کنفرانسی با حضور گروههایی از جریانهای مختلف سیاسی ایرانی در اسلو برگزار شد؛ نشستی که هدفش تبادل نظر، گفتتگو و گامی نمادین در مسیر مدارا و همکاری بود.
اما واکنشهایی که پس از این نشست در فضای عمومی و سیاسی شکل گرفت، نهتنها تأسف برانگیز، بلکه به طرز عجیبی گویا و هشداردهنده بود.
انتقادها نه متوجه خودِ کنفرانس یا محتوای آن، نه متوجه خروجی یا کمبود های احتمالی آن، و نه حتی متوجه شرکت افراد خاص بود؛ بلکه اصلِ کنار هم نشستن برخی گروهها در یک فضای مشترک محل اعتراض شد.
نکته تلخ تراین جاست که بسیاری از این مخالفتها، نه از سوی جریانهای سیاسی متضاد یا رقیب هم ، بلکه از درون هم خانوادههای سیاسی مطرح شد.
برای مثال:
شماری از پادشاهی خواهان نسبت به حضور «حزب مشروطه ایران» در کنار دیگر گروهها، بخصوص گروهای اتنیکی واکنش منفی نشان دادند؛
جبهه ملی داخل کشور، به حضور شاخه دیگر همین جریان در خارج از کشور، به نشستن در کنار کسانی که مثلا واژه ملیت های ایرانی را بکار می برند، اعتراض کرد؛
برخی نیروهای کمونیست ، به شرکت حزب کمونیست کارگری ایران در جمع نیروهایی راست و نئولیبرال معترض بودند؛
کومله کمونیستی به شرکت کومله کردستان ایران انتقاد کرد؛
و شماری از جمهوریخواهان، از شرکت همبستگی جمهوریخواهان ایران (هجا) و در کنار قرار گرفتن با احزاب کمونیستی و اتنیکی ناخشنود بودند.
این نوع برخورد، که حضور فیزیکی و گفتگو و تبادل نظر با جریانهای دیگر را حتی با حقوق برابر و مستقل ، غیرقابل تحمل میداند، پرسشهای جدی ایجاد میکند.
وقتی حتی در درون یک خانواده سیاسی، حضور بخشی دیگر در چنین کنفرانسی تاب آور نیست، چگونه میتوان انتظار داشت که مجموعه اپوزیسیون در برابر یک نظام اقتدارگرا، بدیلی دموکراتیک و مبتنی بر تحمل و گفتگو بسازد؟
ما هنوز فاصله زیادی با درک و پذیرش این اصل ساده داریم:
گفتوگو با "دیگری"، به معنای تسلیم یا تأیید او نیست — بلکه تنها نشانهای از بلوغ سیاسی و آمادگی برای زیست مشترک است. ما یا با هم گفتگو کرده به تفاهم و همکاری برای ساخت ایرانی دمکراتیک و آزاد فردا می رسیم، یا باید با هم بجنگیم. مخالفین این کنفرانس راه تفاهم و همکاری را رد می کنند.
منوچهر مقصودنیا
افزودن دیدگاه جدید