جنبش تعاونی در قرن 21 بخش هفتم

معاملۀ جدید (نیو دیل New Deal) و جنبش تعاونی – ادامه
نیروهای ارتجاعی از همان شروع نیودیل بطرز خستگی ناپذیری برای توقف آن کوشیدند و پس از جنگ جهانی دوم موفق شدند تکه تکه آن را برچینند. تعدادی اندکی از تعاونیها توانستند از جنگ گذر کنند و باقی نمانند. آنهائی که باقی مانده بودند، مورد هجوم "سگان مک کارتیسم" قرار گرفتند و بسیاری از آنها از هرگونه ارتباط با جنبشهای اجتماعی "پاکسازی" شدند. مقررات دولتی در بارۀ سرمایه، شرکتها و بازار یک به یک لغو شدند و این در حالی بود که سازمانهای کارگری با وضع قوانین و مقررات جدید تضعیف و سرانجام از میان برداشته شدند. تعاونیهای کشاورزان خرد در قامت شرکتهای فزایندۀ کشت تجاری با دشمنی قهار روبرو شدند.
در دهه های 60 و 70 قرن گذشته نسل جدیدی از مردمان، با خلق ساختارها و تعاریف خاص خود، ملهم از یک جنبش سیاسی اپوزیسیونی نوین و به نوبۀ خود به عنوان نیروی این جنبش، به کشف مجدد تعاون، همکاری و جمع گرائی نائل شد. سالهای دهۀ 60 به طریقی منحصر به فرد به منظری از آمریکا جان تازه ای بخشید که، اگرچه در آن زمان برای بیشتر افراد ناشناخته بود، اما قویاً رؤیاهای تعاونیهای قدیم را منعکس می کرد. این تعاونیها و جمعهای جدید، مانند گذشتگانشان، به مبارزه ای برای تثبیت هویت دوگانه خود – از سوئی به عنوان تعاونی "صاف و ساده" و از سوی دیگر به عنوان یک جنبش اجتماعی رادیکال برخاستند. مهمترین نقطه عطف برای تعاونیهای جریان اصلی در آن دوره، تأسیس بانک تعاون ملی تحت ریاست کارتر در سال 1978 برای خدمت رسانی به انواع تعاونیهای غیرکشاورزی بود.
اندکی پس از آن، کشور چند دههها چرخش طولانی به سمت راست را زیر ردای خفهکننده ریگانیسم و وعدههای دروغین آن برای رفاه از طریق سرمایهداری مقررات زدائی شده تجربه کرد... تا این که سرانجام در سال 2008 حباب ترکید و اقتصاد سقوط کرد.
جنبش [اشغال] خانه های شهری در نیویورک
موفق ترین جنبش تعاونی رادیکال معاصر در ایالات متحده، یک جنبش محلی است که در چهار دهه گذشته جاری بوده و با روحیۀ الهام بخش مردمی شورشی رهبری می شده است: اشغال خانه های خالی شهری و ترمیم و استفاده از آنها در نیویورک که شکل یک جنبش تعاونی با سهام محدود را یافته است.
در اواسط دهه 1960، بسیاری از صاحبخانههای نیویورک ساختمانهای آپارتمانی خود در محلههای کم درآمد را رها کردند، زیرا این خانه ها را چندان سودآور نمیدانستند. در آن دهه و تا پایان آن سالانه به طور متوسط 38000 واحد مسکونی متروکه می شدند. مقامات شهر به دلیل عدم پرداخت مالیات این خانه ها و تخلفات جدی از مقررات مربوطه مالکیت آنها را به عنوان "آخرین صاحبخانه" به عهده گرفت. در سال 1969، گروهی از مردم ساکن خیابان 102 شرقی در مانهاتان، که عمدتاً از خانوادههای پورتوریکویی تشکیل شده بودند، با اقدام مستقیم دو ساختمان را تصرف کردند و با تشکیل تعاونی مبتنی بر "سهام زحمت" شروع به بازسازی آنها کردند. این اقدام بلافاصله به جنبشی در مجل و محلات همسایه فراروئید. در سال 1970 گروه های دیگری از مردم، با شعار "حق همگانی برای داشتن جائی برای زندگی" دست به تصرف خانه های خالی در خیابانهای 15، 111 و 122 غربی، و در طول خیابان 87 جادۀ کلمبوس زدند. مقامات شهر با بیرون راندن بیشتر ساکنان متحصن واکنش نشان دادند، اما اعتراض گسترده به این اقدام مقامات منجر به اعطای کنترل مدیریت برخی از ساختمانها به سازمانهای اجتماعی برای بازسازی آنها توسط خود "مستاجران" شد. چندین سازمان غیرانتفاعی توسعه تعاونی از جمله هیئت کمک به خانه های شهری (UHAB) تشکیل شدند و به سرعت به سازمانهائی مؤثر تبدیل شدند. در سال 1973، 286 ساختمان به عنوان خانه های مشمول "اشغال خانه های شهری" در نظر گرفته شدند، اما موانع تأمین مالی برای بازسازی آنها موجب کاهش قابل توجه این تعداد شد و تنها 48 گروه از ساکنان آتی ساختمانهای مورد نظر موفق به ایجاد تعاونیهای کم درآمدی با سرمایۀ محدود، و تصاحب خانه ها و بازسازی آنها شدند.