رفتن به محتوای اصلی

انتخاب ترامپ و چشم‌انداز درگیری جمهوری اسلامی و اسرائیل!

انتخاب ترامپ و چشم‌انداز درگیری جمهوری اسلامی و اسرائیل!

با انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا، درگیری بین ایران و اسرائیل وارد فاز جدیدی شده‌است. تجربه‌ی ریاست جمهوری دور اول ترامپ و رابطه‌ی نزدیک او با بنیامین نتانیاهو و اقداماتی از قبیل انتقال سفارت آمریکا به اورشلیم، به رسمیت شناختن الحاق بلندی‌های جولان  اشغالی به خاک اسرائیل، یا طرح صلح موسوم به «ابراهیم» که مشخصه‌ی اصلی آن حذف فلسطینی‌ها از گفت‌وگوهای صلح و جلب دولت‌های عربی برای پیوستن به توافق با اسرائیل، بدون توجه به حقوق فلسطینی‌ها برای داشتن سرزمین و دولت مستقل خود بود، همه نشاندهنده‌ی آن است که نه فقط جنگ و کشتار در غزه و لبنان تا زمانی که دولت دست راستی اسرائیل بخواهد، ادامه خواد یافت، بلکه درگیری بین جمهوری اسلامی و اسرائیل هم می‌تواند وارد فاز دیگری شود و حمله به تاسیسات اتمی و پایانه‌های نفتی ایران هم، به هدف‌های اسرائیل در ایران افزوده شود.
تا این جا، درگیری نظامی آشکار بین دو دولت، توازن جدیدی میان جمهوری اسلامی و اسرائیل را ایجاد نموده، ولی با توجه به تغییر در کاخ سفید، این توازن بە نفع اسرائیل سنگین‌تر شده‌است. از نظر نظامی نیز، جمهوری اسلامی نتوانست هیچ کدام از این حملات را خنثی کند. در واقع نیز، جمهوری اسلامی از امکانات مالی و ذخیره‌ی موشکی محدودی برخوردار است، اما دولت اسرائیل علاوه بر برخورداری از ارتشی مجهز به پیشرفته‌ترین سلاح‌ها، از پشتیبانی قدرت‌های نظامی غرب از آمریکا تا اروپا هم بهره می برد و همه‌ی دستگاه‌های تبلیغاتی غرب را هم پشت سر خود دارد. 
در رویاروئی جمهوری اسلامی و اسرائیل، البته وضعیت و گستردگی جغرافیائی و انسانی ایران  خود به‌خود تاثیرات هرگونه حمله‌ای از نوع حملات هوائی اسرائیل را محدود می‌کند و این البته نقطه‌ی تمایز مهمی نسبت به وضعیت اسرائیل در رابطه با جمهوری اسلامی است. اما نقطه‌ی ضعف مهم جمهوری اسلامی، نارضایتی وسیع مردم از آن و مخالفت عمومی با سیاست‌های آن است، که علاوه بر دیگر عوامل از جمله  مشکلات مالی و تسلیحاتی، امکان مانور جمهوری اسلامی را محدودتر می‌سازد. هیچ‌کدام از مقامات جمهوری اسلامی، منتخب مردم در یک انتخابات آزاد و مورد اعتماد منتخبان خود نیستند. حامیان این رژیم هم عمدتا ذینفعان و رانت‌‌خواران حکومتی و حامیان قلیل حکومت هستند، که همواره از تعداد آن‌ها کاسته می‌شود. این امر باعث می‌شود که نتانیاهو نقش ناجی مردم را بازی کند و برخی نیروهای راستگرا و هم‌سنخ نتانیاهو، خواب پرکردن خلا قدرت بعد از حمله‌ی اسرائیل را ببینند.
پاسخ جمهوری اسلامی به حمله‌ی دوم اسرائیل هنوز قطعی نیست. واکنش اولیه‌ی خامنه‌ای در مورد این حمله همان موقع هم محتاطانه بود. دولت برگزیده‌ی او هم علیرغم تاکید حامیان اصلاح‌طلب و اعتدالی آن، در این نوع تصمیم‌گیری‌ها نقش چندانی ندارد. اعلام افزایش دویست درصدی بودجه‌ی نظامی، تنها تصمیمی بود که گرفته‌ شد  و نشان‌دهنده‌ی قدرت‌گیری بیشتر نیروهای نظامی و اختصاص بخش بزرگی از بودجه‌ی عمومی به این نیروها و فربه‌تر شدن دستگاه های نظامی و امنیتی است؛ که عملا بخش مهمی از اقتصاد کشور را نیز تحت کنترل خود دارند.
دولت آمریکا بعد از حمله‌ی دوم اسرائیل به ایران، نیروهای نظامی خود در منطقه را تقویت کرد. این بار هم آشکارا به جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن در مورد حمله به اسرائیل و یا حمله به پایگاه‌های خود در منطقه، هشدار داد. هر چند در حمله‌ی پیشین اسرائیل، مراکز اتمی و پایانه‌های نفتی و دیگر مراکز اقتصادی مورد حمله قرار نگرفتند و حمله‌ای به شهرها و مراکز سیاسی صورت نگرفت، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که در حملات بعدی هم، چنین باشد.
دولت اسرائیل دولتی متجاوز و جنگ طلب است. اسرائیل که با قطعنامه‌ی سازمان ملل متحد ایجاد شد، از بدو تولد تاکنون هیچ‌کدام از قطعنامه‌های سازمان ملل را اجرا نکرده‌است و تاریخ این دولت از بدو استقرار آن در سال ۱۹۴۸، توام با درگیری و جنگ با فلسطینی‌ها و دولت‌های عرب همسایه‌ی خود بوده‌است. اسرائیل از ۱۹۶۷ تاکنون مناطق فلسطینی را اشغال کرده، هنوز هم به این اشغالگری ادامه می‌دهد و علیرغم تاکید سازمان ملل بر غیر قانونی بودن ایجاد شهرک‌های یهودی نشین در مناطق فلسطینی، به ایجاد و گسترش این شهرک‌ها ادامه می‌دهد. دولت آمریکا و متحدان اروپائی آن، حامیان اصلی اسرائیل در زیر پا گذاشتن حقوق مردم فلسطین و نقض قوانین بین‌المللی و حقوق انسانی مردم فلسطین بوده و به همان اندازه مسئول هستند. آن‌ها در حرف از راه حل دو کشور و دو دولت سخن می‌گویند، اما در عمل فقط حامی اشغالگری اسرائیل هستند و نیازهای دولت‌های اسرائیل در جنگ‌های متعدد علیه فلسطینی‌ها را تامین کرده‌ و می‌کنند. دولت اسرائیل همواره به مرزهای کشورهای مختلف تجاوز کرده، دست به عملیات علیه اهداف نظامی و اقتصادی زده‌است. حمله به ایران و نقض حریم هوائی دیگر کشور‌ها هم، از آن جمله است. حمله‌ی اسرائیل به ایران و دیگر کشورها، و همچنین حملات جمهوری اسلامی بە اسرائیل، نقض قوانین بین‌المللی و تجاوز آشکار به کشور‌ها و محکوم است.
تشدید درگیری جمهوری اسلامی با اسرائیل، موقعیت آن در مجامع بین‌المللی را تضعیف نموده و ازجمله مذاکره برای حل بحران اتمی را نیز، مشکل‌تر از پیش ساخته‌است. اعدام جمشید شارمهد، شهروند دو تابعیتی که شهروند آلمان هم بود، بعد از حمله‌ی اسرائیل به ایران، به رابطه با آلمان و به طریق اولی اتحادیه‌ی اروپا لطمه‌ی جدی زده‌است. چنین‌ اقداماتی، طبعا با اطلاع مقامات بالای حکومت صورت می‌گیرد. این اعدام هم، در واقع سیگنالی برای اروپا و کلا کشورهای غربی بود که تعدادی از شهروندان آن‌ها، هم‌چنان در ایران به قصد معامله با این دولت‌ها دستگیر و محاکمه شده‌ و گروگان رژیم هستند. اعدام شارمهد، در واقع به‌نوعی تهدید این دولت‌ها در بحبوحه‌ی یک درگیری احتمالی بزرگ در منطقه و هم چنین نسبت بە مخالفان رژیم است، کە در ماە‌های اخیر تشدید شدە است. این نوع تهدیدها با هر انگیزه‌ای که صورت گرفته‌باشد و جدا از هدفی که دنبال می‌شود، بیان این واقعیت است که این حکومت اگر در تنگنا قرار گیرد، مستعد جنایات بیشتری است. همان طور که در مورد مقابله با جنبش انقلابی مردم هم، ابائی از قتل و کشتار در خیابان‌ها، شکنجه و اعدام در زندان‌ها نداشته و ندارد. البته پیش از این نیز، رابطه با اتحایه‌ی اروپا با ادعای دخالت در جنگ اوکراین، بحرانی بود. اتحادیه اروپا با امضای بیانیه‌ی پایانی نشست مشترک با شورای همکاری خلیج فارس، صریحا ادعاهای امارات متحده‌ی عربی در مورد جزایر ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک را تایید کرد. در آن بیانیه  دولت ایران رسما اشغالگر جزایر کشور خود اعلام شد. هر‌چند تاکنون روسیه، چین و ایالات متحده هم بیانیه‌های مشابهی امضا کرده و طرفین را به گفت و گو و مراجعه به نهادهای بین المللی دعوت کرده‌بودند، اما هیچ‌کدام عنوان اشغالگر  را در مورد ایران به کار نبرده بودند. تردیدی نیست که جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی جزئی از خاک ایران هستند، و هیچ دولتی نه اشغالگر خاک خود است و نه بر سر مالکیت بخشی از خاک خود با کسی مذاکره می‌کند. طبیعی است که ایران هم در عین حال، از مذاکرات مستقل دو جانبه یا چند جانبه با همسایگان خود بر سر اختلافات فیمابین استقبال‌کند، اما زبان این بیانیه زبان گفت‌وگو نیست. 
جمهوری اسلامی با سیاست‌های تنش‌زای خود در سطح بین‌المللی و منطقه، موقعیت کشور ما را تضعیف نموده‌است و فرصت‌ها برای تاثیرگذاری در منطقه را از بین برده‌است. دشمنی با اسرائیل و نفی موجودیت آن، سیاست عمق استراتژیک رژیم و سازماندهی نیروهای نیابتی تحت عنوان محور مقاومت، کشور ما را درگیر تنش‌های بی پایان در منطقه نموده‌است. این سیاست‌ها که با استقرار جمهوری اسلامی آغاز شده و اکنون به یک درگیری منطقه‌ای خطرناک فراروئیده، جزئی از هویت جمهوری اسلامی است و ربطی به منافع مردم و کشور ما ندارد. مساله‌ی اسرائیل و فلسطین قدیمی‌تر از جمهوری اسلامی است، همان‌طور که جنایاتی که علیه فلسطینی‌ها شده‌است و می‌شود، تاریخچه‌ی خاص خود را دارد. اما دفاع از حقوق فلسطینی‌ها برای تشکیل دولت خود در چهارچوب قطعنامه‌های سازمان ملل، با تشکیل محور مقاومت و پشتیبانی از گروه های شبه‌نظامی در منطقه و تبدیل کشور ما به یک طرف درگیری با اسرائیل، تفاوت اساسی دارد. ایران نه مرز مشترک با اسرائیل دارد و نه مردم ما هیچگاه خواهان دشمنی و جنگ با اسرائیل بوده‌اند. 
نیروهای سیاسی چپ و دمکرات ایران باید با هرگونه دخالت نظامی جمهوری اسلامی در منطقه، اعلام جنگ به این یا آن دولت و سازماندهی نیروهای نیابتی در مناطق بحرانی به مخالفت برخیزند و با مبارزات خود این سیاست جمهوری اسلامی را نیز، هم‌چون خود این رژیم به گور بسپارند.  سیاست ما همواره تاکید بر همبستگی با مبارزات مردم فلسطین در تعیین سرنوشت خود، پایان دادن به اشغال سرزمین‌های فلسطینیان در چهارچوب مصوبات سازمان ملل بوده و خواهد بود. تشکیل دو کشور و دو دولت، همان‌طور که سازمان ملل تصویب کرده‌است، تنها راه تامین صلح بین فلسطین و اسرائیل است. صلحی که با توجه به تحولات اخیر، هم چنان در محاق جنگ و خونریزی راه دشواری در پیش رو دارد
 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید