بالماسکه حکومتی نظام جمهوری اسلامی در رابطه با دو انتصاب – انتخاب مجلس اسلامی و خبرگان ولایت که به طرز مفتضحانهای تدارک دیده شده و جریان یافته بود، با مضحکهی تمدید مهلت رای تا ساعت ۲۴ در ۱۱ اسفند ماه پایان گرفت و با گذشت این زمستان نیز، روسیاهی تماماً به ذغال ماند. نظام بیآبروتر شد و انزوای آن بیشتر روآمد.
خامنهای و عمال حکومتی با توسل به هر شگردی که در آستین داشتند، کوشیده بودند برای بیعتگیری سیاسی بازار گرمی کنند ولی دست از پا درازتر ناکام ماندند. نه چرب زبانیهای این اواخر خامنهای و البته با تهدیدات ضمنی «خطر دشمن را دریابید» و «از تکلیف الهی بازنمانید» راه بجایی برد و نه استفاده و دقیقتر سوء استفادهی وزارت کشور در مراکز رایگیری برای اخذ رای با هر مشخصهی شخصی مانند کارت ملی، شناسنامه، گواهینامهی رانندگی و... بمنظور تقلب و تولید رای به داد نظام رسید. نتیجه رسمی را هم هرچه اعلام نمایند، خلوتی اکثر صندوقهای رای را نخواهند توانست لاپوشانی کنند. واقعیت همان حوالی ده درصد و خردهای در تهران و شهرستانهای بزرگ است و در مقیاس کشوری نه بیش از سی درصد.
توزیع ساندیس و راه اندازی اتوبوسهای رای بسیجی و تهدیدات شغلی و اداری و غیره هم نتوانستند توهم نظام را برای به رخ کشیدن «حمایت مردمی از نظام» برآورده کنند. میزان مشارکت با هر دوز و کلکی، باز نتوانست پایینترین درصد رسمی انتصاب - انتخاب مجلس اسلامی چهار سال پیش را به تکرار بنشیند. تهران بزرگ و کلان شهرها و مناطقی چون کردستان با عدم مشارکت و تحریم در مقیاس وسیع جمهوری اسلامی را به محاکمه کشیدند.
البته رجزخوانی مرسوم نظام مبنی بر «شرکت پرشور مردم» تا زمانی که بقاء دارد، تمامی نخواهد داشت و علیرغم انقباض مدام و «خودیتر شدن» مداوم نظام از یکسو و ریزش در پایگاه آن از سوی دیگر، این ادعای دروغین که «مردم با ما هستند» همچنان تکرار خواهد شد! زیرا ریاکاری، سرشتی این نظام ِهمزمان تقیه و تعرض است! هم از اینرو نه لازم است و نه درست که چالش سیاسی بر سر حد شرکت متمرکز شود. چرا که با دروغپردازی و به انکار برآمدن و حاشای واقعیت کردنهای این نظام کاری نتوان کرد! بگذار او تار تنگ دور خود بر َتَند و در همان هم دربگذرد. جامعهی جنبشی ما راه خود میرود تا آن را در تارتنیدنهایش به تاریخ بسپارد.
بر شواهدی باید ایستاد که محصولات مستقیم خود نظام هستند و خودش هم است که آنها را به تولید برمیآید و به دست میدهد. به استناد همینها بهتر میتوان نشان داد که جمهوری اسلامی سرازیری مرگ را در انزوا میتازد. وگرنه قهر جامعه با نظام در انواع تجلیات جنبشی و اعتراضات مدنی رونماست. بر علایمی انگشت بگذاریم که خصلت نمای کوتولهتر شدن پیوستهی نظام است. دو قفله شدن حصر، افزودن بی سابقه بر تعداد محبوسین، محکوم کردن آوازهخوان مردم شروین به تحمل زندان و محض تنبیه خواندن ترانهای هم علیه آمریکا و محاکمە ١٢ تن از کنشگران مدنی اعم از زن و مرد در گیلان درست یک روز قبل از انتخابات از یکسو و رد صلاحیت حسن روحانی برای مجلس خبرگان، کسی که نزدیک ۲۰ سال دبیر شورای عالی امنیت نظام، عضو ثابت خبرگان و ۸ سال رئیس جمهور آن بود از سوی دیگر! یا رای نیاوردن سازمانیافتهی صادق لاریجانی، از درشت مهرههای خبرگان و کسی که ۸ سال در مقام رئیس قوهی قضاییه از ارتکاب هیچ جنایتی به سود نظام بازنماند و هم اکنون رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام.
اما جالب تر رویکرد امتناع آقای خاتمی از دادن رای در این دور از انتخابات است؛ کسی گرچه در تفاوتهایی با اولی و حتی در تضاد با دومی به حساب میآید، اما از ستونهای معنوی جمهوری اسلامی شناخته میشود. چنین شخصی اکنون دیگر سقف آرزوی خود را رو به فروریزی میبیند و نمیخواهد اعتباری خودداشتهاش زیر آن دفن شود. شخصی که رایی رکوردشکن و دو دور سابقهی رئیس جمهور این نظام پشت سر دارد و نرم رفتاری که، از هیچ آمادگی برای سازش با راس نظام در ۲۵ سال گذشته دست نشست. او اما اکنون حاضر نمیشود مردم را به بی شرمی نظام بفروشد.
اینها را میتوان گویاترین نشانههای شکست واقعی جمهوری اسلامی در متن این انتصاب – انتخاب دانست. اراده در جمهوری اسلامی آشکارتر از همیشه در وجود خود خامنهای ولی فقیه تجلی دارد. رقابت – ائتلاف میان حوزهی فرمانبر از ولایت است با فرماندهان گره خورده با بیت، و این یعنی بسته شدن کمترین روزنهی ولو کم جان نظام با جامعه. آخرین انتصاب – انتخاب نظام در 11 اسفند، خبر از برودت زمستانی این نظام و نزدیکی بهار زندگی جامعه را میدهد.
بهزاد کریمی ۱۲ اسفند ماه ۱۴۰۲ برابر با ۲ مارس ۲۰۲۴
افزودن دیدگاه جدید