با ادعای بیاحترامی به «شهدای گمنام» بخشی از استراتژی حکومت برای کنترل جامعه و ایجاد فضایی امنیتی است.
خبرسازیهایی مانند دستگیری دخترانی که اقدام به رقص در فضای عمومی کردهاند و توجیه آن با ادعای بیاحترامی به «شهدای گمنام» یا ارزشهای مذهبی، بخشی از استراتژی حکومت برای کنترل جامعه و ایجاد فضایی امنیتی است. این نوع اقدامات و اطلاعرسانیهای جهتدار چند هدف کلیدی را دنبال میکند:
ماهیت دوقطبیسازی در استراتژی حکومتی
دوقطبیسازی ابزاری است که جمهوری اسلامی از ابتدای شکلگیری خود برای تثبیت قدرت و مهار مخالفتها به کار برده است. این دوقطبیسازی بر اساس تفکیک جامعه به دو دسته «خودیها» و «غیرخودیها» طراحی شده است. حکومت تلاش میکند وفاداران به نظام و ارزشهای مذهبی را در برابر گروههایی که از نظر آنها «ضد دین»، «مخالف انقلاب» یا «همسو با دشمن» هستند، قرار دهد.
مکانیزم دوقطبیسازی در بازتولید مشروعیت مذهبی
جمهوری اسلامی از نمادهای مذهبی و ایدئولوژیک مانند شهدا، روحانیت، و مفاهیم ارزشی انقلاب ۱۳۵۷ به عنوان ابزارهایی برای مشروعیتبخشی استفاده میکند. در مواجهه با کاهش تاثیر این نمادها به دلایل مختلف (مانند تغییرات نسلها، گسترش فضای مجازی، و کاهش اعتماد عمومی)، حکومت از دوقطبیسازی برای بازتولید و تقویت جایگاه این نمادها بهره میبرد. این فرآیند شامل موارد زیر است:
استفاده از مفاهیم مذهبی به عنوان خطوط قرمز
حکومت موضوعاتی مانند «احترام به شهدا»، «حجاب اجباری»، یا «ارزشهای اسلامی» را به عنوان خطوط قرمز معرفی میکند. سپس، هر گونه انتقاد یا رفتار مغایر با این خطوط قرمز را به «توهین به مقدسات» یا «تهاجم به ارزشها» تعبیر میکند. این روش، شکاف بین طرفداران سنتگرا و گروههای معترض را عمیقتر کرده و امکان کنترل گروههای میانهرو را نیز فراهم میکند.
بهرهبرداری از عواطف عمومی
یکی از ویژگیهای کلیدی نمادهای مذهبی، توانایی آنها در برانگیختن عواطف عمومی است. حکومت با تاکید بر «شهدای گمنام» یا «ارزشهای اسلامی»، تلاش میکند احساسات بخش مذهبی جامعه را تحریک کرده و حمایت آنها را جلب کند. بهعنوان مثال، برخورد با دخترانی که در نزدیکی یادمان شهدا رقصیدهاند، با هدف برانگیختن حس بیحرمتی در مخاطب مذهبی و جلب حمایت آنها از برخورد قهری صورت گرفته است.
معرفی مخالفان به عنوان دشمنان ارزشها
با دوقطبی کردن فضا، حکومت گروههای مخالف را به عنوان «بیاعتقاد به ارزشهای ملی و مذهبی» معرفی میکند. در این چارچوب، رقصیدن، عدم رعایت حجاب اجباری، یا هرگونه کنش فرهنگی مغایر با هنجارهای حکومتی، نه صرفاً یک رفتار اجتماعی، بلکه «تهاجم به ارزشها» تعبیر میشود. این ادعاها سپس بهانهای برای توجیه سرکوب گستردهتر فراهم میکند.
بازتولید مشروعیت مذهبی در شرایط افول اعتماد
یکی از دلایل اصلی دوقطبیسازی، تلاش برای بازسازی مشروعیت مذهبی در میان بدنه جامعهای است که به تدریج از ارزشهای رسمی فاصله گرفته است. در این مسیر، حکومت از چند ابزار بهره میگیرد:
تقویت پایگاه سنتگرا
با ایجاد روایتهایی از «حمله به ارزشهای اسلامی»، حکومت تلاش میکند بخش سنتی جامعه را که ممکن است نسبت به بسیاری از سیاستها بیتفاوت شده باشد، دوباره فعال کند. این بازفعالسازی معمولاً با استفاده از مفاهیم احساسی مانند «دفاع از حرمت شهدا» یا «حفظ حجاب اسلامی» صورت میگیرد.
فشار بر مخالفان برای انفعال
معرفی مخالفان به عنوان «بیاحترام به ارزشها» به حکومت این امکان را میدهد که اعتراضات و مخالفتها را به حاشیه براند. در این سناریو، مخالفان نه تنها با سرکوب مستقیم مواجه میشوند، بلکه مشروعیت اجتماعی آنها نیز تحت تاثیر قرار میگیرد.
تشدید نظارت فرهنگی و مذهبی
در مواجهه با تغییرات اجتماعی و کاهش پایبندی به ارزشهای رسمی، حکومت از دوقطبیسازی به عنوان ابزاری برای کنترل فرهنگ عمومی استفاده میکند. این امر شامل افزایش نظارت بر تولید محتوا، اعمال محدودیتهای اجتماعی، و برخورد قهری با فعالیتهای فرهنگی است که از نظر حکومت مغایر با ارزشهای رسمی تلقی میشوند.
کنترل و ارعاب
بازداشت این دختران و مسدود کردن صفحات آنها در شبکههای اجتماعی، بخشی از روندی است که هدفش ارسال پیام روشن به جامعه است: هرگونه تخطی از هنجارهای رسمی، چه در فضای مجازی و چه در فضای عمومی، با برخورد قهری مواجه خواهد شد. این رویکرد، در خدمت ایجاد ارعاب و تضعیف روحیه کنشگران اجتماعی است.
تلاش برای جلوگیری از افول مشروعیت مذهبی
بدنه مذهبی، که سابقاً پایگاه اجتماعی اصلی نظام بود، به تدریج از حمایت بیچونوچرا از سیاستهای حکومتی فاصله گرفته است. نمادهای مذهبی مانند «شهدای گمنام» که پیشتر ابزار مشروعیتبخشی بودند، اکنون در مواجهه با اعتراضات عمومی یا بیتوجهی جامعه، اعتبار خود را از دست دادهاند. حکومت با دستاویز قرار دادن این نمادها و بهرهگیری از آنها در این نوع پروندهسازیها، میکوشد این مشروعیت مذهبی را بازسازی کند.
کنترل فضای مجازی و مدیریت افکار عمومی
مسدودسازی صفحات اینستاگرام و برخورد با تولیدکنندگان محتوا با پوشش غیرشرعی، بخشی از استراتژی گستردهتری برای کنترل فضای مجازی است. حکومت که از تاثیرگذاری این فضا بر جوانان و نقش آن در سازماندهی اعتراضات آگاه است، با هدف محدود کردن جریان آزاد اطلاعات و کاهش نفوذ گفتمانهای معترضانه، اقدام به سرکوب تولیدکنندگان محتوا میکند.
فضاسازی برای سرکوب اعتراضات آتی
یکی از اهداف اصلی چنین خبرسازیهایی، آمادهسازی افکار عمومی برای سرکوب گستردهتر است. با بزرگنمایی موضوعاتی مانند «بیحرمتی به شهدا» و القای تهدید از جانب گروههای به ظاهر «غیرمذهبی»، حکومت سعی دارد برخوردهای خشن با معترضان احتمالی را در آینده توجیهپذیر کند.
پروژههای اجتماعی و مهندسی افکار عمومی
حکومت از سالها پیش با تدفین «شهدای گمنام» در اماکن عمومی، تلاش داشته مفاهیم مذهبی را در زندگی روزمره مردم بگنجاند و از این نمادها برای بازتولید هویت حکومتی استفاده کند. اعتراضات دانشجویان به دفن این اجساد در دانشگاهها نشاندهنده واکنش جامعه به این نوع مهندسی اجتماعی است. این خبر، نهتنها تداوم این پروژه را نشان میدهد، بلکه تلاش حکومت برای استفاده از این نمادها جهت تضعیف صداهای معترض را برجسته میکند.
چنین خبرهایی در خدمت اهداف گستردهتر سرکوب، کنترل و مهندسی اجتماعی است. رژیم جمهوری اسلامی با آگاهی از کاهش مشروعیت اجتماعی و مذهبی خود، تلاش میکند با استفاده از ابزارهای رسانهای و قضایی، تهدیدها را از طریق برجستهسازی رفتارهایی که از نظر آنها «ضد ارزش» محسوب میشود، مدیریت کند. این سیاستها اما در نهایت نمیتوانند بحرانهای بنیادین مشروعیت و فاصلهگیری جامعه از ایدئولوژی حاکم را پنهان کنند.
رضا ترابی
۲۵ ژانویه ۲۰۲۵
افزودن دیدگاه جدید