خاطره جنبش، منبع الهام
جنبش «زن، زندگی، آزادی» در آغاز و ماههای اول بسیار پرشتاب پیش رفت، قطعا اتفاقات زیادی هم حول و حوش همهی ما رخ داد و بسیاری از ما خاطرات زیادی از آن دوره داریم. اما برای من، فراتر از خاطره، ایجاد حسی بود که هنوز هم ادامه دارد. حس دوباره زاده شدن و خود را در تکتک جوانان مبارز بازیافتن. حس آشنایی و همبستگی با بسیاری از کسانی که تا دیروز آنها را نمیشناختم. این حس که بالاخره یک جنبش همه گیر شروع شد و این بار زنان و دختران جوان در راس آن قرار داشتند و اصلیترین شعارش به آنها می پرداخت و مردان و پسران جوان هم، آنها را در این مبارزه یاری میکردند و خود بخشی از این جنبش شدند. اینکه بالاخره مردم به تبعیضی که علیه زنان روی می داد و به قتل دولتی مهسا - ژینا امینی به بهانه عدم رعایت حجاب منجر شد، واکنش نشان دادند و حتی برای دفاع از این حق، حاضر شدند جانشان را به خطر بیاندازند. حس شور و شوق و امیدی تازه. شور و شوق و امیدی که این جوانان به زندگی بهتر زیر سایه آزادی داشتند، کمتر کسی را می توانست بی تفاوت باقی بگذارد و این شجاعت، به سرعت به عمق جامعه سرایت کرد. گرچه سرکوب وحشیانه این جنبش و قتل و اعدام بسیاری از جوانان توسط جمهوری اسلامی، شعله آن را پس از مدتی کم سوتر کرد، اما این حس هنوز هم مثل آتشی در زیر خاکستر در من و حتما بسیاری از ما وجود دارد و به نظرم خاطره آن روزهای پرشور، منبع الهام تمام مبارزان پس از آن خواهد ماند.
آیا آن جنبشی خشونت پرهیز بود؟ نسبتش با “رفراندوم” پیشنهادی برخی نیروهای سیاسی چیست؟
بله به نظر من این جنبشی خشونت پرهیز بود. اما در عین حال، سمبل های زیادی از نه به قوانین سنتی و اسلامی و بهدور انداختن سنن کهنه در خود داشت. روسری سوزان، رقص دختران در خیابان، درگیری رودررو با نیروهای سرکوب، و درعین حال با دست خالی و عدم استفاده از روش های خشونت آمیز، یکی از نقاط بارز و نقطه قوت این جنبش در گستردهتر شدن آن بود. حتی در اوج سرکوب در مناطقی مثل کردستان نیز که به طور سنتی بسیاری دسترسی به اسلحه دارند، آگاهانه از استفاده از سلاح خودداری شد.
اینکه نسبت این جنبش مسالمتآمیز با رفراندم چیست، شاید نسبت مستقیمی نداشته باشد. خواست رفراندوم قبلا هم توسط برخی از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور طرح شده بود. اما این بار اهمیتش این بود که رفراندم برای تعیین ساختار نظام به دست مردم، از سوی نیروهائی در ایران طرح می شد، که قبلا به اصلاح رژیم باور داشتند. در واقع خواست رفراندم نیز، به نوعی در نتیجه این جنبش مسالمت آمیز، از سوی نیروهای سیاسی در ایران مطرح شد، که تا قبل از آن به اصلاحات معتقد بودند، اما پس از سرکوب خشن جنبش «زن، زندگی، آزادی» و تبعات آن، کم کم اعتقاد به اصلاحات از بالا را از دست دادند و با اعلام اینکه رژیم فعلی نماینده همه مردم نیست، خواستار برگزاری رفراندوم برای تاسیس مجلس موسسان قانون اساسی، و باز کردن راه برای تحقق حق تعیین سرنوشت مردم به دست خویش شدند و البته این خواست با حمایت گستردهای در بین نیروهای اپوزیسیون چه در داخل ایران و چه در خارج از کشور مواجه شد.
آن جنبش، چه دستاوردی داشت و چرا کاملا کامیاب نشد؟
به نظرم جنبش «زن، زندگی، آزادی» دستاوردهای زیادی داشت؛ مهمتر از همه اینکه آشکارا نشان داد که نظام در بین مردم مشروعیتی ندارد و این امر هم در سطح جامعه ایران و هم در عرصه جهانی، تاثیر زیادی بر صف بندیهای پس از آن گذاشت. برای اولین بار در سطح بسیار وسیع و در اقصی نقاط کشور، شاهد حضور مردم و بهخصوص جوانانی بودیم که ترس از سرکوب مانع حرکتشان نمیشد و با شجاعت در مقابل نیروی سرکوب چه در خیابانها، چه در کارخانهها و محیط کار، چه دانشگاه و مدرسه ایستادگی میکردند. در این دوره شاهد وسیع ترین اعتصابات کارگران در رشتههای مختلف بودیم. در عین حال این جنبش مرزهای نسلی، جنسیتی و جغرافیائی را درنوردید و یک همبستگی عمومی را بین مبارزان نسلهای مختلف و نیز در بین مبارزان داخل و خارج کشور، بوجود آورد. این امر نه فقط از سوی ایرانیان، بلکه حتی از طرف افکار عمومی جهان مشهود بود. جنبش «زن، زندگی، آزادی» چهره جدیدی را از جامعه و مردم ایران و در راس آن زنان، به نمایش گذاشت، که با احترام و پشتیبانی بی نظیری مواجه شد و حتی برای بسیاری از زنان در نقاط مختلف جهان، نقش الگو پیدا کرد. البته اگر کامیابی را در رسیدن به اهداف تعریف کنیم، باید گفت که نتوانست به همه اهداف و خواستههای خود برسد. به نظرم خودجوش بودن این جنبش و عدم وجود رهبری از یک سو و نیز سرکوب، سانسور، تفتیش، بازداشت و قتل و اعدام بسیاری از فعالان این جنبش، به تدریج به کم سو شدن شعلههای آن منجر شد و این جنبش نتوانست شعار محوریاش را عملی کند. اما در عین حال، دستاوردهای این جنبش در زمینههائی، به عقب نشینی رژیم منجر شد و به نظرم از منظر تاثیرگذاری در جامعه، یک تجربه جدید و بسیار پر ارزش با درسها و تجارب خاص خود بود. اینکه امروز بسیاری از دختران و زنان جوان، علیرغم سرکوب و آزار و اذیت، همچنان به دستورات عوامل امنیتی رژیم برای حفظ حجاب وقعی نمی گذارند و این واقعیت که رژیم مجبور شد قانون حجاب و عفاف خودش را اجرائی نکند، از جمله دستاوردهای این جنبش هستند.
اپوزیسیون جمهوری و دموکراسی خواه در آن جنبش چه اثری داشتند؟
واقعیت این است که اپوزیسیون جمهوری و دموکراسی خواه، بخشا از آغاز این جنبش به اهمیت تاریخی و ابعاد بی نظیر آن پی نبردند. چرا که در غیر اینصورت، تلاش بیشتری را برای غلبه بر پراکندگیهای موجود بین خودشان و کمک به سازماندهی و تداوم آن می کردند. گرچه حرکات زیادی برای ایجاد همبستگی، همگامی و همگرائی صورت گرفت و تمام بخش های اپوزیسیون، تلاش کردند تا حد ممکن از این جنبش به اشکال مختلف حمایت کنند، اما اکثر این تلاش ها، بازدهی کافی را نداشت و بعضا از جمله به دلیل پراکندگی و عدم هماهنگی، پس از مدتی کوتاه به جائی نرسید و تاثیرات خود را در ایجاد یاس و ناامیدی در کنشگران این جنبش، بخصوص در داخل ایران برجای گذاشت. اپوزیسیون نه تنها نتوانست تاثیری در کمک به این جنبش داشته باشد، بلکه در مواقعی، با پرداختن به اختلافات بین خود و تمرکز روی تقسیم قدرتی که هنوز تا رسیدن به آن فرسنگ ها فاصله بود، نیرو و توان خود را هرز داد و فرصتی تاریخی و بی نظیر برای تاثیرگذاری از دست رفت.
در مورد پیشنهاد سیاسی که تشکیل مدیریتی مسئول، معقول، متکثر و محبوب را اولویت می داند، چه نظری دارید؟
حقیقتا علیرغم تجربه نزدیک به پنج دهه مبارزه اپوزیسیون با جمهوری اسلامی، و برای بخشی از اپوزیسیون سالها سابقه مبارزه با استبداد سلطنتی، جای فرهنگ همکاری و هم قدمی در بین نیروهای اپوزیسیون خالی است. به نظرم مشکل فقط با آوردن یک مدیریت مسئول، معقول و محبوب حل نمی شود، بلکه قبل از آن، باید فرهنگ تکثر و قبول پلورالیزم را گسترش داد. هنوز که هنوز است، اپوزیسیون بیشتر مشغول پرداختن به اختلافات بین نحلههای مختلف خویش است، تا پرداختن به مشکلات جامعه و پیدا کردن راه حلی برای رهائی از استبداد مذهبی جنایتکار حاکم بر کشور. گرچه همه از دموکراسی صحبت می کنند، اما از به رسمیت شناختن بسیاری از حقوق مردم و یکدیگر در عمل طفره میروند. اینکه ما در سال ۵۷ دچار این اشتباه شدیم که فقط به «مرگ بر شاه» بسنده کردیم و در رابطه با رژیم جایگزین حساسیت و درایتی نشان ندادیم، نباید باعث شود که امروز، تمام حواسمان فقط متوجه آن نظامی که می خواهیم باشد و از اینکه چگونه باید با گذر از جمهوری اسلامی به آن نظام مطلوب برسیم، غافل شویم. امروز همه شعار گذار از جمهوری اسلامی را در اشکال مختلف از نرم تا رادیکال آن در قالب سرنگونی سر می دهند. اما حتی سرنگونی طلبان نیز نقشه روشنی برای رسیدن به این هدف ندارند. در بهترین حالت، گذار از جمهوری اسلامی را توسط جنبش مردمی و نهادهای مدنی امکانپذیر می دانند و در بدترین حالت سرنگونی آن توسط نیروی خارجی. اینکه در عمل هیچ یک از این اهداف، بدون داشتن یک اپوزیسیون قدرتمند و متحد و با برنامه امکان پذیر نیست، امری است که در حرف بسیاری به آن معتقدند، اما در عمل به آن توجه نمیکنند و حتی حاضر نیستند سر واژه های مشخصی برای رسیدن به یک اتحاد عمل یا ائتلاف یا همکاری به تفاهم برسند، چرا که آن را کوتاه آمدن از خواستها، اهداف و برنامههای درازمدت خود میدانند.
امروز خوشبختانه تحرکات زیادی در بین نیروهای جمهوریخواه برای همگامی، همگرائی و اتحاد عمل به چشم می خورد. اما این تلاش ها نیز هنوز بسیار پراکندهاند و محور و مرکز ثقل معینی پیدا نکرده اند. علاوه بر این باید به این واقعیت توجه کرد که بسیاری از کنشگران سیاسی و اجتماعی در احزاب موجود اپوزیسیون فعالیت نمی کنند، بلکه این احزاب بهخصوص در تاثیرگذاری روی زنان و جوانان موفق نبودهاند. بنابراین باید به اشکالی از همگرائی فکر کرد که از حوزه تنها احزاب و تشکل های موجود فراتر رود و بتواند چتر گسترده تری را برای نیروهای جمهوریخواه در رسیدن به اهداف درجه اول خود، ایجاد کند. در این میان باید تلاش کرد که در جریان کار، چهرههای مورد اعتماد و شایسته را نیز برجسته کرد و به اپوزیسیون چهره ای ملموس و قابل رویت داد، تا در لحظه مناسب و ضرور، بتواند برآمد درخور را داشته باشد.
چه اقداماتی متحدانه از سوی مخالفین را در این شرایط نه جنگ نه صلح و تحت خطر مکانیزم ماشه ضروری می دانید؟
به واقع امروز کشور ما در یکی از دهشتناک ترین دوره های تاریخی خود بهسر می برد. نه فقط خطر جنگ بالای سر مردم است، بلکه فراتر از آن، خطر بازگشت تحریم های فلج کننده پس از فعال کردن مکانیسم ماشه کاملا محتمل است. همین حالا نیز دولت جمهوری اسلامی، از فراهم کردن اولیهترین نیازهای مردم، یعنی آب و برق درماندهاست و با تشدید تورم و گرانی، خطر قحطی را نیز به آن افزوده است. نبود آب و برق و حتی اینترنت، مشکلات اقتصادی جدیدی را بوجود آورده و زندگی مردم را به معنای واقعی کلمه، فلج کرده است؛ بدون اینکه هیچ چشم اندازی برای بهبود اوضاع در پیش رو باشد. پزشکیان نیز تنها جوابش این است که اگر کسی بهتر انجام میدهد، بیاید و مسئولیت بگیرد و حالا پیشنهاد کاهش کاری ادارات به چهار ساعت در روز و نیمه تعطیل کردن ادارات دولتی را با فرستادن کارمندان به خانه میدهد. در عین حال، فساد کل دستگاه دولتی را همچون خوره از داخل خورده است و کنترل اوضاع به کلی از دست دولت در بسیاری از موارد خارج شده است. البته که ما در ایران بسیاری از انسانهای باتجربه و مجرب و توانمند داریم که اگر به آنها امکان داده شود، می توانند راههائی برای برون رفت از بحران پیدا کنند، اما عامل اصلی بحران، وجود رژیم استبدادی است و بنابراین همانطور که در پاسخ به سوال قبلی گفتم، اپوزیسیون و مخالفین باید حول خواستهای حداقلی خود گرد بیایند و اولین و مهمترین هدف خود را گذار از جمهوری اسلامی قرار دهند.
می توان صف واحدی از اپوزیسیون برای صلح و برای آزادی زندانیان سیاسی ایجاد کرد؟ اکر نه مشکل چیست؟ اگر آری چرا اقدام نمی شود؟
به نظر من صلح و آزادی زندانیان سیاسی، از اهداف و موضوعات دائمی مبارزه ما هستند. اما عمده کردن آن به عنوان شعار اصلی در حال حاضر، می تواند این توهم را بوجود آورد، که جمهوری اسلامی از چنین ظرفیتی برای اقدام در این راه برخوردار است. اوج گیری سرکوب و اعدامها در روزهای پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، نشانه این واقعیت است که رژیم حتی در شرایط بحرانی فعلی و در اوج استیصال و شرایط فروپاشی نیز، حاضر به تغییر راهبردهای خود در مقابله با بحران خودساخته نیست. بنابراین تا زمانی که جمهوری اسلامی به رهبری خامنه ای بر کشور ما حکومت می کند، نه صلح امکانپذیر است و نه دستیابی به آزادی چه برای مردم و چه برای زندانیان سیاسی. به نظر من مهمترین مساله، وادار کردن رژیم به پذیرش قوانین بین المللی قبل از هر چیزی از جمله از طریق فشار دیپلماسی جهانی و سپس تحمیل پذیرش تغییر نظام، از جمله از طریق انجام رفراندم است. این خواست می تواند یکی از مهمترین خواستهای اپوزیسیون نه فقط در خارج از کشور، بلکه در همراهی با اپوزیسیون داخل و کسانی که امروز دیگر نه خواهان اصلاح رژیم، بلکه خواهان گذار از آن هستند، باشد. ایجاد فرهنگ پلورالیستی و اینکه ایران واقعا متعلق به همه ایرانیان - صرفنظر از عقیده و مرام- است، امری است که بدون آن، رسیدن به تفاهمی برای دستیابی به اهداف مشترک امکان پذیر نخواهد بود. برد-برد تنها زمانی میسر است که هر بخش از اپوزیسیون، به سهم خود در تعیین سرنوشت خویش بسنده کند و نخواهد خواست خود را به بخشهای دیگر اپوزیسیون و مردم، تحمیل کند. امروز مشترکا برای گذار از جمهوری اسلامی مبارزه کنیم و فردا را به نتایج صندوق رای در انتخاباتی آزاد بسپاریم. راه فردا نیز بسیار پرپیچ و خم و دشوار خواهد بود، اما حداقل می توان امکان شروع آن را فراهم کرد.
افزودن دیدگاه جدید