نخست، وقتی بطورکلی اصول را از چگونگی پیشبرد و تحقق آن جدا می کند، آنرا به یک مفهوم انتزاعی بییال و دم اشکمی تبدیل می کند که در آن اقدام اسرائیل به لحاظ اصولی موجه تلقی می شود. دوم، وقتی از مشروط بودن آن «اصل» به چند اصل دیگر در پیشبردش سخن می گوید، خود ناقض اصل نخستین می شود. یعنی وقتی از مشروط شدن اصل واکنش «دفاع از خود» به اصولی چون اصل تناسب مجازات، اصل عدمآسیب رساندن به غیرنظامیان و گشودن مسیر صلح سخن می گوید. و این در حالی است که درست همین اصول مشروط کننده «حق دفاع از خود» در این واکنش دولت اسرائیل نقض می شود.
البته اگر سابقه یهودی ستیزی در آلمان را در نظر بگیریم، شاید این نوع واکنش دوپهلوی هابرماس قابل درک باشد اما نه قابل قبول. ولی پرسش این است که آیا بهتر نیست که برای مقابله با نژادپرستی و یا یهودی ستیزی نخست بین رفتار دولت راست کیش اسرائیل و یهودیان (داخل و خارج ) تفکیک و تفاوت قائل شد و دیگر آنکه با محکوم کردن صریح واکنش مهار گسیخته و نسل کشی اسرائیل و عدول از اصل تناسب ( در جنگ بین دو نیرو و قدرت بشدت نامتوازن) جلوی یهودی ستیزی را گرفت. چنانچه بدون آنها دشوار بتوان جلوی یهودستیزی را گرفت.
اکنون واقعیت آن است که بحران فلسطین و اسرائیل در سطح جهان کمانه کرده و حتی بلوک دولتهای غرب و حامیان پروپاقرص اسرائیل را دچار آشفتگی کرده است. چه در خود آمریکا و چه در کانادا و بیش ازهمه در انگلستان و فرانسه (در آمریکا در خود وزارت خارجه و حزب دموکرات اختلاف و انتقاد دامن گرفته است. در انگلستان حتی یک نخست وزیر راست گرا ناگزیر شد وزیرکشور راست گراتر و مرتجع و ضدخارجی را که حتی تحمل رفتار پلیس انگلیس در برابر تظاهرات را نیز نداشت اخراج کند ) آنچه که شاهدش هستیم احتمالا درهم شکستن یکسان انگاری انتقادبهدولت اسرائیل و «یهودیان حامی آن» با «یهودی ستیزی» است. این یکسان انگاری دیرینه، چه در اروپا و چه در آمریکا و یا کانادا دارد به زیر سوال می رود. آخرین سخنان ترودو از همین حکایت دارد. البته پیش فرض این یادداشت فشرده به معنی مصون انگاشتن حماس و عملکرد و رویکرد و مواضعآن و حامیانش از جمله حکومت اسلامی نیست که هیچ ربطی، مگر مصادره آن، به حق تعیین سرنوشت فلسطینی ها و گشودن مسیر رهایی آن ندارند. واقعیت آن است، آنچه که در ۷اکتیراتفاق افتاد عملیات انتحاری و فاقد افق و گشودگی و فوران نفرت و خشونت انباشته شده و باز شدن دره ای پر نشدنی از نفرت و کینه متقابل بود. از همین منظر قبل از هر چیزی بیان «بن بست» و «انفجار بن بست» بود با توسل به نوعی عملیات انتحاری. بن بستی چندسویه از هرطرف و همچنین قدرتها و جهانی بی اعتنا به آن. بایدن پس از وقوع واقعه در جائی گفته است: جهان بر سر یک دوراهی قرار دارد. در هر ۶ یا ۸ نسل زمانی میرسد که در آن جهان در مدت زمان بسیار کوتاهی تغییر میکند. آنچه در ۲ یا ۳ سال آینده اتفاق میافتد، مشخص خواهد کرد که جهان برای ۵ یا ۶ دهه آینده به چه صورت خواهد بود. باین ترتیب حتی خودبایدن می پذیرد که پیمان موسوم به ابراهیم و سیاستهای راهبردی دولت آمریکا در مورد نظم خاورمیانه بههم ریخته است. اینکه مشخصات جهان پسا واقعه ۷ اکتبر چه ویژٰگیهای خواهد داشت پرسشی است که بازیگران گوناگون اکنون در برابر خود قراردادهاند. آن ها در تلاشند که هر کدام بهسهم خویش مهر خود را بر آن بکوبند. بستری با سوداها و رؤیاهای گوناگون.
*- هابرماس:
یورگن هابرماس، شاخصترین چهره فلسفی معاصر آلمان روز دوشنبه، ۱۴ نوامبر، در بیانیهای با اشاره به بحثهای گسترده و داغی که در باره درگیریهای کنونی در غزه در آلمان در گرفته تأکید کرد که نقطه نظرات متضاد در این بحثها نباید برخی اصول را به چالش بکشند و مورد مناقشه قرار دهند، اصولی که از نظر هابرماس و سه امضاکننده دیگر بیانیه، "مبنای همبستگی به درستی فهمشده با اسرائیل و یهودیان در آلمان هستند".
در بیانیه یادشده که هابرماس همراه با دو کارشناس سرشناس در رشته علوم سیاسی و یک حقوقدان صاحبنام منتشر کرده با اشاره به "قتل عام حماس در روز ۷ اکتبر که با نیت محو زندگی یهودیان انجام شد" گفته میشود که عملیات ارتش اسرائیل علیه این اقدامات تروریستی به لحاظ اصولی موجه است، ولی راهبر این عملیات باید باید اصل تناسب، اجتناب از کشتن غیرنظامیان و پیشبرد جنگ با ملاحظه دستیابی به صلح در آینده باشد.
در بیانیه سپس گفته میشود که «با وجود تمام نگرانیها نسبت به سرنوشت فلسطینیان در درگیریهای جاری، نسبت دادن نسلکشی به عملیات اسرائیل معیارهای قضاوت را به نابودی میکشد.»
"یهودیستیزی قابل تحمل نیست"
نویسندگان بیانیه سپس تأکید کردهاند که عملیات اسرائیل ابدا توجیهگر حملات و فضای ضد یهودی ، بهخصوص در آلمان، نیست. آنها نوشتهاند: «قابل تحمل نیست که یهودیان در آلمان بار دیگر در معرض تهدیدهای جانی و بدنی قرار گیرند و از خشونت فیزیکی در خیابانها بترسند. تصویر دموکراتیک جمهوری فدرال از خود، که مبتنی بر ملزومات مربوط به احترام به کرامت انسانی است، با فرهنگی سیاسی مرتبط است که با توجه به جنایات گسترده دوران حکومت نازی، دفاع و پاسداری از هستی یهودیان و حق موجودیت اسرائیل از عناصر اصلی آن است.»
بیانیه هابرماس و سه چهره علمی و حقوقی دیگر در انتها تصریح میکند که «حقوق اساسی همه در مورد آزادی و مصونیت از تعرض جسمانی و همچنین حراست در برابر آزار و افتراهای نژادپرستانه تفکیکناپذیر هستند و در مورد همه به طور مساوی اعمال میشود.». آنها زنهار دادهاند که کسانی هم که در آلمان "احساسات و عقاید یهودیستیزانه را در پشت انواع توجیهات و بهانهها پرورش دادهاند و حالا فرصتی برای ابراز بیمانع آن میبینند نیز باید به این اصل پایبند بمانند.» دویچهوله
تقی روزبه ۱۵ نوامبر۲۰۲۳
افزودن دیدگاه جدید