این روزها همزمان با اعتراضات گستردۀ مردم، فیلمهای متعددی در رابطه با آتش زدن و تخریب مراکز مختلف حکومتی و بانکها، پمپ بنزینها، فروشگاهها و حتی خودروهای شخصی مردم عادی، در سطح وسیعی منتشر شده است.
تاکنون هیچ گروه یا شخصی از میان شرکت کنندگان در درگیریهای اخیر ایران مسئولیت این وقایع را برعهده نگرفته است. تنها در یک مورد آنهم به دلیل حضور دزدانۀ نیروهای امنیتی در پوشش اورژانس و با استفاده از یک یا چند آمبولانس برای دستگیر کردن معترضین بویژه زخمیها از سوی مردم شناسائی شده و به آتش کشیده شده است. برعکس در مواردی دیده و گزارش شده که گروههائی پرشمار از عناصر کاملاً مجهز به وسایل تخریت با صورتهای پوشیده و لباسهای متحدالشکل و رزمی با اتومبیل یا سوار بر موتورهای همشکل، ناگهان در یک محل ظاهر می شوند و بصورت کماندوئی "عملیات تخریبی" انجام می دهند و ناپدید می شوند. رژیم و باندهای رسمی و غیررسمی آن (بسیج و پاسداران) و سازمانهای امنیتی دولتی در ایجاد اقدامات تشنج آفرین حتی در ایجاد آشوبهای خیابانی و نفوذ در تظاهرات اعتراضی مردم و شورشهای برحق آنان، ید طولائی دارد. دستگاه سرکوب در جلوگیری از تعمیق جنبشهای مدنی و مطالباتی و صنفی جامعه و راندن موج ستمدیدگان بسوی اقدامات کور به منظور تسهیل سرکوب و توجیه سیاستهای قهرآمیز خود مهارت دارد. دستگیریهای خشونتبار و اعدامهای گروهی (در چارچوب شوک درمانی و استفاده از تجربۀ مشترک همۀ جناحهای حکومتی، درج مطالب فرمایشی و تحریفی در رسانه های زرد داخلی و خارجی مشاطه گر) از مهارتهای دیگر این حکومت است.
امروزه خیابانهای شهرهای ایران آبستن خیزشها و اعتراضهای جدید است. انبوه میلیونی شهروندان اعم از کارگران، زنان، جوانان، خیل عظیم بیکاران، بازنشستگان، کشاورزان، دانشجویان، معلمان و استادان، نویسندگان، هنرمندان و روزنامه نگاران، و سایر گروههای اجتماعی به شمول ملیتهای مختلف و باورمندان به مذاهب و اندیشه های غیرحکومتی، از زندگی تحت سلطۀ این حاکمیت به تنگ آمده اند. مردم ایران همچنان در مقابل چرخۀ خشونت حکومتی مقاومت می کنند و شرایط سریعتر از گذشته به موقعیت انقلاب ناگزیر نزدیک می شود.
حکومت نیز غرق در فساد و ناکارائی، ناتوان از ادامۀ اقتدار جهنمی و دستخوش بحرانهای بنیادی، به بن بست رسیده است.
حکومت اسلامی یگانه خالق آشوب در کشور ما و نیز در منطقه است، این حکومت در پادگانها و پایگاههای نظامی و شبه نظامی، مزدوران وابسته به خود و نیروهای خارجی مثل حزب الله و حشد شعبی، فاطمیون پاکستان و حوثیهای یمن، شیعیان ولایی عربستان سعودی و بحرین، و حتی گروههای سنی شبه القاعده و طالبان، و افراط گرایان کشورهای آفریقایی را زیر نظر کارشناسان حرفه ای که در خدمت دارد، آموزش می دهد و از آنها برای نفوذ در "شورشها" و ایجاد بلوا و سرکوب خشن استفاده می کند.
شواهد قانع کننده و غیرقابل انکاری وجود دارد که می تواند در هر دادگاه مستقل رسمی ومردمی، بویژه در سطح بین المللی ارائه شود. گروههای مخالف رژیم ایران باید فکر برپائی کمپینهای محلی و بین المللی و تلاش برای تشکیل نهادهای مستقل کشف حقیقت باشند، به ویژه که رژیم از طریق مراجع قضایی و امنیتی خود به دروغ ادعا می کند که در جریان اعتراضات کسانی را به هنگام آتش زدن مراکز دولتی و در حین انجام "عملیات تخریبی" و ارتکاب "جرم" همراه با ابزارهای لازم، دستگیر کرده است و به زودی به مجازات سخت خواهد رساند. یک مقام قضایی هم ادعا كرده است كه آنها به جرم خود "اعتراف كرده اند" .
درست در چنین شرایطی است که دیدبانی هشیارانه و مسئولانه با رویدادهای مردمی و نقشه های حاکمیت ضرورت دارد. مبارزه با نشر اخبار جعلی (فیک نیوز) و خبرسازیها حتی در قالب ظاهری دفاع کلی از جنبش بویژه در رسانه های اپوزیسیون حکومت (با هر درجه از خلوص که باشد) وظیفه ای خطیر است.
توجه به نمونۀ ترکیب و جمله بندیهای متناقض یکی از نشریات اینترنتی اپوزیسیون به نام "به پیش"، ارگان "حزب چپ ایران (فدائیان خلق)" شاید درس آموز باشد.
به جملات زیر، در گزارشی باعنوان پر طمطراق "جنگ خیابانی، تجربه جدید مردم" توجه کنید: (https://bepish.org/node/2807):
بواقع آنچه که طی هفته گذشته در شهرها و مناطق مختلف ایران پیش آمد صحنه جنگ خیابانی بود که یک طرف نیروهای امنیتی و طرف دیگرش مردم بخصوص جوانان بودند. طبق گفته شاهدان عینی سرتاسر بلوار ارم کرج صحنه هجوم جوانان و مردمی بود که از حاشیه فقیرنشین این منطقه نسبتا مرفه آمده بودند - تمام بانکها مورد هجوم قرار گرفته بودند و عملا نیروی انتظامی قادر به مهار اوضاع نبود - شکل اعتراضات در یک جا متمرکز نشده بود و در محله های مختلف بشکل جنگ و گریز خود را نشان می داد . حتی کلانتری مستقر در این منطقه مورد هجوم قرار گرفته بود و پایگاه بسیج روبروی آن نیز دچار تخریب و آتش سوزی شده بود - فروشگاه زنجیره ای کورش در سه راهی کیانمهر مورد غارت و بعد آتش سوزی قرار گرفته بود - در خود کیانمهر پمپ بنزین موسوم به زنگنه را آتش زده بودند و فروشگاه رفاه و پاساژ جدید کنار آنرا سوزانده بودند . در نقاط دیگر کرج هم وضع بهتر از اینجا نبود و جنگ و گریز بشکل پراکنده و محلی ادامه داشت عملا کنترل در روزهای اول از دست نیروهای امنیتی خارج شده بود و احساس می شد که نیرو به اندازه کافی ندارند - فاصله کلانتری کیانمهر با پمپ بنزین زنگنه حدود صد متر است با این وجود نیروئی وجود نداشت تا بتواند از سوختن آن جلوگیری نماید . صدای شلیک گلوله و گاز اشک آور تمام فضا را گرفته بود و مردم بجای شعار دادن تنها به تخریب فکر می کردند و حمله به مراکزی که سالم مانده بودند. در فردیس و مارلیک و اندیشه و ملارد هم وضع به همین گونه بود - دستجاتی خود جوش از جوانان متشکل شده بودند و در گیری ها را هدایت می کردند - طی چهل سال گذشته اینچنین خشمی مشاهده نشده بود وسعت خرابی ها و در گیری ها بقدری بود که عملا کنترل کردن آن میسر نبود - حکومت سعی کرد با قطع اینترنت و بی خبر گذاشتن مردم و پخش برنامه های عادی از صدا و سیما اعتراضات را اندک نشان دهد ولی مردمی که در خیابانها بودند می گفتند تا بحال اینچنین حجم گسترده ای از اعتراض مشاهده نشده بود - علاوه بر شرکت مردم فقیر حاشیه شهرها (مثلا در مهرشهر ساکنان محلات آق تپه و مهدی آباد جاده قزل حصار و...) بسیاری از مردم وابسته به طبقه متوسط نیز شرکت داشتند مردم به چشم خود دیده بودند که نیروی انتظامی دو ماشین مردم را به آتش کشیده است و همین باعث عکس العمل مردم و حمله به کلانتری مهر شهر شد ( کذا مردم فقط همین را دیده بودند؟!)
در بسیاری از نقاط نیروی انتظامی در مقابل هجوم ناگهانی مردم دست بفرار می زد و عملا میدان را خالی می کرد در یک نوبت نه دستگاه موتور سیکلت نیروهای ویژه بدست مردم افتاد و راکبانش فرار کردند و مردم آنها را به آتش کشیدند. صحنه صحنه جنگ خیابانی و قیام بود. حکومت با جلوگیری از تجمع مسالمت آمیز مردم (فقط همین؟!) عملا خود باعث گسترده شدن و پراکنده شدن اعتراضات گردید در بعضی محلات افراد نسبتا آگاه برای مردم سخنرانی می کردند و هدف از مبارزه را بر میشمردند ولی کمتر کسی تحت شرایط پیش آمده و بالا بودن هیجان به حرفها گوش می کرد و بیشتر خواهان مقابله مستقیم با نیروهای امنیتی بودند.»
پایان نقل قول. انشای این چند پاراگراف و کلماتی که در تدوین این ادعانامه بکار برده شده است را لطفاً به دقت بخوانید. راستکی است. مخاطب نهائی این نوشته کی و کجاست؟!
خطر بسیار جدی است. رژیم در تدارک کشتار گستردۀ جدیدی بویژه در حق دستگیرشدگان است. عاملان و آمران سرکوب و کشتار مردم که از هیبت امواج کوبندۀ اعتراضات مردمی سرگیجه گرفته اند در نهایت دستپاچگی از خیزش کنونی به عنوان "جنگ بزرگ جهانی" یاد می کنند و آنرا به خارج از کشور، طرفداران نظام پیشین یا مجاهدین و "فروغ جاویدان2" نسبت داده و خشونت جهنمیِ خود را تحت عنوان "مرصاد 2" به رخ معترضان می کشند.
مردم و نیروهای آزادیخواه و نیز افکارعمومی بین المللی فراموش نکرده اند که در حکومت فعلی ایران، با دست زدن به کشتارها و اقدامات فاشیستی و سرکوبگرانه، از همان نخستین ماههای به قدرت رسیدنش چه آشوبهائی را در مناطق مختلف کشورکه نوع دیگری از زندگی و حکومت را می خواستند برپا کرد. داستان توطته ها علیه شوراهای مردمی در سنندج کردستان و گنبدِ ترکمن صحرا، وتبریزِ آذربایجان، محمرۀ خوزستان و.... فراموش نمی کنند. مردم نمونۀ هولناک پوشیده نگه داشته شدۀ قتل عام زندانیان سیاسی در سال67 را فراموش نکرده اند و این را هم که چگونه از طریق قطع کامل ملاقات زندانیان با خارج از زندان و قرار دادن مردم ایران در بیخبری از فرزندان خود، طی نزدیک به سه ماه هزاران تن از شریف ترین فرزندان سرزمین ما را به جوخۀ اعدام سپرد.
کیست که فراموش کند، در سال 88 چه بر سر مردم آمد. جرم میلیونها معترضی که در مسالمت جویانه ترین شکل ممکن، مطالبۀ آرای دزدیده شدۀ خود در انتخابات کذائی آن سال را در خیابانها فریاد می زدند و سرکوب شدند، چه بود؟
شواهدی بسیار از موارد تاریخی دست داشتن حکومت در ایجاد آشوب و نسبت دادن آن به مردم وجود دارد. اکنون این راز توسط برخی از ارگانهای دولتی و در جریان تصفیه حسابهای جناحی خود برملا شده است.(*) این رازها همچنین براساس اعترافات برخی از دست اندرکاران سابق که یا خود حکومت را ترک کرده اند و یا به دلایل مختلف از حاکمیت به بیرون پرتاب شده اند، روشن شده است، شهادتهایی که در دفاتر نهادهای مختلف حقوق بشری و دادگاههای رسیدگی به اعمال جمهوری اسلامی ثبت شده است.
اما اگر مثلاً فرض کنیم شخصی عصبانی یا کسی از بین مردم از این نوع اعمال خودجوش انگیزه می گیرد، فکر می کنم که سؤال از این طریق و توجیه اخلاقی برای فقدان "شواهد" عینی، و بخصوص وقتی که قاتلان مردم در مقام قوۀ قضاییه دست اندر کار بازتولید مدارکی برای توجیه جنایات خود هستند، (هیجانی شدن) و دامن زدن به (فیک نیوز)، نه فقط به نفع جنبش نیست، بلکه سخت علیه آن است. مسئولیت اداره کنندگان یک نشریۀ اپوزیسیون وقتی گزارش وقایع را می خوانند و تحلیل ارائه می دهند و بر اساس این "گزارشات" و "شاهدعینی"ها و "شهروند خبرنگار"ها و "ارتباط ویژه"ها، رهنمود می دهند کجا رفته است.
درست است که ما تبعیدیان و مهاجران، به خاطر آنچه در خانه اتفاق می افتد حالتی نگران و عصبی داریم، اما، تجربه و دانشمان کجاست؟
من که این کلمات را می نویسم می گویم بله، انبوه مردم ما، "کسانی که سفره های خالی خود را در خیابانهای کرج، مریوان، تهران، شیراز، آذربایجان، لرستان، کردستان و خوزستان به عنوان یک اقدام اعتراضی پهن می کنند، چندین دهه است که می دانند و هر روز با گوشت و پوست خود لمس می کنند که چگونه رژیم اقتدارگرای اسلامی نمایندۀ منافع تعداد محدودی از باندهای غارتگر جامعه است. آنها شنیده اند و درک می کنند که بیش از هفتاد درصد از سپرده های بانکی متعلق به تنها یک درصد از جامعه است، گردش نقدینه و پول انحصاراً در اختیار بخش ناچیزی از افراد جامعه قرار دارد. شرکتهای مضاربه ای و رباخواری اسلامی، خانه خرابشان کرده و به ورطۀ "مال باختگی" پرتابشان کرده است. آنها می دانند که این همه معنای ساده ای دارد. وحشیگری کامل و خشونت سازمان یافتۀ حکومت اسلامی مدافع سرمایه داری.
امروز همه به این نتیجه رسیده اند که برای رهائی از این بردگی، باید این نظام ناپدید شود. البته مردم ستم دیده اما آگاه، وقتی مطالبۀ حقوق خود می کنند و برای باز پس گرفتنش بپا می خیزند عزم آن دارند که رژیم را سرنگون کنند. چهل سال است در برابر سرکوب، هم التماس می کنند و هم مقاومت. اما نه التماسشان بجائی می رسد و نه مقاومتشان با دستهای خالی ثمری می دهد. پس حتی اگر مردم روزی - که بدلیل رفتار این رژیم - دیر نیست، خود را سازماندهی کنند و به دفاع مسلحانه برخیزند، بدون شک حق دارند که بخواهند دستگاه سرکوب را درهم بشکنند.
حکومت اسلامی ایران، هم در بازار کار و هم در بازارهای مالی و اینروزها بیش از پیش در خیابانهای زندان بزرگی بنام ایران، مردمان را بگونه ای وحشیانه اسیر تحریم خارجی از یکسو و از دیگرسو زیر سرنیزه و سلطۀ نظامی که بنام دولت، قانون جنگل جاری کرده و بشکل انحصاری، قوۀ قهریه را قبضه کرده است قرار دارد. مردم این کشور غارت شده که زنجیر ارتجاع، استعمار و استبداد و استثمار، بر دست و پایش بسته شده است، حق رهائی دارند و تحقق این حق جز با برهم زدن این معادلۀ ناعادلانه به دست نخواهد آمد.
بله، این یک جنگ طبقاتی است. انقلاب است و "وای برملتی که انقلابی را شروع کند و آنرا به پایان نرساند.
(*) مهدی محمودیان، روزنامه نگار در توییتر خود به نقل از یک شاهد عینی نوشت: "یک نفر باصورت پوشیده جسمی آتش زا را به داخل داروخانهای واقع در شهر قدس میاندازد، مردم او را گرفته وداخل یک بنگاه املاک میبرند. او یکی از اعضای ارشد یکی ازنهادهای شبه نظامی محله بوده است. امروز او آزاد است وتقریبا همه کسانی که در آن بنگاه او رادیده و شناختهاند از دسترس خارجاند."
یک نفر باصورت پوشیده جسمی آتش زا را به داخل داروخانهای واقع در شهر قدس میاندازد، مردم او را گرفته وداخل یک بنگاه املاک میبرند. اویکی از اعضای ارشد یکی ازنهادهای شبه نظامی محله بوده است.
امروز او آزاد است وتقریبا همه کسانی که در آن بنگاه او رادیده و شناختهاند از دسترس خارجاند
افزودن دیدگاه جدید