از زمان تصویب اعلامیه پکن و برنامه عمل آن در سال ۱۹۹۵، که یکی از جامعترین نقشهراهها برای برابری جنسیتی و حقوق زنان در سراسر جهان، از جمله در حوزه صلح و امنیت بوده است، پیشرفتهایی صورت گرفته است، اما نابرابری همچنان پابرجاست.
جنگ بین اسرائیل و حزبالله جنگی است که به نظر میرسد پایانی بر آن متصور نیست و واقعیتی جدیدی را در منطقه ایجاد کرده که پیشتر سابقه نداشته است. این اولین درگیری بزرگ است که شامل جنبشهایی میشود که خود را مقاومت مینامند و بهطور آشکار و مستقیم از سوی حکومت جمهوری اسلامی حمایت میشوند. در حالی که اسرائیل در چندین جبهه درگیر است، که برخلاف جنگهای بزرگ گذشتهاش است که عمدتاً علیه ارتشهای عربی بود. اکنون اسرائیل در چندین جبهه میجنگد.
این وضعیت سوالات زیادی را مطرح میکند: این جنگ چگونه به پایان خواهد رسید؟ آیا این جنگ با تبدیل این گروههای مسلح، به ویژه حزبالله، به جنبشهای سیاسی به پایان میرسد؟ شاید حماس نیز پس از آن که اسرائیل ضربات ویرانگری از جمله ترور رهبران و نابودی زیرساختهای نظامی وارد کند، به همین سرنوشت دچار شود. آیا اسرائیل ترتیبات امنیتیای بر لبنان و منطقه تحمیل خواهد کرد که مشابه آنچه پس از تهاجم ۱۹۸۲ برقرار شد باشد؟ ترتیباتی که به توافقی به نام توافق ۱۷ می منجر شد، توافقی که بعدها توسط نیروهای اسلامی مورد حمایت جمهوری اسلامی به رهبری حزبالله باطل شد؛ نیرویی که بخشی از قدرتش را به دلیل همان تهاجم به دست آورد.
و حکومت اسلامی چطور؟ جمهوری اسلامی چگونه از این جنگ خارج خواهد شد و ضرباتی که به متحدان و وابستگانش در منطقه، بهویژه حزبالله، وارد شده چه تأثیری بر آن خواهد داشت؟
اگر اسرائیل به ایران حمله کند، پیامدهای پیچیدهای به دنبال خواهد داشت. هرچند برخی تصور میکنند که حمله خارجی ممکن است به تقویت حکومت اسلامی منجر شود، زیرا در شرایط بحرانی، حکومتها معمولاً از حس وطندوستی و امنیت ملی برای تحکیم قدرت خود استفاده میکنند، اما واقعیتهای داخلی ایران به گونهای است که بسیاری از مردم خواهان تغییر و اصلاحات عمیق هستند. این مردمان که بهطور کلی صلحطلب و جنگگریزند، در برابر چنین سناریویی ممکن است واکنشهای متفاوتی نشان دهند.
برای زنان و کودکان که آسیبپذیرترین اقشار جامعه در دوران جنگ هستند، شرایط بسیار دشوارتر خواهد شد. حمله نظامی میتواند زیربناهای اجتماعی و اقتصادی کشور را به شدت تحت تأثیر قرار دهد و بهطور مستقیم بر زندگی این گروهها اثر بگذارد. زنان که در جنبش "زن، زندگی، آزادی" نقش پررنگی داشتهاند، ممکن است در پی جنگ با چالشهای جدیدی مواجه شوند، از جمله سرکوب بیشتر حقوقشان و محدودیتهای بیشتر در زمینههای سیاسی و اجتماعی.
از سوی دیگر، جنگ میتواند تمرکز و انرژی جامعه را از این جنبشها منحرف کند و به بهانه امنیت ملی، فرصتهای محدودتری برای فعالیتهای مدنی و اجتماعی باعث شود. در این شرایط، حفظ و پاسداشت جنبشهای مدنی و اجتماعی نظیر "زن، زندگی، آزادی" کار بسیار دشوارتر خواهد بود.
در نهایت، مردم صلحطلب ایران که مخالف هر نوع جنگ و دخالت خارجی هستند، ممکن است با مشکلات گستردهتری مواجه شوند؛ از فشارهای اقتصادی و اجتماعی گرفته تا خطرات امنیتی. این مردم احتمالاً همچنان بر صلح و دیپلماسی بهعنوان راهحلهای پایدار تأکید خواهند کرد، اما ممکن است صدای آنها در میان هیاهوی جنگ کمتر شنیده شود
در طول تاریخ، نقش زنان در ایجاد و حفظ صلح، جایگاه ویژهای داشته است. در ادبیات جهانی پیرامون صلح و جنگ، صلح با توجه به نقشهای جنسیتی، اغلب به عنوان امری زنانه تلقی شده است، چرا که زنان بیشتر درگیر بازسازی زندگی، محافظت و مراقبت از عناصر اساسی حیات هستند. در حالی که جنگ به طور سنتی ، عرصهای مردانه شناخته میشود، نقش زنان بیشتر در حفظ و تداوم حیات در مراحل مختلف زندگی انسانی چون کودکی، بیماری، سالمندی و در مواقع بحرانها مانند جنگ و درگیریها تعریف میشود. حتی در شرایط تعارض و جنگ، نقش غالب زنان بیشتر حمایتی و حفاظتی است تا مستقیم در جنگ و یا نزاع شرکت کنند. .
زنان به عنوان حافظان فرهنگ، در عرصههای خصوصی نیز خالق و نگهدارنده حیات بهشمار میآیند. تجربیات آنان در زمینههایی چون زایش و پرورش نسل، حمایت و مراقبت از اعضای کمتوان جامعه، تشکیل خانواده، برگزاری جشنها و مراسم های مختلف که اغلب آنها محور اصلی تدارکات و تشریفات هستند، موجب تقویت مهارتهایی چون انعطافپذیری، سازگاری، همدلی، مشارکت و احساس مسئولیت در آنان میشود. این مهارتها در بستر شرایط دشوار زندگی اجتماعی مانند تغییرات مداوم اجتماعی، جنگها، بلایای طبیعی، بیماریهای همهگیر یا مهاجرتها و حتی ترک وطن به کار گرفته شده و فشارهای مضاعفی را به آنان تحمیل میکند. با این حال، تجربه این شرایط، زنان را به منابع و توانمندیهای متعددی تجهیز میکند که نه تنها برای بقای جامعه ضروری است، بلکه این توانمندیها برای موفقیت در پروژههای صلحسازی و صلحبانی بسیار حیاتی و غیرقابل چشمپوشی هستند.به تجربه ثابت شده که زنان در مهاجرت اکثرا موفق تراز مردان هستند و پایه خانواده را حفظ میکنند.
زنان به دلیل قرار گرفتن خارج از ساختارهای قدرت رسمی و زدوبندهای سیاسی، توانستهاند در فرایندهای اجتماعی صلحسازی به صورت کاملاً معناداری منعطفتر، خلاقانهتر و بهطور معمول عمیقترو آیندهنگرانهتر عمل کنند. از این منظر میتوان گفت زنان به واسطۀ تجربۀ زیستهٔ خود، درکی متفاوت از نظام اجتماعی و مسائل پیرامونی آن دارند که این امر زمینهساز موفقیت آنان در فرایندهای صلحسازی میشود.
اهمیت شمول زنان در مذاکرات صلح و برنامهریزیهای مربوط به آن، چنان حیاتی است که شورای امنیت سازمان ملل متحد حدود ۲۵ سال پیش قطعنامه ۱۳۲۵ را به تصویب رساند. این سند به تفصیل به اهمیت مشارکت زنان و گنجانیدن دیدگاههای جنسیتی در مذاکرات صلح، برنامهریزیهای بشردوستانه، عملیات حفظ صلح، تامین صلح و حکومتداری پس از جنگ پرداخته و آن را به عنوان یک ضرورت جدی برای تحقق صلح پایدار در سراسر جهان مطرح کرده است.
قطعنامه ۱۳۲۵ از کشورهای عضو سازمان ملل متحد میخواهد تا در تمامی مراحل مذاکرات صلح و در روندهای بعد از جنگ، دیدگاهها و تجارب زنان را در نظر بگیرند. این امر، نه تنها به افزایش کارایی و موفقیت این فرایندها منجر میشود، بلکه به زنان این امکان را میدهد تا نقش تاریخی و بیبدیل خود را در ایجاد، حفظ و تحکیم صلح به بهترین شکل ایفا کنند.
در نتیجه، نقش زنان در فرایندهای صلحسازی و صلحبانی، نه تنها از منظر حفاظت و مراقبت اهمیت دارد، بلکه توانمندیهای مدیریتی، خلاقیت و انعطافپذیری آنها میتواند به شکلی مؤثرتر و پایدارتر به تحقق صلح در جوامع بشری کمک کند و مسیر را برای صلحی فراگیر، عادلانه و ماندگار هموار سازد.
نقش زنان اسرائیلی در برقراری صلح
زنان اسرائیلی همواره نقش مهم و پیچیدهای در فرایندهای صلح و فعالیتهای اجتماعی این کشور ایفا کردهاند. با وجود اینکه اسرائیل به عنوان یک جامعه با ساختاری نسبتاً مردسالار شناخته میشود و در زمینههای سیاسی و نظامی همچنان تسلط مردان مشهود است، اما زنان اسرائیلی در عرصههای مختلف به ویژه صلحسازی، مبارزه برای حقوق بشر و ارتقای عدالت اجتماعی فعالیتهای چشمگیری داشتهاند.
در این راستا، سازمانها و جنبشهای اجتماعی بسیاری به رهبری زنان اسرائیلی شکل گرفته است که تلاش دارند نقش زنان را در مذاکرات صلح و فرایندهای دیپلماتیک تقویت کنند. از جمله این سازمانها میتوان به جنبش "زنان برای صلح" (Women Wage Peace) اشاره کرد که پس از جنگ غزه در سال ۲۰۱۴ شکل گرفت. این جنبش که یکی از بزرگترین و فعالترین جنبشهای زنان در اسرائیل به شمار میرود، خواستار راهحلهای سیاسی برای پایان دادن به درگیریها میان اسرائیل و فلسطین است و از دولت اسرائیل میخواهد تا به مذاکره با فلسطینیها برای دستیابی به یک توافق پایدار متعهد شود. اعضای این جنبش از طیفهای مختلف سیاسی و اجتماعی، چه یهودی و چه عرب، برای تقویت صلح در کنار هم کار میکنند .
از دیگر نمونههای موفق فعالیت زنان اسرائیلی در زمینه صلح، جنبش "مادران در برابر سکوت" (Mothers Against Silence) است که توسط گروهی از مادران سربازان کشتهشده در درگیریهای نظامی اسرائیل تأسیس شده است. این جنبش خواستار تغییر در سیاستهای نظامی و درگیریهای خشونتبار است و بر اهمیت جایگزین کردن راهحلهای سیاسی و دیپلماتیک به جای جنگ تأکید میکند.
زنان اسرائیلی نه تنها در عرصههای اجتماعی و غیررسمی، بلکه در صحنههای سیاسی و دولتی نیز تلاشهایی را برای مشارکت در فرایندهای صلح داشتهاند. با وجود چالشها و محدودیتهایی که زنان در ورود به عرصه سیاستهای رسمی و نظامی در اسرائیل با آن مواجهاند، بسیاری از زنان سیاستمدار اسرائیلی مانند تزیپی لیونی، که از چهرههای برجسته مذاکرات صلح میان اسرائیل و فلسطین بوده و همواره بر اهمیت یافتن راهحل مسالمتآمیز برای درگیریها تأکید داشته است.
یکی دیگر از موارد مهم، فعالیت زنان اسرائیلی در جنبشهای صلحطلبانه و شبکهسازی با زنان فلسطینی است. آنها تلاش میکنند تا با ایجاد پیوندهای عاطفی و اجتماعی میان جوامع زنان اسرائیلی و فلسطینی، از طریق کارگاههای مشترک، گروههای گفتگو و نشستهای صلح، درک و همدلی بیشتری ایجاد کرده و برای کاهش تنشها و ارتقای صلح بین دو جامعه گام بردارند. این قبیل فعالیتها به ایجاد اعتماد و درک متقابل کمک میکند و نقش مهمی در ساختن پلهای ارتباطی میان جوامعی دارد که به دلیل درگیریهای طولانیمدت از هم فاصله گرفتهاند.
چالشها و چشماندازها: با وجود تلاشها و فعالیت زنان اسرائیلی برای صلح، این مسیر همواره با چالشهای بسیاری همراه بوده است. مخالفت با سیاستهای نظامی و امنیتی اسرائیل، تلاش برای ایجاد تغییر در نگاه رسمی نسبت به مذاکرات صلح و به ویژه جلب حمایت عمومی، از جمله دشواریهای این راه محسوب میشوند. به علاوه، زنان صلحطلب اغلب با مقاومت از سوی جوامع مردسالار و ملیگرایانه روبهرو هستند و صدای آنان عموما شنیده نمی شود ..
با این حال، تجارب موفقیتآمیز و تأثیرگذار این زنان نشان میدهد که درگیریها و نزاعها تنها از طریق اقدامات نظامی حل نمیشود و نقش زنان در ارائه راهحلهای مسالمتآمیز و پایدار به هیچ وجه نباید نادیده گرفته شود. مشارکت زنان در تمامی سطوح تصمیمگیریهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی، کلید دستیابی به صلح پایدار در منطقهای است که سالها از درگیری و خشونت رنج میبرد.
نقش زنان فلسطینی در صلح پایدار
زنان فلسطینی در طول تاریخ، همواره نقش مهم و ویژهای در مبارزات اجتماعی، مقاومت در برابر اشغالگری و تلاش برای ایجاد صلح و عدالت ایفا کردهاند. در شرایطی که فلسطین سالها درگیر منازعات طولانیمدت با اسرائیل و مسائل پیچیده سیاسی و امنیتی بوده، زنان فلسطینی با چالشها و فشارهای مضاعفی در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روبرو هستند. با این وجود، آنها به عنوان عاملان تغییر و سازندگان صلح، در عرصههای مختلف به فعالیت پرداخته و صدای خود را در فرایند برقراری صلح به گوش رساندهاند.
نقش زنان فلسطینی در صلح پایدار را میتوان در ابعاد مختلفی از جمله فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی بررسی کرد:
مشارکت در جنبشهای اجتماعی و صلحطلبانه:
زنان فلسطینی به عنوان فعالان برجسته اجتماعی و صلحطلب، همواره تلاش کردهاند تا صدای عدالتخواهی و صلح را به جهانیان منتقل کنند. یکی از مهمترین نمونههای مشارکت زنان فلسطینی در این زمینه:، جنبش "زنان برای " (Women for Peace) صلح است که از زنان فلسطینی و اسرائیلی تشکیل شده و هدف آن ترویج گفتگو، همبستگی و درک متقابل میان دو ملت است. این جنبشها با سازماندهی نشستها، کارگاههای آموزشی، پروژههای مشترک و برنامههای فرهنگی، سعی در کاهش تنشها و افزایش آگاهی عمومی دارند.
همچنین، جنبشهایی مانند "زنان در مبارزه برای آزادی و صلح
" (Women’s Struggle for Freedom and Peace) که در میان جوامع فلسطینی شکل گرفتهاند، تلاش دارند تا با بهرهگیری از مهارتهای زنان در حوزههای مختلف مانند آموزش، سلامت، حقوق بشر و توسعه اجتماعی، زمینههای ایجاد صلح و ثبات را فراهم آورند.
ترویج گفتگو و همکاریهای فراملیتی:
زنان فلسطینی در سالهای اخیر، نقش مهمی در تلاش برای ایجاد گفتگوهای مشترک با زنان و گروههای صلحطلب اسرائیلی ایفا کردهاند. این گفتگوها و همکاریها، به رغم تمام دشواریها و محدودیتها، به منظور ایجاد درک متقابل و حل مسائل از طریق راهحلهای مسالمتآمیز انجام شده است. در این مسیر، زنان فلسطینی و اسرائیلی در نشستهای مشترک، کارگاههای آموزشی و پروژههای تحقیقاتی مشارکت کردهاند تا بتوانند با تبادل تجربیات و دیدگاهها، به راهحلهایی برای کاهش خشونت و درگیری دست یابند .
حمایت از حقوق بشر و عدالت اجتماعی:
زنان فلسطینی نه تنها به عنوان فعالان حقوق بشر، بلکه به عنوان حامیان عدالت اجتماعی در فلسطین شناخته میشوند. آنها با تأسیس و مدیریت سازمانها و مؤسسات حقوق بشری، به مستندسازی نقض حقوق بشر، پیگیری حقوق قربانیان و کمک به زنان و کودکان آسیبدیده در منازعات مشغولاند. به عنوان مثال، "مرکز امور زنان فلسطینی" (Palestinian Women's Affairs Center) که در سال ۱۹۹۱ تأسیس شد، به عنوان یکی از نهادهای برجسته در زمینه ارتقای حقوق زنان، بهبود وضعیت اجتماعی آنان و مشارکت در فرایندهای صلح فعالیت دارد.
مشارکت در مذاکرات و فرایندهای تصمیمگیری
با وجود محدودیتهای سیاسی و اجتماعی، زنان فلسطینی همواره تلاش کردهاند تا در مذاکرات صلح و فرایندهای تصمیمگیریهای سیاسی مشارکت داشته باشند. گرچه این مشارکت اغلب نادیده گرفته میشود، اما حضور و تأثیرگذاری آنان در نشستهای ملی و بینالمللی به شکل قابل توجهی افزایش یافته است. یکی از نمونههای برجسته، مشارکت زنان فلسطینی در تدوین برنامه ملی فلسطینیها برای قطعنامه ۱۳۲۵ شورای امنیت سازمان ملل (در مورد زنان، صلح و امنیت) است. این برنامه به دنبال افزایش مشارکت زنان در مذاکرات صلح، تأمین امنیت و بازسازی بعد از درگیریها است.
رهبری و آموزش:
زنان فلسطینی به عنوان رهبران محلی و فعالان اجتماعی، نقشی مهم در ترویج آموزش و آگاهیبخشی در زمینه صلح، حقوق بشر و عدالت ایفا کردهاند. آنها از طریق سازماندهی برنامههای آموزشی، توانمندسازی زنان و جوانان و ترویج فرهنگ صلح، به شکلگیری نسلهای جدیدی از رهبران صلحطلب کمک کردهاند. این اقدامات میتواند زمینهساز تربیت رهبران و فعالان اجتماعی آیندهای شود که قادرند با بهرهگیری از رویکردهای مسالمتآمیز، به تغییرات پایدار در جامعه فلسطینی کمک کنند
نقش در بازسازی اجتماعی پس از درگیریها:
زنان فلسطینی نه تنها در ایجاد صلح، بلکه در بازسازی اجتماعی پس از درگیریها نیز نقش مهمی ایفا میکنند. آنها از طریق فعالیت در سازمانهای غیر دولتی، کمپینهای اجتماعی و پروژههای بازسازی، به بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه کمک کرده و از این طریق، زیرساختهای مورد نیاز برای تحقق صلح پایدار را فراهم میکنند .
چالشها و محدودیتها:
با این حال، زنان فلسطینی با چالشهای متعددی روبهرو هستند. این چالشها شامل فشارهای اجتماعی ناشی از سنتها و فرهنگهای مردسالارانه، محدودیتهای اقتصادی، درگیریهای مداوم، مشکلات امنیتی و خشونتهای سیاسی است. علاوه بر این، نظامهای سیاسی فلسطین و اسرائیل اغلب زنان را از فرایندهای تصمیمگیری کنار میگذارند و صدای آنان در عرصه سیاست و مذاکرات صلح به گوش نمیرسد. با این وجود، زنان فلسطینی با تلاشهای بیوقفه خود سعی در تغییر این وضعیت و افزایش مشارکت خود در تمامی عرصهها دارند.
چشمانداز آینده:
نقش زنان فلسطینی در صلحسازی و صلحبانی، در صورت فراهم شدن بسترهای لازم، میتواند به شکلی مؤثرتر و عمیقتر در فرایندهای سیاسی و اجتماعی ایفای نقش کند. زنان فلسطینی با توانمندسازی خود و جوامعشان، میتوانند به عنوان رهبران آینده، صلحی پایدار و مبتنی بر عدالت را برای نسلهای آینده به ارمغان آورند. در این مسیر، حمایتهای بینالمللی، توجه به نقش زنان در مذاکرات صلح و ایجاد ساختارهایی برای مشارکت آنان در تصمیمگیریهای کلان، میتواند به ارتقای نقش زنان فلسطینی در ایجاد صلح پایدار کمک کند.
لطمههای جنگ بر زنان
جنگ و درگیریهای مسلحانه تأثیرات عمیق و چندجانبهای بر زندگی زنان دارد. در حالی که تمامی افراد جامعه از تبعات جنگ آسیب میبینند، زنان به دلایل مختلفی از جمله موقعیتهای خاص جنسیتی، مسئولیتهای خانوادگی و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی، بهطور ویژهای از پیامدهای جنگ متأثر میشوند. لطمههای جنگ بر زنان را میتوان در حوزههای جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی مورد بررسی قرار داد:
آسیبهای جسمی و جنسی:
یکی از مهمترین و بارزترین تأثیرات جنگ بر زنان، افزایش خشونتهای جنسی و جسمی علیه آنها است. در جریان جنگها، تجاوز، آزار جنسی و خشونتهای جنسی به عنوان ابزار جنگی و روشی برای تحقیر و تضعیف دشمن به کار گرفته میشود. زنان در مناطق جنگی بهویژه در معرض خطر تجاوز، بهرهکشی جنسی، ازدواج اجباری، بارداری ناخواسته و خشونت خانگی هستند. این گونه خشونتها نه تنها اثرات جسمی و روانی مخربی بر زنان دارد، بلکه باعث شرمساری، انزوای اجتماعی و تبعیض بیشتر علیه آنان میشود.
فشارهای روانی و عاطفی:
تجربههای وحشتناک جنگ، مانند از دست دادن عزیزان، تخریب خانه و کاشانه و آوارگی، آثار روانی شدیدی بر زنان برجای میگذارد. بسیاری از زنان درگیر اختلالات اضطرابی، افسردگی، اختلالات استرس پس از سانحه (PTSD) و سایر مشکلات روانی میشوند. از سوی دیگر، زنان اغلب نقش مراقبتکننده از دیگر اعضای خانواده را نیز بر عهده دارند، که این امر فشارهای عاطفی و روانی بیشتری بر آنان تحمیل میکند. تجربههای خشونتبار و تلخ جنگ، خاطراتی دردناک را برای زنان به همراه دارد که تا سالها پس از پایان جنگ، بر زندگی آنها سایه میافکند.
نابودی زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی:
جنگ و درگیریها به تخریب زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی جامعه منجر میشود. این امر باعث کاهش دسترسی زنان به خدمات بهداشتی، آموزشی و اشتغال میشود. به عنوان مثال، در شرایط جنگی، بیمارستانها و مراکز درمانی اغلب تخریب میشوند و زنان بهویژه در دوران بارداری و زایمان، با مشکلات جدی در دسترسی به خدمات درمانی و بهداشتی مواجه میشوند. همچنین، از دست دادن شغل و درآمد خانواده به دلیل تخریب اقتصادی و از بین رفتن فرصتهای شغلی، زنان را با مشکلات معیشتی بیشتری روبهرو میکند.
آوارگی و پناهندگی:
جنگها و درگیریهای مسلحانه منجر به آوارگی و پناهندگی میلیونها نفر میشوند. زنان و کودکان بیشترین درصد آوارگان و پناهندگان را تشکیل میدهند. در شرایط آوارگی، زنان به دلیل آسیبپذیری بیشتر در برابر خشونت، تجاوز و بهرهکشی، با شرایط بحرانیتری روبرو هستند. به علاوه، وضعیت بهداشتی نامناسب، عدم دسترسی به امکانات اولیه و فشارهای روانی ناشی از جابجاییهای مداوم، وضعیت را برای زنان پناهنده و آواره بسیار دشوارتر میکند.
:.بار مسئولیتهای خانوادگی و اجتماعی
جنگ باعث میشود که بسیاری از مردان جامعه در نبردها کشته، ناپدید یا زندانی شوند و زنان مجبور شوند بار تأمین معیشت خانواده و مراقبت از اعضای باقیمانده را بر دوش بکشند. در چنین شرایطی، زنان اغلب به عنوان سرپرست خانوار عمل میکنند و همزمان مسئولیتهای مضاعفی در تربیت فرزندان، حمایت از افراد کمتوان و مدیریت امور خانه را بر عهده دارند. این امر فشارهای جسمی و روانی بیشتری را بر زنان وارد میکند و فرصتهای آنان را برای پیشرفت شخصی و اجتماعی محدودتر میسازد .
کاهش مشارکت اجتماعی و سیاسی:
درگیریها و جنگها به طور کلی باعث کاهش مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان میشود. در جوامعی که درگیر جنگ هستند، فضای امنیتی و سیاسی به گونهای است که زنان کمتر در فرایندهای تصمیمگیری حضور دارند و صدای آنان در تصمیمگیریهای کلان نادیده گرفته میشود. این امر نه تنها منجر به کاهش مشارکت زنان در فرایندهای صلح و بازسازی میشود، بلکه حقوق زنان را نیز بیشتر تضعیف میکند.
تضعیف آموزش و پرورش زنان:
جنگ و درگیریها اغلب منجر به تعطیلی مدارس، تخریب زیرساختهای آموزشی و کاهش دسترسی به آموزش برای دختران و زنان جوان میشود. در چنین شرایطی، زنان و دختران بیشتر در معرض ترک تحصیل و محرومیت از حق آموزش قرار میگیرند. این امر به نوبه خود تأثیرات منفی بر آینده شغلی و اجتماعی آنان میگذارد و فرصتهای آنان برای رشد و پیشرفت را محدودتر میکند .
نقض حقوق انسانی و بیثباتی حقوقی:
زنان در شرایط جنگی، اغلب درگیر بیثباتی حقوقی و نقض حقوق انسانی خود میشوند. دسترسی به عدالت، احقاق حقوق و حفاظت از حقوق بشری زنان در مناطق جنگی بسیار محدود میشود و این مسئله باعث میشود که آنان در برابر خشونت و بیعدالتی بدون هیچ پناه و حمایتی باقی بمانند. بسیاری از زنان در چنین شرایطی، به دلیل نبود حمایت قانونی و حقوقی، قادر به پیگیری حقوق خود و مقابله با ظلمها و بیعدالتیها نیستند.
اثرات فرهنگی و اجتماعی:
جنگها و درگیریها باعث تغییرات فرهنگی و اجتماعی در جوامع میشوند. در برخی جوامع، جنگ منجر به بازگشت به الگوهای مردسالارانه و تبعیضآمیز علیه زنان میشود. سنتها و باورهای فرهنگی که زنان را محدودتر میسازند، در شرایط جنگی ممکن است بهطور فزایندهای تقویت شوند. این امر باعث میشود که زنان، حتی پس از پایان جنگ، با موانع فرهنگی و اجتماعی بیشتری در مسیر احقاق حقوق خود مواجه شوند.
چشمانداز و راهکارها :
برای کاهش لطمههای جنگ بر زنان، اقدامات مختلفی باید صورت گیرد :
حمایت از زنان در مناطق جنگزده: از طریق ارائه خدمات بهداشتی، روانی، حقوقی و اجتماعی به زنان در مناطق جنگی و پساجنگی، میتوان اثرات مخرب جنگ بر آنان را کاهش داد.
افزایش مشارکت زنان در فرایندهای صلح: مشارکت زنان در تمامی مراحل مذاکرات صلح، بازسازی و مدیریت پس از جنگ، میتواند به شکلگیری صلحی پایدارتر و عادلانهتر منجر شود.
تقویت قوانین بینالمللی و حمایتهای حقوقی: تقویت قوانین و نهادهای بینالمللی برای حمایت از حقوق زنان در شرایط جنگ و درگیری و مقابله با خشونتهای جنسی و جنایتهای جنگی علیه زنان، میتواند امنیت و حقوق آنان را در شرایط بحرانی تضمین کند .
توانمندسازی زنان و ارائه آموزشهای لازم: توانمندسازی زنان از طریق آموزش و مهارتآموزی، میتواند آنان را به رهبران، فعالان و سازندگان صلحی موثر تبدیل کند که قادرند در شرایط بحرانی، بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی جوامعشان را بهدست گیرند .
در مجموع، اثرات جنگ بر زنان بسیار عمیق و چندلایه است و نیاز به توجه ویژه، اقدامات فوری و حمایتهای بینالمللی برای کاهش این لطمهها و احیای حقوق و کرامت انسانی آنان دارد.
از میان ویرانهها، زنان دوباره میسازند. با تکههای سوخته، پارچهای نو برای جامعه، کشور و التیام زخمهای جنگ میبافند و مسیری طولانی برای بهبود را آغاز میکنند. این است کار تحولآفرین زنان صلحساز، رهبرانی که بیوقفه برای ایجاد و حفظ صلح و بازسازی جوامع خود تلاش میکنند. مشارکت زنان در فرآیندهای صلحسازی برای موفقیت بلندمدت ضروری است. این امر به اثبات رسیده است. مشارکت برابر جنسیتی به برقراری صلحی پایدارتر و طولانیتر پس از درگیریها کمک میکند. با وجود شواهد قوی به نفع حضور زنان، آنان همچنان در فرآیندهای رسمی صلح و مذاکرات نادیده گرفته شده و به حاشیه رانده میشوند. نابرابری همچنان پابرجاست.
منابع :
افزودن دیدگاه جدید