خلأ حضور چپ و خطر عروج فاشیسم

فاشیسم چگونه میتواند بر صحنه جامعه ظاهر شود؟ فاشیسم با خود نفرت، دیکتاتوری و خشونت علیه غیرخودی، رقیب و طرف مقابل را به صحنه حیات اجتماعی سیاسی وارد میکند. فاشیسم با خود افراطیگری مذهبی، ناسیونالیستی و ایدئولوژیک و یا مخلوطی از آنها را در یکجا به صحنه میآورد و از تقدس گرایی، بتسازی و بتپرستی و مردهپرستی دینی، نژادی و ایدئولوژیک تغذیه میکند. فاشیسم نهتنها تاب تحمل نظر مخالف را ندارد، بلکه با نفرت، عصبانیت، خشونت لفظی درصدد خفه کردن صدای غیرخودی حرکت میکند. فاشیسم یک بیماری خطرناک و کشنده و نابودکننده اجتماعی است. فاشیسم واگیر است و بهسرعت سرایت میکند. ابرهای فاشیسم در تلاشاند تا سایههای خود را بر ایران بیفکنند.
قتلعام، آواره کردن و متلاشی کردن سازمانهای سیاسی و آزادهترین فرزندان مملکت ازجمله نسلهای فدائیان خلق توسط جمهوری اسلامی ایران، موجب ایجاد خلأ بزرگی در رهبری، هدایت و به حرکت درآوردن چرخهای چالشهای اجتماعی مدنی، انسانی و عدالتجویانه شده است. نبود اپوزیسیون سیاسی چپ سازمانیافته در داخل ایران در سی سال گذشته نهفقط عرصه را برای مسموم کردن افکار عمومی نسبت به نیروهای چپ از طرف جمهوری اسلامی ایران فراهم نموده بود، بلکه موجب ایجاد شکاف و تعمیق فاصله بین نسلهای بعد از انقلاب و نیروهای چپ گردیده است. مماشات بخشهایی از چپ با جناحهای حکومتی به این اغتشاش ارزشی دامنه بیشتری بخشیده است.
فاشیسم نقطه مقابل انسانیت، عشق به زندگی، احترام به دیگری و زندگی برابر در هارمونی با همدیگر و با طبیعت است. فاشیسم ضد اومانیسم بوده و دارای خصلتی خشن، درنده و حیوانی است. فاشیسم خود را در قتلعام و کشتار زندانیان سیاسی و عقیدتی در جمهوری اسلامی ایران، در قتلعام و کشتار نزدیک به نیم میلیون مردم عراق و به میزان بیشتری از مردم سوریه نمایش میدهد. فاشیسم خود را بهصورت قتلعام میلیونی چپها در اندونزی، مردم عادی توسط پول پوت در کامبوج، قتلعام نیروهای آمریکا در ویتنام و قتلعامهای فلسطین، آمریکای لاتین، بومیهای کشورهای استعمار شده به نمایش میگذارد. فاشیسم فقط در هیتلر و نازیسم آلمان خلاصه نمیشود.
امروزه فاشیسم در ایران خود را بهصورت حمایت از بربریتهای جمهوری اسلامی ایران و از صدور شریعت اسلامی آن، یا دریوزگی از دونالد ترامپ از فرط نفرت نسبت به جمهوری اسلامی ایران نشان میدهد. فاشیسم خود را در پرستش نژاد برتر آریائی، نژاد ترک، نژاد کرد و عرب و غیره و نفرت از دیگری به نمایش میگذارد. فاشیسم در ایران از فرط نفرت نسبت به جمهوری اسلامی ایران به دریوزگی شیوخ ضد بشری و زنستیز عربستان سعودی افتادن نشان میدهد. فاشیسم در ایران خود را از فرط نفرت از آپارتاید اسلامی به دامن آپارتاید صهیونیسم افتادن نشان میدهد. نژادپرستانی که نفرت، دگماتیسم، خشونت و دیکتاتوری نوین، اسلامی، تورانی، آریائی، صهیونیستی و شیوخ عربستانی را میخواهند جایگزین جمهوری اسلامی ایران بکنند. مالیخولیاهای سیاسی که از دیوانگی نظامی دونالد ترامپ ها در تجاوز به ایران بهصورت جنونآمیزی در پوست خویش نمیگنجند. امروز ما جرقههایی از این جنونها را شاهد هستیم که فردا اگر فراگیر گردد، شعلههای سوزان آن دیگر قابلکنترل نخواهند بود.
در شرایطی که تشکیل حزب چپ ایران (فدائیان خلق) و پا به عرصه سیاست گذاشتن وحدت نوینی از فدائیان خلق در حزب چپ ایران (فدائیان خلق ایران)، انتظارات نوینی را در عرصه چالشهای سیاسی دموکراتیک ایجاد کرده است، عرصه سیاسی کشور تشنه نمایندگانی است که پرچمداران راستین ارزشهای انسانی، آزادی، عدالت، حقوق بشر، هارمونی، ترقی و مودت انسانی میباشند. نیروهای چپ دموکرات و آزاده خود را نمایندگان شایسته چنین ارزشهایی میباشند. از این نظر باید درصحنه آشفتهبازار سیاسی بهصورت فعالتری به میدان آمده و اعتراضات، خواستهها و نیازهای بهحق مردم را در راستای سالم و درستی هدایت نماییم.
امروز جای نمایندگان راستین مدافعان شعارهای صلح، آزادی، عدالت، انساندوستی، حقوق بشر، دموکراسی، خودگردانی و زیست هماهنگ با طبیعت و همدیگر در صحنه سیاست کشور بشدت خالی است. این در شرایطی است نمایندگان فاشیسم اسلامی و محافظهکاری نئولیبرال با توسل به امکانات کلان و حامیان بینالمللی خویش در مسابقه و در میدان رقابت با همدیگر هرکدام در تلاشاند تا نسخههای خطرناک خود را در حلقوم مردم فروکنند. در رقابت نابرابر با چنین نیروهایی، باید از تمامی نیروهای اجتماعی، مدنی و سیاسی مسئول و دارای پتانسیلها و ارزشهای دموکراتیک و انسانی در جهت بسیج آنها در راستای بازگشت و حاکمیت ارزشهای انسانی استفاده نمود و مانع از پیوستن آنها به صفوف ارتجاع گردید.
انسان امروز هنوز حیوانی است که باید یا بهوسیله قانون، یا مناسبات فرهنگی اخلاقی و یا ارتباطات اجتماعی، یا عشق و عاطفه، و یا آگاهی و دانش علمی مهار گردد تا نهفقط به غیرخودی صدمه نرساند، بلکه در مناسبات توأم با عشق، دوستی، هامونی و انساندوستی به همزیستی زیبا و سازنده با همدیگر بپردازد و محیط زیباتری برای نسلهای آینده فراهم نمایند. مرکز ثقل و موتور محرک چنین حرکتی در ایران میتواند نیروهای چپ دموکرات ایران میباشند. در شرایط عدم حضور نیروهای چپ، پایههای اجتماعی بالقوه آنها در این آشفتهبازار بهبه سمت نیروهای افراطی و آلوده کشیده شده و در صف تقابل باارزشهای انسانی قرار میگیرند.
فاشیسم امروز خود را در جلد کسانی خود را به نمایش میگذارد که میخواهند نهتنها بر سر خلخالیها و لاجوردیها و خمینیهای زمان همان بلائی را بیاورد که آنها بر سر مردم آزاده و رقیبان خویش آوردند، بلکه خواهان رفتاری مشابه آن با طیفها و اقشار ویژه اجتماعی میباشند. فاشیسم از فرصتطلبی و زاییدههای خشونت گری تغذیه میکند. فاشیسم نه خواهان عبور از نظام جمهوری اسلامی، بلکه خواهان نابودی آن با همدستی نئوکان هایی بهمراتب خطرناکتر از جمهوری اسلامی، است. فاشیسم نظام ضد ارزشی تخریبگر و ویرانکننده و کشنده انسانی است که در شرایط بحران، آشوب، ناامنی، نفرت و خشونت آبیاری شده و خصلتهای نابودگر خویش را به نمایش میگذارد. فاشیسم میخواهد در ایران؛ سوریه، عراق و یا افغانستان دیگری بیافریند.
چپ دموکرات ایران برای رقابت با فاشیسم اسلامی یا فاشیسم نئولیبرالی باید نهتنها خود را ازنظر امکانات، تدارکات، تسلط به فنّاوری مدرن بهروز بکند، بلکه باید با چندین برابر نیرو و توان وارد صحنه نابرابر چنین رقابتی گردد، تا اینکه بتواند جای خالی حضور سیاسی اجتماعی خویش را پر نماید. نسلهای جوانان، جنبشهای زنان، جنبشهای زحمتکشان، ملی دموکراتیک و کارگران و دیگر نیروهای آزاده و دموکراتیک پایههای اجتماعی چنین پیوندی میباشند. اگر چنین مسئولیت تاریخی مشابهی پنجاه سال پیشبر عهده بنیانگذاران جنبش فدائی گذاشتهشده بود، مسئولیتی بهمراتب خطیرتر امروز بر شانههای نسل امروز چپ آزاده و دموکرات سنگینی می کند.