زنان در طول تاریخ، همواره آماج انواع خشونتها از خشونت خانگی تا خشونت ساختاری و دولتی بودهاند. در بسیاری از جوامع، قوانین و ساختارهای سیاسی و فرهنگی، بر پایهی مردسالاری شکل گرفته و حقوق انسانی زنان را نادیده گرفته یا محدود کردهاند. از حق رأی تا حق مالکیت بر بدن، مسیر مبارزهی زنان برای برابری، راهی دشوار اما پیوسته و روشن بوده است .
در حکومت اسلامی ایران، زن از ابتدایی ترین حقوق انسانی خود محروم است: حق طلاق ندارد، بدون اجازهی مرد نمیتواند سفر کند، تحصیل یا کار کند، و حتی دربارهی پوشش و بدن خود تصمیم بگیرد. تجاوز در چارچوب ازدواج نادیده گرفته میشود و مرد، در قانون، همچنان مالک زن تلقی میگردد. مادهی ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی، قتل زنان را در شرایطی «مشروع» میداند (قتل های ناموسی ) و عملاً راه را برای تداوم جنایت و خشونت علیه زنان هموار میسازد. چنین قوانینی نهتنها از زنان حمایت نمیکنند، بلکه پاداشی برای عاملان خشونت به شمار میآیند .
خشونت علیه زنان در ایران تنها یک پدیدهی اجتماعی و فرهنگی نیست، بلکه بخشی از منطق بقا و ابزار کنترل در ساختار سیاسی حاکم است. طی ۴۷ سال گذشته، نظامی بر پایهی تبعیض شرعی، سرکوب جنسیتی، و کنترل بدن زنان بنا شده است. قانون، دین رسمی، قوهی قضاییه، پلیس اخلاقی و سازوکارهای فرهنگی، همگی در خدمت بازتولید این خشونتاند. در چنین ساختاری، اجبار حجاب، ازدواج کودکان، ناقص سازی (ختنهی) دختران، تبعیض شغلی و اقتصادی، و حتی اعدام زنان، همگی حلقههایی از زنجیرهی سرکوب هستند .
زنان در خانه نیز از خشونت اقتصادی مصون نیستند؛ کار بیدستمزد خانگی، تبعیض در استخدام، نادیده گرفتن نابرابری در سهم زنان از تولید اجتماعی و بازار کار، فقدان حمایت از مادرانی که مجبور به مراقبت از فرزنداناند و بیتوجهی به وضعیت زنان خانهدار، همگی بخشی از خشونتیاند که همچنان ادامه دارد .
ما بر این باوریم که پیوند میان مبارزه با خشونت علیه زنان و مبارزه برای استقرار جامعهای آزاد، دموکراتیک و مبتنی بر عدالت اجتماعی از یکدیگر جداییناپذیرند و تحقق یکی بدون دیگری ممکن نیست. ما بر این باوریم که خشونت سازمانیافته و نهادینهشده علیه زنان، نه یک انحراف موقتی، بلکه جزء جداییناپذیر سازوکار حفظ و بقای جمهوری اسلامی است. بنابراین رهایی زنان و پایان دادن به خشونت جنسیتی، بدون الغای کامل ساختار سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و قضایی این حکومت ممکن نخواهد بود.
هرچه بقای این نظام طولانیتر شود، فرهنگ نابرابر، مردسالار و فاسدی که آن را بازتولید میکند عمیقتر در تار و پود جامعه رسوخ خواهد کرد؛ بهگونهای که حتی در فردای پیروزی نیز، مبارزه با این فرهنگ ضد زن دشوارتر خواهد شد. از اینرو، مبارزه با خشونت علیه زنان، از مبارزه برای برچیدن کلیت این نظام جداییپذیر نیست و باید به مثابه بخشی از یک پروژه رهاییبخش سراسری و ساختارشکن طرح گردد .
از این منظر، ما بر ضرورت طرح صریح راه حل تأکید داریم: برچیدن تمامیت جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با نظمی سکولار، برابر، دموکراتیک و عدالت محور که در آن تبعیض جنسیتی در هر سطح از قانون تا فرهنگ بیهیچ مصالحهای ملغی شود .
ما ،در کار گروه زنان حزب چپ ایران بر این باوریم که پایان دادن به خشونت علیه زنان تنها با لغو قوانین تبعیض آمیز، توان افزایی زنان، مستندسازی خشونت، و سازمان یابی آگاهانه و جمعی ممکن است .
با اتکا به همبستگی، آگاهی و ارادهی جمعی، این راه را تا رهایی و برابری واقعی ادامه خواهیم داد .
رهایی زن، رهایی جامعه است .
گروه کار زنان حزب چپ ایران
نوامبر ۲۰۲۵
افزودن دیدگاه جدید