حیات وحش، بهمعنای حیوانات و گیاهانی است که در محیط طبیعی و بدون دخالت انسان زندگی میکنند. حیات وحش شامل گونههای مختلفی از جانوران و گیاهان است که در سراسر جهان پراکندهاند و نقش بسیار مهمی در حفظ تعادل اکوسیستمها و تنوع زیستی دارند و حفاظت از آن، برای آیندهی انسانها و طبیعت، حیاتی است.
این مقاله راجعبه عوامل و سیاستهایی که حیات وحش ایران را دچار بحرانی فاجعهبار کرده، نیست. این مقاله دربارهی بحران خاک که به نقل از محمد درویش: «هیچکس متوجه آن نیست و صدای آنرا نشنیده است» نیست. این مقاله راجعبه آن نیست که بین ۴۰۰ تا۸۰۰ سال طول میکشد تا یک سانتیمتر خاک تولید شود، اما سرزمین ایران سالی دو میلیارد متر مکعب خاک از دست میدهد.(۱) این مقاله راجعبه بحران تنوع زیستی ایران نیست که زمانی که سازمان محیط زیست تاسیس گردید ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار آهو، گوزن، قوچ و میش در ایران زندگیمیکردند اما اکنون این آمار به کمتر از ۱۱۰ هزار رسیده است –یعنی ایران، بیش از ۹۰ درصد حیات وحش خود را در چهار دهه از دست داده است. (۲) این مقاله راجعبه بحران آب و افت آبهای زیرزمینی که به دو متر رسیده، نیست. این مقاله راجعبه این نیست که ما در عمق بزرگترین بحران بیابانزایی قرن هستیم. این مقاله راجعبه بحران هوا نیست. راجعبه ۱۸ میلیون بلوط خشکشده در زاگرس نیست. این مقاله راجعبه آن نیست که از آغاز قرن بیستم ۴۳ درصد از جنگلهای ایران از بین رفته و تقریباً جنگل بکری دیگر وجود ندارد. این مقاله راجعبه آن نیست که سلامت زمین و محیط زیست و حیات وحش با سلامت کسانیکه در این سرزمین زندگی میکنند، رابطه دارد و به گفتهی وزیر بهداشت: باید ده میلیارد و دویست میلیون تومان در سال (یعنی شصت برابر بودجه محیط زیست) برای داروهای ضد سرطان هزینه کنیم. این مقاله راجعبه آن نیست که قرار بود ۵۰۰ درخت بلوط زاگرس قطع شود و ۱۰۵۰ درخت قطع شد. این مقاله راجعبه از بینرفتن جمعیت علفخواران بزرگجثه در برخی مناطق بیستون کرمانشاه نیست که پیش از انقلاب چندین هزار بود. این مقاله راجعبه ۱۲۸ گونهی حیات وحش، از جمله یوزپلنگ، میش مرغ، خرس سیاه و تمساح پوزهکوتاه ایرانی و گونههای دوزیستیان که در خطر انقراض هستند، نیست. اینمقاله راجعبه آناست که بدانیم، علیرغم وجود چالشهای زیستمحیطی در سراسر جهان و با درجات گوناگون، کشورهای مختلف چگونه با این چالشها مقابله کردهاند و چگونه از پتانسیل زنان –به مثابه نیمی از جمعیتی که در رابطهی تنگاتنگ با طبیعت قرارداشته و بیشترین بار مصیبت تخریب محیط زیست را بر دوش کشیده و برای آن هزینه میدهند— استفاده میکنند.
پژوهشها بهروشنی نشان میدهند که زنان بهطور نامتناسبی تحتتاثیر تغییرات اقلیمی قرار میگیرند و بیشتر از مردان در فجایع زیست محیطی جان خود را از دست میدهند. زنان بیشتر از مردان فرایندهای تغییرات اقلیمی را بر سلامتی خود تجربه میکنند. زنان چهارده برابر بیشتر از مردان در معرض خطر مرگ در بلایای اقلیمی هستند و هشتاد درصد از افرادی را تشکیل میدهند که بهدلیل تغییرات اقلیمی آواره شدهاند. چهرهی زنانهی فقر، زنان را در برابر تغییرات اقلیمی آسیبپذیرتر کرده است؛ زیرا بهویژه زنان کشاورز، به منابع طبیعی وابسته و مسئول تامین غذا، آب و هیزم برای خانواده هستند. (۳)
در ایران نیز، همچون سایر کشورهای جهان، شاهد تاثیرات زیانبار توسعه اقتصادی بر طبیعت و تغییرات اقلیمی در رژیم سابق و جمهوری اسلامی هستیم. این تاثیرات کلیدی دربرگیرندهی جنگلزدایی و پاکسازی جنگلها برای کشاورزی، شهرنشینی و سایر فعالیتهای پروژههای توسعه اقتصادی است که موجب شتاببخشیدن به انتشار گازهای گلخانهای و مخرب کربن، اختصاص زیستگاههای طبیعی برای توسعه صنعتی که منجر به از بینرفتن گونهها میگردد، زیرا حیوانات و گیاهان از اکوسیستم خود جابهجا میشوند و بر تنوع زیستی تاثیر میگذارند. آلودگی فعالیتهای صنعتی، دفع زباله و حمل و نقلهای مرتبط با توسعه، هوا و آب و خاک را آلوده میکند و به اکوسیستمها و سلامت انسان آسیب میرساند. استخراج بیش از حد منابع طبیعی یا بهعبارتی استعمار طبیعت مانند چوب، مواد معدنی و شیلات، میتواند منجر به تخلیه و اختلال در اکوسیستم شود. کشاورزی صنعتی و مدیریت نامناسب زمین، میتواند منجر به فرسایش خاک، بیابانزایی و کاهش بهرهوری زمین گردد. توسعه، اغلب منجر به افزایش تقاضای انرژی میشود که توسط سوختهای فسیلی تامین میگردد و به انتشار گازهای گلخانهای کمک میکند. پیامدهای خاص این تاثیرات، شامل افزایش دمای جهانی، رویدادهای شدید اقلیمی مانند سیل، خشکسالی و موج گرما، افزایش سطح آب دریاها و تغییر الگوهای بارش که تنوع زیستی را مختل میکند و کاهش غنای گونهای، انقراض احتمالی گونههای آسیبپذیر و برهم زدن تعادل اکولوژیکی را سبب میگردد. ناامنی غذایی بهعلت کاهش بهرهوری کشاورزی بهدلیل تغییرات اقلیمی، میتواند منجر به کمبود مواد غذایی شود. از پیامدهای دیگر میتوان از کاهش در دسترسبودن آب، بهدلیل تغییر در الگوهای بارش و افزایش تقاضای آب در پروژههای توسعه صنعتی و خطراتی که بهدلیل اخلال در محیط زیست، سلامتی انسانها را تهدید میکند، نام برد. این مجموعه، تصویری کامل از سیاستهای توسعه است که نمادهای آنرا در ایران –بهویژه از سالهای اواسط قرن بیستم— شاهد هستیم. آنچه که در خلال متجاوز از چهار دهه شاهد آن هستیم، عدم تدوین سیاستهایی برای ادغام ملاحظات زیستمحیطی در برنامههای دولت، اولویتدادن به منابع انرژی تجدیدپذیر و ترویج استفادهی کارآمد از منابع طبیعی، ایجاد و مدیریت مناطق حفاظتشده برای حفظ تنوع زیستی و اکوسیستمها که همگی از ملاحظات جامعهی جهانی برای توسعهی پایدار، یا بهعبارتی سازگار با طبیعت است.
ایران در بهرهگیری از دانش و تجربهی متخصصان داخلی و تجربهی کشورهای دیگر برای طراحی شهرهایی که با استفاده از زیرساختهای سبز، سیستمهای حمل و نقل کارآمد و شیوههای ساختمانی پایدار، اثرات زیستمحیطی را به حداقل برسانند، ناکارآمد بوده است. همچنین، اجرای مقررات زیستمحیطی و ترویج الگوهای مصرف مسئولانه، که میتواند ردپای زیستمحیطی را کاهش دهد، در اولویت قرار نگرفته و بودجه مناسبی نیز برای آن اختصاص نیافته است. سیاستهای ناکارآمد، همراه با سوئمدیریت و فساد گسترده که به نقل از «محمد داسمه» وکیل پروندههای محیط زیستی: «۱۸ هزار هکتار از منابع طبیعی در ازای یک شاخه نبات توسط وزیر وقت صورت میگیرد» از یکسو و عدم استفاده از دانش متخصصان، کارشناسان و محیطبانان بهدلیل ملاحظات سیاسی، با نیت حفظ منافع صاحبان قدرت یک پالی بحران «poly crisis» و بهعبارتی تقاطع بحرانهای گوناگون را سبب گردیده است. مدیرکل دفتر حیات وحش سازمان محیط زیست، بهدرستی اشاره میکند که بودجه برای حفاظت حیات وحش کل کشور در سال ۱۴۰۱ فقط ۱۲ میلیارد تومان اختصاص داده شد که تنها پاسخگوی۱۰ درصد از نیازهای سازمان محیط زیست در این بخش است. (۴)
زنان، طبیعت، اکو فمنیسم
اکوفمینیسم (Ecofeminism) یا زنمحوری زیستمحیطی، یک جنبش و دیدگاه فلسفی است که پیوند میان سرکوب زنان و تخریب محیط زیست را بررسی میکند. این دیدگاه، معتقد است که سیستمهای سلطهگرانه، مانند پدرسالاری و سرمایهداری، هم به استثمار زنان و هم به بهرهکشی از طبیعت منجر شدهاند. اکوفمینیسم به اینباور است که رهایی زنان و حفاظت از محیط زیست، اهدافی بههم پیوستهاند و نمیتوان یکی را بدون دیگری بهدست آورد. این مکتب فکری اغلب ارزشهای سنتی مرتبط با زنان، مانند مراقبت، همدلی و احترام به چرخههای طبیعی زندگی را برجسته میکند و آنها را در تقابل با دیدگاههای سلطهمحور و بهرهبردارانه از جهان قرار میدهد. این جنبش در دههی هفتاد میلادی سر برآورد و توسط نویسندگانی همچون واندانا شیوا (Vandana Shiva) و کارولین مرچنت (Carolyn Merchant) توسعه یافت. اکو فمینیسم تاکید دارد که ایجاد جامعهای پایدار و عادلانه، نیازمند بازنگری در ارزشها، روابط انسانی و تعاملات با طبیعت است. امروزه، زنان محیطبان و اکوفمنیست در سراسر دنیا نقشآفرینی میکنند و برای مقابله با پیامدهای توسعهی اقتصادی و حفاظت از دنیایی که ما آنرا از نسلهای قبل بهارث نبرده، بلکه امانتدار آن برای نسلهای آینده هستیم، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند. از ریچل کارسون، وانگاری مااتی، وینونا لادوک، واله جانز، جین گودال، هلن کالدیکات، کاترین هیهو، برتا کاسرس، واندانا شیوا، پترا کلی، لوئیس گیبس، ساندرا استینگراب، تری تمپست ویلیامز، اکتاویا باتلر، تا مهلقا ملاح، مادر محیط زیست ایران و زنان نسلهای جوانتر که هزینههای گرانی با به مخاطره انداختن امنیت خود، برای حفظ محیط زیست پرداختهاند، بر اهمیت نقش زنان و اشتیاق آنان برای حفظ محیط زیست و حیات وحش گواهی میدهد. در سراسر جهان، زنان بهعنوان مدافعان طبیعت و حامیان گونههای در خطر انقراض شناخته شدهاند. در برخی جوامع، زنان بهطور مستقیم به نگهداری از جنگلها، رودخانهها و حیوانات بومی کمک میکنند و بهعنوان رهبران پروژههای حفاظتی نقشآفرینی مینمایند. اما جامعهی جنسیتزدهی ایران، در برابر تقاطع کلان بحرانهای زیست محیطی، از ایننیروی سرشار خود را بیبهره مانده است. زنان ایران همچون زنان کشورهای دیگر میتوانند در حفاظت از حیات وحش غنی و متنوعی که شامل گونههای مختلفی از جانوران و گیاهان است، نقشآفرینی کنند. ایران دارای تنوع زیستی بالایی از گونههای جانوری و گیاهی است، اما حیات وحش ایران با تهدیدات متعدد و غیرقابل جبرانی روبهرو است. نقش زنان در حفاظت از محیط زیست و حیات وحش، دربر گیرندهی آموزش و آگاهی در زمینهی زندگی سازگارتر با طبیعت و حفاظت از گونههای در خطر انقراض، پژوهش و مدیریت زیستمحیطی فعال در عرصههای علمی و پژوهشی، از جمله بومشناسی، زیستشناسی و محیط زیست، مشارکت در پروژههای محلی داوطلبانه برای حفاظت از حیات وحش، مانند احیای جنگلها و حفاظت از گونههای محلی، رهبری در نهادهای دولتی و سازمانهای مردم نهاد محیط زیستی و تدوین و اجرای سیاستهای زیستمحیطی تاثیرگذار را دارد. برابری جنسیتی، به زنان فرصت دفاع از حقوق طبیعت و حیات وحش و ایجاد آیندهای که توسعهی پایدار وهمساز با طبیعت، به استعمار و تخریب طبیعت و مادر زمین پایان دهد و آنرا امکانپذیر نماید. (۵)
جین گودال (Jane Goodal)، زنی الهام بخش
در سال۱۹۰۰، حدود یکمیلیون شامپانزه در طبیعت زندگی میکردند؛ امروزه تعداد آنها به سیصد و چهل هزار میرسد. دکتر جین گودال، بهعنوان یک زن جوان، در ژوئیه۱۹۶۰، در سن ۲۶ سالگی، از انگلستان به تانزانیای کنونی و بهدنیای کمتر شناختهشدهی شامپانزههای وحشی سفر کرد. برای مطالعهی زندگی شگفتانگیز شامپانزهها بهجنگل رفت و با عشق به نجات آنها –که در حال انقراض بودند—، از جنگل بیرون آمد. وقتی متوجه شد که بقای گونههای آنها توسط تخریب زیستگاه و قاچاق غیرقانونی تهدید میشود، یک رویکرد موفقیتآمیز برای حفاظت از گونهها ایجاد نمود که زندگی مردم، حیوانات و محیط زیست را با احترام به ارتباط آنها با یکدیگر، بهبود بخشد. جین گودال، تنها با یک دفترچهی یادداشت، دوربین و شیفتگیاش به حیات وحش، با جسارت در قلمروی ناشناختهها گامنهاد تا به جهانیان، دریچهای به زندگی شامپانزههای در حال انقراض بدهد. جین گودال، نهتنها نیاز فوری به محافظت از شامپانزهها را در برابر خطر انقراض نشان داد، بلکه حفاظت از گونهها را بازتعریف کرد تا هم نیازهای مردم محلی و هم سلامت محیط زیست را دربرگیرد. امروز او در سن ۹۰ سالگی، ۳۰۰ روز در سال به سراسر جهان سفر میکند (از اظهارات او در روز صلح در شهر سن پیدرو)، گودال، سفیر و نمایندهی صلح برای سازمان ملل است و در مورد تهدیدات زندگی شامپانزهها و بحرانهای زیستمحیطی صحبت میکند و از همهی ما میخواهد که به نمایندگی از همهی موجودات زنده و سیارهای که به اشتراک در آن هستیم، اقدام کنیم. او در سال ۱۹۷۷، موسسهی جین گودال را تاسیس کرد تا اطمینان حاصل کند که چشمانداز و زندگی او که تاکید بر توان تاریخساز اقدامات جمعی ما، برای نجات دنیایی که به همه ما تعلق داریم، ادامه یابد. (۶)
در فضای پرشکاف و تنش بحران و تنگناهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، بحرانهای زیستمحیطی فاجعهبار، تبعیضات و ناعدالتیهای موجود را تشدید میکند. اما سرزمین ما، زنان و دخترانی شجاع و متعهد به تحقق برابری جنسیتی و کرامت انسانی در کنار حفظ منافع و سلامت حیات وحش و همسازی آنها دارد. تحقق برابری جنسیتی، درهای بستهشده را میگشاید و نیروی عظیم زنان را برای حفاظت از حیات وحش رها میکند.
جینگدالهای متعددی در راه هستند و من صدای پایشان را میشنوم.
پانوشتها:
۱- ۹۰ درصد حیات وحش ایران طی ۴ دهه نابود شده است، خبرگزاری مهر، ۱۱ آذرماه ۱۳۹۴.
۲- همان
۳- ۸۰ درصد قربانیان تغییرات اقلیمی را زنان تشکیل میدهند/ تغییر اقلیم چه خطراتی برای زنان دارد؟، خبرگزاری میزان، ۱۲ بهمنماه ۱۴۰۲.
۴- بودجه حفاظت از کل حیات وحش کشور فقط ۱۲ میلیارد تومان!، خبرگزاری تسنیم، ۴ آذرماه ۱۴۰۱.
۵- اکوفمینیسم؛ فلسفهای برای تعیین رابطه طبیعت و زنان، خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ۱۲ خردادماه ۱۴۰۲.
۶- جین گودال؛ زنی که در کنار شامپانزهها زندگی کرد، پایگاه خبری برترینها، ۲۴ مردادماه ۱۳۹۸.
۷- محیط زیست، دغدغه زنان، وبلاگ انجمن زنان زمین، ۱۱آبانماه ۱۳۸۷.
۸- ورلد انیمال پروتکشن (Animal Protection Index) (۲۰۲۰). گزارش وضعیت رفاه حیوانات در ایران.
برابری جنسیتی پیش شرط حفظ محیط زیست و حیات وحش/ الهه امانی
منبع:
هرانا
افزودن دیدگاه جدید