوند می‌یابد و این بیش از همه، مرتبط با زایش و ده سال نخست چریک‌های فدایی خلق. هر دو اینها، خودپندارند! جمع ما، تشکلی است برنامه‌محور مبتنی بر آمال و آرمان که بر آن شده تا از طریق تحقق مطالبات اجتماعی خود در جریان پراتیک برنامه‌ای- سیاسی توده‌ای، رابطه ارگانیک برقرار کند با آن نیروی وسیع اجتماعی‌ای که خواهان تحقق یک چنین درخواست‌هایی است.

ما جلبک ناگهانی نیستیم و برخورداریم از پشتوانه تاریخی. جریانی هستیم برآمده از دل مبارزات آرمان‌گرایانه چپ دیروز که می‌خواهد مطالبات دمکراتیک، ترقیخواهانه و عدالت‌طلبانه امروز جامعه را نمایندگی کرده و در همین سمت هم افق گشایی گفتمانی کند. ما را در جامعه، با گذشته‌ فدایی می‌شناسند در عین حال ولی، می‌خواهند بدانند این جریان گذشته از بوته آزمون تاریخ و با پشت سر گذاشتن فراز و فرودها، اکنون چه دارد برای گفتن به جامعه تحول‌خواه امروز و چگونه می‌خواهد عملی کند این گفته‌های خویش؟ پس، ما مجاز به قطع رابطه اراده‌گرایانه با گذشته خویش نیستیم زیرا که قصد خودکشی نداریم! و ما منقطع نخواهیم شد از امتداد اجتماعی موجود خود زیرا که در پی انزوای خود برنیامده‌ایم. ما، به نیرو شدن می‌اندیشیم و همه مسئله‌ خود را، در قدرت گرفتن اجتماعی می‌دانیم؛ هم و غم ما همین است.

از چه چیزهایی باید احتراز جست؟

در نامی که برای خود برمی‌گزینیم باید از شش چیز احتراز جست، از: 1) غفلت از نگاه به آینده، 2) ادعای نمایندگی انحصاری یک رویکرد اجتماعی، 3) ماندن در گذشته‌ خویش، 4) نفی گذشته خود، 5) بی توجهی به پایگاه اجتماعی بالفعلی که هم اینک داریم، و بالاخره 6) نقض حقوق دیگر فدایی تبارها.

- یک جریان نوپدید فقط با عطر تازه است که می‌تواند و باید به تعریف خود برخیزد و نیز عطری که خود ببوید. نام ما می‌خواهد سمتگیری ما را توضیح دهد، پس باید با امروز واقعی ‌ما و فردای آرزومندمانه‌مان رقم بخورد. نام، فشرده‌ترین و نمادین‌ترین توصیف است از داعیه‌ای که مدعیانش دارند و می‌خواهند به همان شناسنامه عمل کنند. ما بدون پیوند خوردن با امروز واقعی رو به آینده، درجا زنندگان گذشته خواهیم شد و این، باختی است پیشاپیش!

- ما اما فروتن باید باشیم و مبادا بر این شویم که هنوز خود گل نداده می‌خواهیم میوه چین روندی رو به تکوین در جامعه سیاسی ایران جلوه کنیم! از یاد نباید داشت که ما تنها مدعی رویکرد چپ سوسیال دمکراتیک نیستیم؛ ولو که در حال حاضر متشکل‌ترین و پیگیرترین آن هم جلوه کنیم. واقعیت آنست که این رویکرد از چپ را از دیرباز در وجود متنوع تشکل‌هایی و محافلی و منفردینی شاهدیم و لذا نوع برخورد ما، نه تفاخرجویانه و انحصارطلبانه، که می‌باید صمیمانه، هم‌یارانه و جلب کننده باشد.

- نمی‌توان مدعی امروزین بودن شد و داعیه نمایندگی آینده داشت، ولی نام خود از آن گذشته ولو معتبر گرفت! این، تناقضی است آشکار. غرق گذشته بودن، خوش داشتن لاک خویش است و مشغول ماندن به نوستالوژی. اشتغالی صرفاٌ دارای مصرف درون‌خانه‌ای و تهی از ارزش بیرونی. اعتبار اگر با "پهلوانی خسته را ماند که می‌خواند سرود کهنه فتح قدیمی را" تعریف شود به هیچ نخواهد ارزید!

- واقعیت آنست که نیروی این وحدت، همانا از منبع تاریخی فدایی است که می‌آید. نمی‌شود هم از این منبع نیرو گرفت و تغذیه کرد و هم به این تاریخ بی اعتنا ماند!

- ما جریانی نیستیم صرفاً محصور خارج کشور تا خود را محکوم بدانیم به برونمرز ماندن. ما امتداد درون مرزی داریم. پس، هر تحولی در عمل ما، مقدمتاً می‌باید که حفظ و تقویت همین واقعیت را مد نظر خویش قرار دهد. بدانیم که حذف به یکباره‌ی نام فدایی، قطع چنین رابطه‌ای است.

- ما اما حق نداریم با نام جدید خود چنین القاء کنیم که فقط ما هستیم بازماندگان منحصر به فرد از دیروز فداییان. دیگرانی هم هستند با نام فدایی خلق. ما، نام فدایی را بگونه‌ای باید استفاده کنیم که نزدیکترین آدرس به آن، ماهایی باشیم که با همین نام‌های کنونی‌ شناسا هستیم. می‌دانیم که نام فدایی خلق در طیف بیرون از ماها هنوز هم با واژه "چریک" مرتبط است.

و خود نام؟

این نام باید اصلی‌ترین مشخصه ما را نمایندگی کند که درست در آغاز تشکل واحد اعلام شد و قرار است در منشور ما – هر منشوری که بخواهد باشد- منعکس گردد: جداناپذیری سوسیالیسم و دمکراسی! این، اصلی‌ترین چهره اثباتی ما و در همان حال نشانه فاصله‌گذاری ما با دیگر تشکل‌های چپ موجود است. ما سوسیالیست هستیم اما فقط و فقط بر بستر دمکراتیسم و انکشاف مداوم آن!

نکته بسیار ظریفی در این میان وجود دارد که کمتر به آن توجه می‌شود. آنهم رابطه آزادی است با دمکراسی! دمکراسی در مفهوم عام آن گاه می‌تواند در معنای حکومت اکثریت بر اقلیت برقرار باشد اما بی تامین همه آزادی‌ها و رعایت حق اقلیت! حال آنکه، استقرار آزادی‌ها امکان ندارد در فضای غیر دمکراتیک تحقق بیابد. همین گونه است رابطه سکولاریسم با آزادی‌ها. حکومت سکولار بدون آزادی‌ها ممکن است، اما تحقق ازادی‌ها بدون سکولاریسم عملی نیست! از این‌رو، دمکراسی و سکولاریسم تالی منطقی و عملی ناگزیر آزادی‌هاست و لذا در بیانی مجمل، می‌توان و باید بر آزادی ایستاد و زیر آن البته به توصیف دمکراسی و سکولاریسم برخاست اما در نام، تاکید بر آزادی گذاشت.

برآورده شدن داد و عدالت اجتماعی مد نظر ما جنبه روندی دارند و سوسیالیسم مورد نظر ما نه که چیزی جز تحقق همین روند. هم از این‌رو خود را با معرفه‌ای تعریف کنیم که نشانگر روند است و برای جامعه و توده مردم نیز دارای جذبه جاری. و این، همان عدالت است و داد. از این دو واژه نیز، با آنکه عدالت مفهوم‌تر است ولی نه در لفظ بر زبان مشترک فارسی همه ما ایرانیان منطبق است و نه در معنی، مبری از نوعی شائبه دینی! بر داد بیایستیم و دادگری ترویج کنیم.

ایران نیز در نام ما باید باشد. گرچه ما انترناسیونالیست هستیم و خواهان رهایی همه بشریت از هر قید و تبعیض، ولی همانا در وظیفه مشخص جغرافیایی است که تشخص سیاسی می‌یابیم. حزب و سازمان را هم در فوق گفتم و فکر کنم در مختصات برنامه‌ای و سیاسی ما، موصوف سازمان به مراتب از قید حزب به واقعیت نزدیک‌تر باشد. از این‌رو و با جمع‌بست هر آنچه که در بالا آمد شاید نام مناسب برای تشکل نو پدید ما، سازمان آزادی و داد (فداییان خلق ایران) باشد.

پایان سخن!

این نام طی زمان و متاثر از عملکرد شایسته آن، می‌تواند در بخش اصلی خود جا بیفتد و لذا در لحظه مفروض و مورد تشخیص، پارانتز الحاقی معطوف به آدرس دهی هم ضرورت ماندن خود را از دست بدهد. روشن است که وقتی هم پارانتز حذف شد، می‌باید نام ایران به بخش اصلی اضافه شود تا ما با خطابیه "سازمان آزادی و داد ایران" نامیده شویم. آرزو باید این باشد که این نام معنی‌دار به پشتوانه پراتیک موثر صاحبانش، آن چنان در افکار عمومی جا بیفتد که از سوی جامعه با بیان ساده و صمیمی "آد" (آزادی و داد) مورد خطاب قرار گیرد!

بار دیگر به تاکید می‌گویم که این نکته پوشیده‌ای نیست که آوردن چنین پارانتزی در ابتدای روند، جنبه محدود کننده دارد و طبعاً در برابر الحاق نیروی جوان و غیرجوان نابرخوردار از گذشته فدایی به روند جاری، نوعی از سد ایجاد می‌کند. اما فایده‌اش در ابتدا، به هر حال بیشتر از زیان آنست!

این نام، نه مدعی است که ما، بیانگر همه فداییان هستیم و نه اینکه یگانه مدعی آزادی و داد در ایران‌. نامی است فروتنانه اما پیام دهنده.

من البته بر ترکیب این نام پیشنهادی اصرار نمی‌ورزم و از همین رو با هر چیزی که در همین مایه‌ها باشد توافق دارم. اما بر جهات متدیک ناظر بر این نام، یعنی فهم مصلحت‌ها در این رابطه، داشتن خط راهنما و معیارها و نیز لزوم برخی اجتناب کردن‌‌های مرتبط با موضوع، مصرم.

با مهر بسیار

بهزاد کریمی

دهم آذر ماه 1396

دیدگاه‌ها

وحدت

با درود: 
برداشت من از مقاله و بحث شما أين است: اگر كنگره اينده تشكل جديد را حزب بشناسد نام منطقى ان (حزب سوسيال دمكرات فداييان خلق ايران) پيشنهاد ميشود. اگر كنگره تشكل اينده را سازمان شناخت نام ان ( سازمان سوسيال دمكرات هاى فدايى خلق ايران) پيشنهاد ميشود. 
برداشت من أين است كه دادخواهى برابرى أزادى همچون حقوق بشر سكولارسيم و عدالت اجتماعى و چگونگى تقسيم ثروت و حقوق كارگران و مزد بگيران در برنامه و مرامنامه تعريف ميشود

س., 12.12.2017 - 23:49 پیوند ثابت
mk

با درود به شما ،
از آنجاییکه " داد" در اذهان عوام به معنای فریاد بیشتر مفهوم میشود تا به معنای عدالت ، پس آیا بهتر نیست واژه " خواهان " را بعد از کلمه " داد " قرار دهیم ؟ سازمان آزادی و دادخواهان فداییان خلق ایران ؟

چ., 06.12.2017 - 11:30 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید