رفتن به محتوای اصلی

کدامین گزینه، اصلاح یا انقلاب؟ بخش پنجم

کدامین گزینه، اصلاح یا انقلاب؟ بخش پنجم

مداخلات بشردوستانه

*بخشی از اپوزیسیون سرنگون‌طلب برخلاف مدعیان ضدامپریالیست تحت لوای چپ عنوان می‌كند: رژیم جمهوری اسلامی جنایتكار است و به هیچ قانونی بشری پایبند نیست، باعث ویرانی كشور و عدم امنیت در منطقه شده است، حقوق بشر و بین‌المللی را محترم نمی‌شمارد، مستبد و اصلاح‌ناپذیر است، اعتراضات مسالمت‌آمیز را بر نمی‌تابد و خواسته‌های مردم را با زندان و كشتار پاسخ می‌دهد، منابع كشور را چپاول و از منافع مردم برای بقای خود به دیگر دولت‌ها امتیاز می‌دهد، مخازن غنی گاز و نفت كشور را می‌فروشد و با دلارهای آن سلاح و مزدور خریداری می‌كند و بواسطه آن ملت را سركوب و در فقر و محرومیت نگه می‌دارد، لذا نتیجه می‌گیرند، برای نجات مردم ایران باید این رژیم سرنگون گردد.

آنها معتقدند برای اینكه بتوان رژیم را سرنگون كرد باید شریان حیاتی آنرا كه همان صدور نفت و دلارهای نفتی است را قطع نمود، زیرا در صورتی كه رژیم نتواند دلارهای نفتی را بدست آورد نخواهد توانست مزایا و تداركات نیروهای سركوبگر خود را تهیه و اوضاع اقتصادی نابسامان خود را به پیش برد، نتیجه اینكه وقتی وخامت اوضاع اقتصادی تشدید یابد توده‌های ناراضی بیشتری از مردم سر به شورش خواهند گذاشت و نیروهای سركوبگر رژیم كه در این مرحله فرسایشی تعضیف شده‌اند، نخواهند توانست قیام توده‌ها را مهار و تحت چنین فشاری ناچارا رژیم تن به عقب‌نشینی و شكست خواهد داد.

آنها معتقدند اگرچه قطع صدور نفت و دلارهای نفتی باعث بعضی از فشارها بر زندگی مردم خواهد شد اما مردم ایران طی چهار دهه گذشته همواره مورد فشار بوده‌اند و آنها خیری از دلارهای نفتی ندیده‌اند. آنها باور دارند چنانچه چنین تزی اجرا شود یقینا مردم برای مدت كمی آسیب خواهند دید اما برای همیشه از ظلم حكومت اسلامی نجات خواهند یافت.

آنها بدرستی عنوان می‌كنند مردم ایران بطور روزانه از دست حكومت اسلامی دچار رنج و عذاب بسیار می‌شود و هر روز كه این حكومت در قدرت باشد باعث ویرانی و جنایت بیشتری در كشور خواهد شد.

این بخش از اپوزیسیون یگانه راه عملی تز خود را اجرای تحریم‌های هوشمندانه و هدفمند دنیای غرب و سازمان ملل متحد می‌داند، اینها در صدند تا به امریكا و دیگر متحدانش اثبات نمایند یگانه راه امنیت منطقه و نجات مردم ایران حذف رژیم اسلامی از طریق تحریم‌های همه جانبه و هوشمندانه است. آنها معتقدند خرید نفت، فروش بنزین و دیگر مبادلات اقتصادی، سیاسی، نظامی و دیپلماتیك با رژیم اسلامی باید قطع گردد، هر چند مردم ایران برای مدتی همچون چهار دهه گذشته دچار مشكل شوند!

واقعیت این است در شرایط كنونی بخشی از مردم ستم كشیده كشورمان بر اثر جنایت و ستم رژیم اسلامی چنان به ستوه آمده‌اند كه آنها نیز حاضر خواهند بود از در ناچاری خود را به دست چنین تزهایی بسپارند. آنها می‌گویند "مرگ یكبار، شیون هم یكبار"، آنها هم معتقدند درآمدهای حاصل از فروش نفت تاثیری در بهبود زندگی آنها نداشته است و دورنمای بهتری را برای آینده خود متصور نیستند.

مردم بطور روزانه، تحقیر، تبعیض و بیعدالتی را در حكومت اسلامی لمس می‌كنند، آنها همه معضلات حاصل از عملكرد رژیم اسلامی را به عینه دیده‌اند و حاضر خواهند بود برای سرنگونی این رژیم همه مصیبت‌ها را بردوش كشند و هزینه‌ها را پرداخت نمایند.

شاید در شرایطی كه مردم به ستوه آمده‌اند و در شرایط انفجاری بسر می‌برند نتوان به خاطر چنین تفكرات مخدوشی آنها را مورد سرزنش قرار داد، اما وقتی بخشی از مدعیان جنبش چنین تزهایی را مطرح می‌كنند و در مجالس دولت‌های غربی چنین ایده‌هایی را ارائه می‌دهند، این راهکار چیزی جز استیصال، خودباختگی و زانو زدن در مقابل بیگانه و عدم توجه به تجربه‌های ویرانگر گذشته از طرف آنها نخواهد بود.

یقینا برای رسیدن به اهداف انسانی نمی‌توان از روش‌های غیرانسانی استفاده نمود، ما نیز همچون آنها به ظلم مضاعفی كه از جانب حكومت جمهوری اسلامی بر مردم روا می‌شود آگاهیم و قبول داریم كه تنها راه رهایی مردم ایران سرنگونی این رژیم ضدبشری است اما برخلاف این هموطنان معتقدیم برای سرنگونی حكومت اسلامی باید به نیروی توده‌ها متكی بود. تغییر، سرنگونی و حق تعیین سرنوشت اولین خواست ملت ایران است و این حق مردم است كه با قدرت و انتخاب روش‌های مناسب رژیم اسلامی را واژگون سازند.

سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بخشی از مطالبات مردم ایران است اما آنچه از این خواسته تفكیك‌ناپذیر خواهد بود رسیدن به یك نظام دمكراتیك مردمی است، لذا تنها با داشتن یك اپوزیسیون متحد و قدرتمند می‌توان از این رژیم گذشت و پس از آن استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی را در كشور مستقر نمود.

تجربه نشان داده است در صورتی كه بیگانگان در كشوری مداخله نكند ملت‌ها بهتر می‌توانند مبارزات خود را پیش برند و جنبش را به سرانجام رسانند، برای این ادعای خود لازم نیست به تجربه‌های جهانی اشاره نمود، تاریخ مبارزات مردم كشورمان گویای این مدعاست كه بیگانگان در قدرت‌گیری جنایتكارانی همچون رژیم جمهوری اسلامی نقش مهمی داشته‌اند و در زمانی كه این وابستگان آنها نتوانستند بدرستی ایفای نقش نمایند بدون تغییرات ساختاری كیفی، این مهره‌های سوخته را عوض نمودند.

براساس تجربه‌های مختلف تاکنون دریافتیم که قدرت‌های استعماری و امپریالیستی هیچگاه حقوق برابر دیگر ملت‌ها را به رسمیت نخواهند شناخت و براساس خواست آنها سیاست‌های خود را تنظیم و اجرا نخواهند كرد، از این روی آنها خواهان دولت‌های دمكراتیك در مناطقی كه آنرا جزء منافع مشروع خود می‌دانند نخواهند بود زیرا دولت‌های دمكراتیك روابط خود را براساس منافع ملی با دیگر دولت‌ها تنظیم خواهند نمود و این مغایر با مقاصدی است كه انحصارات صاحب قدرت در ارتباط با دیگر ملل دنبال می‌نمایند.

بطور خوشبینانه تنها می‌توانیم بعنوان یك آلترناتیوی قدرتمند از دیگر قدرت‌های بیگانه بخواهیم در كشور ما دخالت نكنند و یا از حاكمیت استبدادی جمهوری اسلامی حمایت ننمایند!

قطع صدور نفت و دلارهای نفتی باید بدست توانای كارگران و زحمتكشان همین كشور صورت گیرد، این آنها هستند كه باید متناسب با منافع ملی كشور خود كنترل شیرهای صدور نفت را در اختیار داشته باشند نه با تحریم توسط كارتل‌ها و دولت‌های غربی، جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری قهرمان ملی خود دكتر محمد مصدق اولین گام در مبارزه را حفظ استقلال دانست و تا به آخر بدان وفادار ماند.

جنبش انقلابی مردم ایران، كارگران و زحمتكشان میهنمان درس مبارزه برای استقلال و آزادی را از زمان جنبش ملی شدن صنعت نفت در برابر بیگانه و عوامل خودباخته داخلی آموخته و تجربه آنرا در انقلاب 57 بكار بسته‌اند، آنچه آنها را از دخالت‌گری مستقیم در جنبش ملی باز می‌دارد، ناتوانی آنان نیست بلكه این آنها هستند كه از دخالت بیگانه در امور کشور در هراس بوده و اپوزیسیون متحد و دمكراتی را پیشاپیش جنبش خود هم اکنون نمی‌یابند.

انقلاب و مبارزه انقلابی عجله‌بردار نیست، بی‌عملی و انحراف را برنمی‌تابد، رهبران دمكرات برای انقلابی دمكراتیك باید تدارك آنرا پی‌ریزی نمایند، قدرت‌های استعماری و امپریالیستی به جز انقلابات رنگی و تجزیه کشورها در پیروزی و تداوم هیچ انقلابی پیشگام نبوده‌اند.

اولین گام هر انقلابی حفظ استقلال و منافع ملی است و این خواسته در هیچ زمانی با منافع چپاولگران بین‌المللی همسویی و همخوانی نخواهد داشت! طرح تحریم اقتصادی هدفمند از جانب بخشی از خودباختگان وطنی به همراه دولت‌های غربی، كدام هدف را برای آنان و كدام هدف را برای بیگانه دنبال می‌كند، آیا با چنین طرح‌های گستاخانه و ریاكارانه‌ای نباید منتظر تز بخش دیگری از خودباختگانی بود كه برای یكسره كردن كار رژیم خواهان اقدام نظامی هدفمند از سوی ناتو و اسرائیل می‌باشند؟

براستی تز آنان بدنبال كدام هدف برای انحصارات مالی، نظامی، نفتی ودولت‌های بیگانه است؟

آیا طرح تحریم اقتصادی و یا تهدید به حمله نظامی آب ریختن به آسیاب رژیم اسلامی و امپریالیسم جهانی نیست؟ یقینا اجرای چنین سناریوهایی باعث خواهد شد تا توده‌های مردم بجای حضور بیشتر در صحنه مبارزه مجبور خواهند شد بیش از گذشته درگیر مشكلات بغرنج‌تری گردند و رژیم همانند دهه شصت به اسم مبارزه با عوامل بیگانه، محاصره اقتصادی و نظامی با شدت بیشتری مردم معترض و بستوه آمده را سركوب کند.

آیا چنانچه تحریم اقتصادی و یا حمله نظامی تحت هر نامی كه صورت پذیرد زیربنای اقتصادی كشور را كه حاصل سرمایه‌های ملی و تلاش مردم است را نابود نخواهند كرد تا مجبور شویم برای جبران عقب‌ماندگی و بازسازی كشور دیگر ذخائر خود را دو دستی تقدیم كرده و استقلال خود را در بازارهای بورس آنها به حراج گذاریم؟

در چنین شرایطی آنها سعی خواهند کرد با اجرای تحریم‌های هدفمند رژیم را وادار به تغییر رفتار و یا تمكین در برابر خواسته‌های خود نمایند و چنانچه نافرمانی كند آنرا فرسوده و زیربنای كشور را منهدم خواهند ساخت تا زمینه برای تجزیه و حمله نهایی آماده گردد.

آیا باید همچون احمد چلبی‌ها شاهد تحریم اقتصادی و یا حمله نظامی هدفمند در كشورمان بود، آیا باید خواهان انتخابات آزاد زیر نظر سازمان‌های بین‌المللی به شیوه كرزای و دولت دست نشانده نوری مالكی شد؟

تجربه کردستان عراق و مبارزات خونبار آنها به همراه حمایت‌های همه‌جانبه رژیم اسلامی و دولت امریکا با حکومت صدام پیش روی ما می‌باشد. نزدیک به دو دهه از سقوط صدام می‌گذرد، دولت اقلیم کردستان عراق تحت فشار دولت امریکا و رژیم اسلامی هنوز هم نتوانسته است استقلال خود را بدست آورد و عملا تابع دولت مرکزی عراق، رژیم اسلامی در ایران، دولت ترکیه و امریکا می‌باشد!

چرا مخالفین چپ و یا راست حکومت اسلامی از تجربیات هم سلفان خود در گذشته بهره نمی‌گیرند. سرنوشت حکومت ملی آذربایجان و یا کردستان ایران با امید به حمایت‌های همه جانبه شوروی چه نتایجی را بدنبال داشت؟

حزب "برادر" کمونیست شوروی در زمانیکه رهبران حزب توده و سازمان اکثریت زیر فشار و شکنجه وحشیانه همه‌جانبه حکومت اسلامی قرار داشتند چه حمایتی را مبذول داشت؟

سرنوشت رضا شاه و محمدرضا شاهی که با حمایت دول انگلیس و امریکا به قدرت رسیدند در نهایت به کجا ختم گردید و زمینه سقوط آنان را چه کسانی مهیا نمودند؟

مبارزه و جنگ همه‌جانبه سازمان مجاهدین خلق و حکومت اسلامی با دل‌بستن به حمایت دولت عراق و شیوخ منطقه به کجا ختم گردید؟

کدام قدرت جهانی و منطقه‌ای را سراغ دارید که بدون چشم‌داشتی از یک مخالف و یا منتقد خود بطور غیرمشروط حمایت نماید. براستی مگر نباید نقطه اشتراکی برای این حمایت و همسوئی‌ها پیدا نمود. چرا چنین گروه‌هایی انتظار درصدی از سازش و توافق حکومت اسلامی و دولت امریکا را در معادلات سیاسی خود ملاحظه و پیش‌بینی نمی‌کنند؟

چنانچه رژیم اسلامی بر اثر بی‌خردی، ناکارآمدی و فساد خود تحت فشار مبارزات سرنگونی‌طلبانه مردم تن به تغییر رفتاری و خواسته‌های غرب دهد و همچون عربستان و پاکستان بگونه‌ای عمل نماید که مخل سیاست‌های منطقه‌ای امریکا و متحدین نشود، آیا منتظران "قهر انقلابی" و یا "دخالت‌های بشردوستانه" ترامپ بازنده این بازی نخواهند شد!

شاید بتوان همکاری حزب توده با حزب کمونیست شوروی در گذشته و یا سلطنت‌طلبان و ارتجاع مذهبی را با دولت انگلیس و امریکا بدلیل ایدئولوژیک و یا منافع مشترک توجیه نمود اما پناه بردن برخی از جریانات سیاسی چپ و ملی به چنین سناریوهایی در نهایت باعث خواهد شد بعد از افشای اسناد فاجعه‌آمیز محبوبیت نسبی خود را نزد مردم و هواداران خود از دست بدهند.

ناتوانی و غفلت اپوزیسیون در گذشته باری از دوش آنها نخواهد كاست، اپوزیسیون ترقیخواه كشورمان مسئول كم‌كاری‌ها و سهل‌انگاری‌های خود است، اگر آن رهبران نتوانستند اختلافات فرقه‌ای خود را حل نمایند و یك جبهه متحدی از نیروهای دمكرات انقلابی در برابر رژیم ایجاد نمایند، مسئول و مقصرند.

كسانیكه امروز برای اجابت دعای خود نزد مجالس و كابینه‌های دولت‌های غربی می‌روند تا برایشان نسخه‌های شفابخش افیونی بپیچانند، از اعتماد به توان مردم ایران نومید شده و بریده‌اند!

آیا آنها فراموش نموده‌اند كه قدرت واقعی نزد توده‌های آگاه و متشكل در جنبش‌های اعتراضی خیابانی، دانشگاه‌ها، مدارس، بازار و کارخانه‌هاست.

در صورت عدم آمادگی اپوزیسیون در فردای پس از رژیم اسلامی، آیا حاكمیتی دمكراتیك مستقر خواهد شد و ناتو فرش قرمز خود را برای خودباختگانی دیگر پهن نخواهد كرد؟

آیا نباید خود مسئولانه همراه جنبش دمكرات انقلابی مردم ایران این رژیم جنایتكار را سرنگون نمائیم تا استقلال، آزادی و دمكراسی را در كشور تضمین كنیم؟

تعقل و قدرت اختیار جزیی از بزرگترین مزیت‌های وجودی موجود انسانی است. چنانچه فردی این خصیصه مهم انسانی را از دست دهد شاید بتواند در پناه دیگر انسان‌ها بقای اجتماعی خود را تضمین كند اما چنانچه از توده‌ها بریده شود، خودباخته می‌گردد، وقتی خودباخته گشت استقلالش را از دست خواهد داد و تا مرز خودفروشی و خیانت به همنوع پیش خواهد رفت!

هرچند پاره‌ای از پارامترهای گذشته در صحنه سیاسی تغییر نکرده و بسیاری از عناصر آن همچون قبل بقوت خود باقیست و رژیم حاکم بدون بازتولید عناصری جدید با برخورداری از همان افراد و ساختار سابق اعمال قدرت و سیاست می‌نماید اما این دلیل نخواهد شد تا نیروهای مخالف آن نتوانند نسل جدیدی از فعالین و مبارزین نواندیش را با برخورداری از عنصر جوانی و آگاه به دانش و ابزار روز وارد عرصه سیاست ننماید!

یکی از مشکلات سد راه اپوزیسیون حکومت اسلامی بهره‌گیری از افراد و چهره‌هایی است که وجود آنها نه تنها به رشد مبارزات کمکی نمی‌کند بلکه اشتباهات فاحش و کارنامه فاجعه‌بار آنها سبب تفرق در جنبش و ایجاد بی‌اعتمادی بدان خواهد شد.

به مصلحت مخالفین حکومت اسلامی نخواهد بود تا از افرادی که در سیاست به بدنامی شهره شهرند و یا جدیت لازمه را در مبارزه ندارند همچون فرماندهان همیشه رهبر از وجود مخربشان استفاده گردد. بدون هیچ مصلحتی این مخلان همبستگی و رشد اپوزیسیون را باید بازنشسته نموده و از کارکرد آنها سلب مسئولیت کرد تا آثار تخریبی آنان زدوده شده و عرصه برای سیاست‌ورزی نیروی جوان مهیا گردد.

از یاد نباید برد که بسیاری نیز در بین نیروهای مختلف اپوزیسیون وجود دارند که بدلایل عدیده‌ای ممکن است با دیگر افراد و شخصیت‌های اپوزیسیونی مشکل داشته و نتوانند از ورود مشکلات حاشیه‌ای خود جلوگیری نمایند. پیشینه افراد با باری که آنها با خود حمل می‌کنند نمی‌تواند در روند سیاسی دخیل و روی مسائل و مباحث تاثیرگذار نباشد.

با توجه به وضعیت کنونی نیروهای سیاسی خوشنامی و بدنامی افراد می‌تواند تاثیر بسزایی در موفقیت یا شکست یک جنبش مردمی ایفای نقش نماید بنابراین یک جنبش مردمی نباید متکی به فرد و کیش شخصیت و رهبران مادام‌العمری باشد که با گذشت زمان خود سدی در مقابل اهداف و آرمان‌های تعیین شده گشته و رکود را در آن حاکم سازد.

 

مدیریت و کار تخصصی

* مبارزه با حکومت اسلامی و زندگی مبارزاتی عرصه‌های بسیاری را شامل می‌شود بگونه‌ای که می‌توان گفت هر حزب جدی اپوزیسیون که برای سرنگونی حکومت مبارزه می‌کند باید این امید و اعتماد را در خود داشته باشد که در فردای پس از سرنگونی حکومت افراد شاخص و متخصصی را برای هدایت امور و مدیریت جامعه و دولت آینده به مردم معرفی نماید.

مقصود از بیان این دیدگاه آن است که جریانات سیاسی باید متناسب با عرصه‌های مختلفی که در ساختار اصلی قدرت و هدایت کشور ضروری خواهد بود مدیران متخصص خود را بتواند ارائه و معرفی نماید. لازمه چنین اقدامی از هم‌اکنون باید مدنظر قرار گیرد که در هر بخش بتوان چندین فرد متخصص و مسئول را به جامعه معرفی نمود.

چرا باید اوضاع بدین گونه پیش رود که همه راه‌ها در یک جریان سیاسی تنها به تعداد محدودی از افراد منتهی شود. افرادی که بدون هیچگونه تخصصی نسخه پیچ و پاسخگوی هر سئوال و نیازی خواهند بود.

زندگی بشر در دنیای امروز بسیار متنوع، گسترده و نیازهای جامعه بشری بسیار وسیع است. عمر افراد برای شناخت همه جنبه‌های آن کفایت نخواهد داد. هر جریان سیاسی باید بتواند در درون خود بخش‌ها و کمیسیون‌های تخصصی ویژه‌ای را تشکیل دهد که هرکدام از آنها باید بتوانند بطور علمی و کارشناسی برای معضلات پیش رو چاره‌اندیشی نمایند.

هر رشته از زندگی بشر معضلات خاص خود را دارد و برای درمان و پاسخگویی بدان باید از صاحبان فن و متخصصین آن رشته بهره برد. بطور مثال در رهبری هرکدام از جریانات سیاسی مدعی در عرصه مبارزه برای کسب قدرت سیاسی باید منتخبینی از افراد صاحب تخصص در رشته‌های حقوق، اقتصاد، تاریخ، بهداشت، علم و تکنولوژی، تعلیم و تربیت، حقوق بین الملل، محیط زیست و... حضور داشته باشند تا بتوانند جامعه را بهتر درک کرده و پاسخی برای دردهای آن بیابند، قدرت‌گیری حکومت جمهوری اسلامی تجربه‌ای گرانبها اما متاسفانه زیانباری برای درک این موضوع است.

رژیم اسلامی حکومتی برآمده از سازش امپریالیسم و ارتجاع اسلامی در ایران بوده است. حکومتی که طی چهاردهه هنوز هم نتوانسته است در رشته‌های مختلف حکومتی از افراد متخصص بهره برد و بصورت تخصصی آنرا مدیریت نماید. حکومتی که رهبر بی‌خرد آن نه تنها خود از دانش روز برخوردار نبود بلکه متدین بودن را بر تخصص ترجیح می‌داد و با آنها دشمنی می‌ورزید تا جایی که اقتصاد را از آن "خر" می‌دانست!

ادامه دارد ...

 

جواد رضایی میرقائد 16.07.2018

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید