با ما بود.جزئی از ما بود .پایان.
پایان من' ترک قلم '
آن روز که گریست نامه عاشقانه ام'
از نبود کلمه.
پایان خواهرانم'
عروسک هایشان بود'
که بردند با خودبه خانه بخت.
پایان مادر'
.درد رماتیسم'
وپایی که تا زنده بود'
می کشید دنبال خویش.
امارسید پایان پایان'انگاه'
که تا خورد فقرات پدر .
این ستون که خم شد'
فرو ریخت خانه.
پدر ماند زیر اوار پایان.
ومادر مرد.
من گریختم.
گذشته است سالها'
وهمچنان در کمین من است پایان.
ریخته است اما ترس من از او.
هستم اکنون در مسیری'
از بیشمار مسیر آغاز.
وجاری درموج'موج اراده.
می رویم 'خروشان'
سوی مقصد های بی کران'
تا ببندیم دفتر نیست خواهان.
تا دفن کنیم 'بانیان رنج.
در خط بی پایان.
س_خرم
۱۴۰۳/۳/۱۸
بی پایان
افزودن دیدگاه جدید