رفتن به محتوای اصلی

پیوست‌هایی از فروپاشی جمهوری اسلامی

پیوست‌هایی از فروپاشی جمهوری اسلامی

سالگرد جنبش ژینا بهانه‌ی کافی برای مأموران نه چندان معذور جمهوری اسلامی فراهم کرده است که همگی به حریم خانواده‌های جانباختگان جنبش ژینا یورش ببرند. آدم بی‌اختیار به یاد داستان "سلول ۱۸" علی‌اشرف درویشیان می‌افتد. تاریخ به‌طور مضحکی دارد تکرار می‌شود. امنیتی‌های جور واجور حکومت در واقع همان رفتار ساواک "اعلیحضرت همایونی" را ارتقا می‌بخشند. هر که را دم دستشان باشد خیلی زود دستگیر می‌کنند و به سلول زندان‌های نوساخته یا قدیمی می‌سپارند. به گمان ایشان این طوری کارها کمی آسان‌تر می‌شود و گزارش آن را هم لابد به رهبر، رییس جمهور و دستگاه‌های امنیتی آشکار و پنهان حکومت می‌دهند. اگر با رفتارهایی از این دست گرهی از مشکل این نظام بی‌نظام گشوده می‌شد، به طور حتم کوتوله‌های اعلیحضرت همایونی اینک نیز هم‌چنان به بلوف‌های "تمدن بزرگ" خود ادامه می‌دادند.

اما ماجرای ناامنی اجتماعی تنها به همینجا خاتمه نمی‌یابد. وقوع انواع و اقسام ترور نیز در جامعه شدت و حدت بیشتری گرفته‌است. بدون تردید جمهوری اسلامی در بروز و بسترسازی این ناامنی‌های اجتماعی نقش نخست را پر می‌کند. چون بسیاری از کنشگران سیاسی را اکنون در فضای خانه یا کف خیابان به قتل می‌رسانند. مأموران امنیتی هرگز سرنخ روشنی از خود در این قتل‌های حکومتی بر جای نمی‌گذارند. سپس مردم عادی نیز در الگویی از همان حکومت هرکه را که بخواهند با اسلحه می‌کشند. جمهوری اسلامی خشونت برآمده از ساختار نظام را به هرجایی از جامعه که بگویی گسترش می‌دهد. ناامنی‌های اجتماعی شرایطی را پیش می‌آورد تا مردم به نمونه‌های فراوانی از انتقام شخصی دل بسپارند. نبودن قوه‌ی قضاییه مستقل و توانمند هم به رشد چنین پدیده‌ی آسیب‌زایی یاری می‌رساند. با همین رویکرد اجتماعی است که در پستوی اکثر خانه‌ها نمونه‌هایی از انواع اسلحه نیز مخفی می‌شود.

نارضایتی توده‌های جوانان از نابسامانی اداری در برگزاری کنکور هم جوی از التهاب را در جامعه پیش آورده‌است. بیش از یک میلیون و دویست هزار نفر به نمره‌ی کنکور خویش اعتراض کردند. همان کنکوری که سهمیه‌های پرشماری از آن بین خانواده‌های هوادار حکومت خیرات می‌گردد. تازه شرط معدل را نیز به آن افزوده‌اند که منافع آن تنها به جیب دانش‌آموزان مدارس غیر انتفاعی و خصوصی سرریز می‌کند. با این همه فریاد اعتراضات مکرر و مداوم دانش‌آموزان کنکوری در مقابل سازمان سنجش هرگز شنیده نشد و رژیم مثل همیشه از سرکوب تظاهرات مطالباتی دانش‌آموزان خوشحال به نظر می‌رسد. چون به آسیب‌های اجتماعی و روانی آن هرگز نمی‌اندیشد. امنیتی‌های جمهوری اسلامی حتا موضوع مطالبات دانش‌آموزان کنکوری را به طور کامل تمام شده می‌بینند. اما هنوز همه چیز تمام نشده است و دادخواهیِ بدون پاسخ جوانان سرآخر از جایی مناسب سرریز خواهد کرد.

جمهوری اسلامی در گستره‌ای از سوء مدیریت مدیران تحمیلی خود موضوع پخت و توزیع نان را به شکل مشکلی همگانی درآورده‌است. در نانوایی‌ها آرد به اندازه‌ی کافی توزیع نمی‌شود. جدای از این، دولت مطالبات گذشته‌ی گندم‌کاران را نمی‌پردازد و در قیمت‌گذاری خرید گندم از کشاورزان هم ناکامی خود را به نمایش می‌گذارد. نانوایی‌ها در آشفته بازاری که دولت فراهم می‌بیند نان را به قیمت دلخواه خود می‌فروشند. ناگفته نماند که در ساعت‌های شب نان بیست درصد گران‌تر عرضه می‌گردد. هم‌چنین نانوایان از پخت نان‌های ساده طفره می‌روند تا نان‌های کنجدی خود را با قیمت‌های چند برابری به مردم بفروشند. کسی پاسخگو نیست و مدیران دولتی هم همگی در پستوهای حکومت پنهان شده‌اند.

رئیس جمهورِ نظام چندی پیش در حالی از ناترازی قیمت بنزین سخن گفت که پمپ بنزین‌ها از ناترازی عرضه و تقاضا در جایگاه‌های سوخت گله داشتند. سرآخر هم آسیب‌های این ناترازی بنزین در گردش‌های آخر هفته‌ی مسافران شمال کشور به نمایش درآمد تا جایگاه‌ها به طور موقت هم که شده همگی چند روزی تعطیل باقی بمانند. اما دولت کاستی‌هایی از این دست را هرگز نمی‌بیند. انگار با نادیده گرفتن آن‌ها می‌تواند روی آسیب‌های اجتماعی پیش آمده سرپوش بگذارد.

مردم بیش از هر زمانی از نبود دارو رنج می‌برند. بیماران خاص بیش از توده‌های عادی مردم با چنین آسیبی دست به گریبان هستند. زمانی پیش از این صحبت از گرانی و بازار سیاه دارو بود، اما اکنون بسیاری از بیماران خاص همه روزه با مرگی ناخواسته دست به گریبان به سر می‌برند. انگار دولت می‌خواهد صرفه‌جویی ارزی خود را در عرصه‌ی تأمین دارو نیز برای مردم به نمایش بگذارد. اکنون داروسازان کشور نه ارز دارند، نه نقدینگی و نه مواد اولیه. بسیاری از شرکت‌های دارویی سرمایه‌ی خود را به ترکیه انتقال داده‌اند تا در آن‌جا با آرامش خاطر بیشتری به تولید بپردازند. در این‌جا نیز دولت مسعود پزشکیان تلاش می‌کند تا دیده‌های خود را از مشکل دارو نادیده بپندارد. ولی دولت باید مسؤولیت مرگ هزاران بیمار را بپذیرد که همگی به دلیل گرانی یا نبود دارو جان می‌بازند. در عین حال، اقلام دارویی فراوانی را هم از پوشش بیمه‌ای معاف نموده‌اند و از این راه نیز هزینه‌های بیشتری را به بیماران تحمیل می‌کنند.

ورزش ایران هم همانند هر پهنه‌ای دیگر از جامعه، آبرویی برای جمهوری اسلامی باقی نگذاشته‌است. چون مدیران ورزشی کشور هم‌چنان خود را از تعمیر و راه‌اندازی ورزشگاه آزادی عاجز می‌بینند. اکنون مسابقات فوتبال در زمین‌هایی برگزار می‌گردد که تنها به کار تمرینات خصوصی باشگاه‌ها می‌آید. مسابقه‌ی تیم ملی فوتبال ایران با قرقیزستان به خشم همه‌ی مردم دامن زد. چون چمن زمین به تمامی وصله و پینه شده بود و مسئولان غیر مسئول حتا از خط‌کشی زمین نیز جا مانده بودند. این موضوع در حالی آفتابی می‌شود که همه روزه اخبار جدیدتری از بروز فساد در بین فدراسیون‌ها و مدیران بالادستی ورزش کشور رسانه‌ای می‌گردد. حکومت دانسته و آگاهانه حقارت‌هایی از این نوع را به ورزشکاران و جوانان ما تحمیل می‌کند.

جمهوری اسلامی در هیچ پهنه‌ای توان حل و فصل مشکل را در خود نمی‌بیند. شش ماه از سال می‌گذرد اما احکام همترازی و متناسب‌سازی بازنشستگان تأمین اجتماعی را صادر نکرده‌اند. به عبارتی روشن خودشان قانون تصویب می‌کنند و خودشان نیز آن را درون سطل آشغال می‌ریزند. اعتراضات هفتگی و مطالباتی بازنشستگان همچنان ادامه دارد. معیشت مردم را هم در جایی به حساب نمی‌آورند. فقط در همین هفته‌ی گذشته، گوشت را تا رقم سی و پنج در صد گران نموده‌اند. دولت هم بدون هیچ توجیهی، بهای خدمات همگانی خود را تا چند برابر بالا می‌برد. مردم می‌گویند انتقام ترور "هنیه" را دارند از ما می‌گیرند. گروهی هم می‌گویند کفگیر به ته دیگ رسیده است، دارند پول‌ها را جمع می‌کنند تا به لبنان فرار نمایند.

در همین زمانی که مشکلاتی از این دست یک به یک رسانه‌ای می‌شود، خبر می‌رسد که مدیر عامل بورس به همراه فردی دیگر از هیأت مدیره‌ی این سازمان به خودشان وام‌های میلیاردی داده‌اند. در این بین مدیر عامل آن بیش از همکاران خود سهم برده‌است. وام‌هایی با بهره‌ی چهار درصد که به نرخ بانک‌های دولتی ماهی چیزی حدود هشتاد میلیون تومان سود می‌سازد. انتشار اخباری از این نوع از واقعیتی پرده برمی‌دارد که مدیران جمهوری اسلامی همگی در فکر "آخرت" خود به سر می‌برند. آخرتی که بر خلاف ادعای خویش آن را در همین دنیا جانمایی نموده‌اند.

فروپاشی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حکومت به دلیل کهنگی و فرسودگی ساختار آن با شدت بیشتری به پیش می‌رود. این فروپاشی تاب‌آوری مدیران آن را در مقابل کاستی‌ها و آسیب‌های پیش آمده به حداقل کاهش داده است. این گروه از مدیران در فضایی از شلختگی، چهل و پنج سال به فرصت‌سوزی اشتغال داشتند تا مشکلات جامعه هم‌چنان بر روی هم تلنبار گردد. این مشکلات نه دیگر کاهش می‌یابد و نه این‌که فرصت و فرجه‌ای برای حل و فصل آن باقی گذاشته‌اند. چون تمامی تاب و توان خود را در همین مدت برای خیالبافی‌های سیاسی به کار بردند. چنین ماجرایی تنها به درد و رنج مردم افزود. آیا جمهوری اسلامی خواهد توانست از چنین مخمصه‌ای جان سالم به در برد؟ بدون تردید در دنیای امروزی هرگز چنین معجزه‌ای اتفاق نخواهد افتاد. 

منبع:
عصرنو

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید