تفکر نئولیبرالیسم - در ضمیر خود - چه می‌گوید؟ شاید اگر بسیار ساده بگوئیم این روند می‌گوید  تولید یک محصول( و یا  قطعاتی از آن ) باید در مکانی انجام شود که ارزان‌تر تمام می‌شود و باید در مورد دیگر نگرانی‌ها سخت گیری نکنیم بلکه باید «ساده» گرفت . این مقوله در دهه‌های اخیر  در سیاست اقتصادی آمریکا و سپس اروپا بارز بوده است. بر همین مبنا در دهه های اخیر تولیدا ت دنیا ارزانتر تمام می‌شدند و بنابراین اقتصاد دنیا رشد بیشتری می‌یافت. بر همین مبنا میلیاردها دلار به سرمایه گذاری در چین اختصاص یافتند که به نوبه خود به رشد بیسابقه چین انجامیدند.
 
قطعات هر محصولی در نقطه ای که ارزان‌تر تمام می‌شد تولید می‌شد - مهم نبود که در کجای دنیا قرار دارد - و به کارخانه مادر برای سر هم کردن ارسال می‌شد.
 
وقوع پاندمیک کووید۱ این پروسه را مختل می‌کرد. نقل و انتفال بین نقاط مختلف دنیا مشکل‌تر شد. کافی بود که یک قطعه مهم به کارخانه مادر نرسد و آن قطعه معطل می‌ماند. «زنجیره عرضه» دچاز مشکلات شد که در بازار جهانی به بالاتر رفتن قیمت‌ها - تورم - انجامید.
 
ضربه دوم به وسیله جنگ اوکراین وارد شد. اروپا به گاز ( بطور کلی به سوخت) وارداتی ارزان روسیه وابسته بود ولی اختلاقات اروپا و روسیه نقطه ضعف اروپا را نشان می‌داد.

پروسه تولید از دو زاویه مختلف به مشکلات نئولیبرالیسم - و بنابراین گلوبالیزاسیون - آگاه می‌شد. اولا تولیدقطعات باید درمنطقه نزدیک‌تری انجام بگیرند و ثانیا نیازمندی‌های تولید باید از امنیت سیاسی برخوردار باشند.  این‌چنین بود که اکنون پروسه ی عقب نشینی گلوبالزاسیون شروع شده است. هنوزهم فاکتور ارزان تمام شدن بلافاصله ی تولید مهم است ولی فاکتورهای دیگر - از قبیل فاصله و امنیت سیاسی هم اهمیت یافته اند. نمونه نتایج را در مورد مکزیک می‌یابیم که شرکت‌های مختلف امریکائی برای تولید قطعات پرداخته‌اند. هندوستان ویتنام هم از این روند سود می‌برند. ولی تجربه چین تکرار نمی‌شود. همه شرکت‌های چند ملیتی - و دولتهای غربی - از این تجربه آموخته اند که باید با احتیاط بیشتری عمل کنند. اجناس مختلف گران‌تر تمام می‌شوند و رشد اقتصادی دنیا هم کمتر می‌شود.

 
 

Source URL: https://bepish.org/node/8730