تأملی بر مواضع اتخاذشده در بیانیه شماره ٩ «چهار سازمان و حزب جمهوریخواه»، تحت عنوان:
«ایجاد جمهوری متکی بر آرای آزاد آحاد مردم ایران، نیاز مبرم ملی است ـ ما مخالف آلترناتیو سازی از سوی قدرتهای خارجی هستیم »!
قبل از پرداختن به اظهارنظر درباره مواضع اتخاذشده در بیانیهی ، شماره ٩ «چهار سازمان و حزب جمهوریخواه» ، ضروری دانستم به خاطر روشن شدن این موضوع که من بر پایه چه موضع و باورهای سیاسی و پایبند بودن به کدامیک از ارزشهای دمکراتیک و ملی بهنقد و اظهارنظر آن «بیانیه» پرداختهام؛ مختصراً به رئوس بعضی از «ارزشهای هویتی» سازمانی که من در آن عضو هستم (سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق) اشاره میکنم.
ـــ سازمان سوسیالیست ایران، سازمانی جمهوریخواه است.
ـــ ما سوسیالیستهای مصدقی، انقلاب بهمن ١٣٥٧ را، «انقلابی شکوهمند» میدانیم.
اگرچه بعد از پیروزی انقلاب، رهبر انقلاب برخلاف قولهایی که در هنگام اقامتش در فرانسه و پس از برگشت به ایران، در بهشتزهرا به ملت ایران داده بودند، و صریحاً در آن گفتار بیان داشتند:
«...چه حق داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین كنند... چه حقی آنها داشتند كه برای ما سرنوشت معین كنند هرکسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی كه درصد سال پیشازاین، هشتاد سال پیشازاین بودند، میتوانند سرنوشت یك ملتی را كه بعدها وجود پیدا كنند، آنها تعیین بكنند؟... حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است كه سرنوشتمان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است كه یك قبرستان شهید برای ما درست بكنند، در تهران، یك قبرستان هم درجاهای دیگر....» (١)، مواضعی که مورد استقبال بخش بسیار بزرگی از ملت، ازجمله آزادیخواه و مخالفین با استبداد و دیکتاتوری قرار گرفت.
اما ایشان پس از پیروزی انقلاب و کسب قدرت به آن قولها و وعدههایی که طی اظهارات خود به ایرانیان داده بودند، پشت کرده و«نظام ولایتفقیه» را بر وطنمان ایران حاکم کردند.
برای شعارهایی همچون: «زیر بار ستم نمیکنیم زندگی، جان فدا میکنیم در ره آزادگی» ، «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» ...(٢) که قبل از پیروزی انقلاب در تظاهرات علیه رژیم شاه، از سوی تظاهرکنندگان مطرحشده بود، و درواقع یکی از خواستهای محوری انقلاب بهمن بود، کوچکترین ارزشی قائل نشدند. حتی، بازداشت، زندان، شکنجه، اعدام ...در دوران حیات حضرت آیتالله خمینی ــ رهبر انقلاب ــ به حدی شدت یافته بود که سبب اعتراض آیتاللهالعظمی حسنعلی منتظری ــ قائممقام رهبری ــ ، که یکی از نزدیکترین مقامات روحانی به آیتالله خمینی بود، شد. در آن رابطه است که آیتالله منتظری خطاب به آقایان «ابراهیم رئیسی، معاون وقت دادستان، حسینعلی نیری، حاکم شرع وقت و مصطفی پورمحمدی، نماینده وقت وزارت اطلاعات در زندان اوین در زمان اعدامهای سال ۱۳۶۷ »، افرادی که به "هیئت مرگ" معروف شدند، بیان میکنند که : «شما جنایتکار هستید». (٣ ) ــ درحالیکه اگر ایشان درباره آن «جنایات »، سکوت اختیار کرده بودند، میتوانستند بعد از درگذشت آیتالله خمینی به بالاترین مقام حکومتی ایران برسندــ .!!
سیاست و عملکرد آیتالله خمینی رهبر انقلاب ــ که همچنین یک مجتهد مذهب شیعه ١٢ امامی بودند ــ ، بعد از پیروزی انقلاب ، بیانگر این واقعیت تلخ است که آن «حضرت»، از مبارزه علیه رژیم شاه، فقط کسب قدرت سیاسی را هدف داشتند و نه متحقق کردن قولهایی که در هنگام اقامت در پاریس و در بهشتزهرا (در تاریخ ١٢ بهمنماه ) در مبارزه با آن رژیم، ،به ملت ایران داده بودند.
مگر ایشان در سخنرانی بهشتزهرا، اظهار نداشتند: « هرکسی سرنوشتش با خودش است». اما پس از کسب قدرت دولتی، عکس آن اظهارات را اجرا کردند.با توجه به این واقعیات است که عده از ایرانیان و بخش بزرگی از نیروهای سیاسی مخالف نظام ولایتفقیه، بر این نظرند که آیتالله خمینی درباره اهدافش به ملت ایران دروغ گفتند و سر آزادیخواهان و نیروهای مخالف با استبداد و دیکتاتوری کلاه گذاشتند.!!
به خاطر توجیه تغییر مواضع یک مرجع تقلید بعد از پیروزی انقلاب، موضوع «خدعه» مطرح شد و از آن طریق کوشش شد تا برای آن عملکرد ناشایست و آن اظهارات دروغ، کلاهشرعی بسازند.!!
ــ ما سوسیالیستهای مصدقی، دوران مبارزه علیه رژیم محمدرضاشاه پهلوی، رژیم سرکوبگری که در رابطه با کودتای سازمانهای جاسوسی ایالاتمتحده آمریکا، و انگلیس (بریتانیا) به مدت ٢۵ سال به ملت ایران تحمیلشده بود و در اثر انقلاب بهمنماه ١٣۵٧ سرنگون شد را ؛ با دوران سیاسی بعد از پیروزی انقلاب بهمنماه ١٣۵٧ که در اثر تغییر مواضع ساسی آیتالله خمینی رهبر انقلاب و توطئه «روحانیون شیعه دولتی» و نیروهای معروف به «خط امام» ...شکل گرفت و درنتیجه تمام دستآوردهای انقلاب را پایمال کرد و «نظام ولایتفقیه»را بر ایران حاکم نمود، دو مرحلهی کاملاً متفاوت سیاسی تلقی میکنیم. و بر پایه همین تقسیمبندی و تفکیک آن دو مرحله از یکدیگراست که ما، انقلاب بهمنماه ١٣۵٧ را «انقلابی شکوهمند» میدانیم.
ــ یکی دیگر از ارزشهای هویت سیاسی ما دفاع بدون چونوچرا از آزادی بیان، قلم، اندیشه، آزادی فعالیت سازمانها، احزاب و سندیکاها...است، ارزشهایی که باید شامل حقوق تمام ایرانیان صرفنظر از وابستگی قومی، نژادی، مذهبی،جنسیت، سیاسی، آنها باشد.
ــ یکی دیگر از ارزشهای هویت سیاسی ما، قبول «حاکمیت قانون» است.
ــ یکی دیگر از ارزشهای هویت سیاسی ما، قبول «نظام دمکراسی»، نظامی که بر پایه فعالیت احزاب سیاسی رقیب و محترم شمردن اصل «کثرتگرائی»، شکلگرفته باشد.
ـــ یکی دیگر از ارزشها هویت سیاسی ما، دفاع از خواست «حاکمیت ملت(فولکس سوورنیتت)»، است. یعنی ملت ایران با برگزاری انتخابات آزاد و دمکراتیک حق انتخاب نمایندگان واقعی خود را داشته باشد، خواستی که بههیچوجه باوجود «نظام ولایتفقیه»، «شورای نگهبان» و«نظارت استصوابی»، نمیتواند کاملاً متحقق گردد.
ـــ یکی دیگر از ارزشهای هویت سیاسی ما ، دفاع از «استقلال و حاکمیت ملی( اشتات سوورنیتت)» است. ارزشی که بر پایه دفاع از استقلال و دفاع از حقوق ملت ایران در مبارزه و مقابله با نفوذ استعمارگران سبب شکل گرفتن نظرات «ملیگرائی» و «طیف ملیون» شد.
با توجه به این واقعیت تلخ که در آن زمان ، همچون امروز بخشی از فعالین سیاسی ایران مدافع منافع و خواست دولتهای بیگانه و استعمارگر، عمل کردند و میکنند و کوچکترین ارزشی برای «استقلال ایران» قائل نمیشدند و نیستند. چنان عناصر و نیروها در آن زمان در افکار عمومی به «روسو فیل»، «آنگلوفیل»، «آمریکا فیل»... معروف بودند.!
ـــ دفاع از تمامیت ارضی ایران و مخالفت با تجزیهطلبی یکی دیگر از ارزشهای هویت سیاسی سارمان ما سوسیالیستهای مصدقی است.
همچنین «سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق» بر این نظر است که نیروهای سیاسی ایران بر پایه نظرات، خواستها و اهدافشان شامل چندین طیف سیاسی متضاد میباشند.
هر یک از آن طیفهای سیاسی خود نیز در رابطه با چگونگی برداشت فعالین و طرفدارانشان از مسائل سیاسی و اجتماعی دربرگیرنده گروهها و سازمانهایی میباشند که بسیاری از فعالین و رهبران آن گروهها با یکدیگر خصومت شخصی دارند. درواقع بر هریک از آن طیفهای سیاسی پراکندگی و سردرگمی حاکم است.
ــ به نظر من، فعالیتهایی که در جهت همسو کردن نیروهای هر یک از این طیفهای سیاسی، انجام گیرد. صرفنظر از اینکه با آن طیف سیاسی موافق و یا مخالف باشیم، باید چنان کوششهایی را ، امری مثبت برای آن «طیف سیاسی» ، ارزیابی کرد.
اگر نیروهای چنان طیف سیاسی به تحزب و رقابت سیاسی نیروهای دگراندیش در جامعه اعتقاد داشته باشد، چنان کوششهایی همچنین کمک به شکل گرفتن پلورالیسم سیاسی و کثرتگرائی است.
ــ اگرچه ما سوسیالیستهای مصدقی از «حقوق دمکراتیک» تمام شهروندان ایران و درواقع از «حقوق دگر اندیشان» در بهرهمند شدن آنان از آزادی بیان، قلم، اندیشه، حق فعالیت سیاسی... ــ بهشرط اینکه فعالیت آنان علیه حقوق بشر و تبلیغ به نفع نژادپرستی، وابستگی به استعمارگران جهانی و علیه استقلال و تمامیت ارضی کشور نباشد ــ ، دفاع میکنیم.
اما، به نظر ما، دفاع از حقوق شهروندی و دفاع از حقوق دمکراتیک دگراندیش، بههیچوجه به معنای دفاع از محتوی نظرات و عقاید نیروهای دگراندیش نیست.!! موضوع سیاسی که برخی از فعالین و گروهای طرفدار یک «کاسه کردن» تمام نیروهای مخالف نظام ولایتفقیه بر این واقعیت توجه نداشته و بر این اصل مهم ، سرپوش میگذارند.
ــ اسناد تاریخی بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند بهمن ١٣۵٧، بیانگر این واقعیت تلخ میباشند که بخش بزرگی از نیروهای طیف چپ، همسو با نیروهای ارتجاعی مذهبی، با علم کردن «مبارزات طبقاتی» ــ بدون اینکه به این واقعیت توجه داشته باشند که در دوران استبداد و دیکتاتوری ، اگرچه در جامعه طبقات متضاد وجود دارد، ولی آن وضع استبدادی بههیچوجه اجازه نداده تا مردم جامعه ازجمله کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه به جایگاه طبقاتی خود پی برند و آگاهانه به مبارزات طبقاتی دامن زنند ــ به شعارهایی همچون «مرگ بر لیبرالیسم»، «مرگ بر بورژوازی»، ناخواسته، بهعنوان نیروهای کمکی هیئت حاکم سرکوبگر جمهوری اسلامی ، عمر «بهار آزادی» را کوتاه کردند. بدون اینکه به این واقعیت توجه داشته باشند، که «نظام دمکراسی»، بر پایه محترم شمردن «حقوق بشر» و رقابت احزاب با یکدیگر شکل میگیرد و نه نابود کردن و طرد نیروهای دگراندیش، از جامعه.!!
البته ضروری است در رابطه با دوران کوتاه معروف به «بهار آزادی»، اشاره کرد ، که آن وضع سیاسی، همچنین در این رابطه بود که هیئت حاکم به رهبری آیتالله خمینی، هنوز خود را کاملاً تثبیت نکرده بود.!!
با توجه به توضیحاتی که اشاره رفت، سازمان سوسیالیست ایران که یک تشکیلات «سوسیالدمکراسی» است و درواقع باید خود را بخشی از «طیف چپ» ایران محسوب دارد. ولی به خاطر پایبند بودن اعضای سازمان به «ارزشهای هویتی» که اشاره رفت، ارزشهایی که بسیاری از فعالین و سازمانها و احزاب «طیف چپ» با آن مخالفاند، خود را بخشی از طیف «ملیون مصدقی» ، محسوب میدارد و نه بخشی از «طیف چپ».!
در همین رابطه ضروری است همچنین یادآور گردد، بخشی از فعالین و گروههای سیاسی داخل و خارج از کشور، که خود را طرفدار «نهضت ملی» و «راه مصدق» محسوب میدارند، متأسفانه کمتر به ارزشهایی که «هویت سیاسی» نهضت ملی و راه مصدق را تشکیل میدهند توجه مینمایند و حتی خود را پایبند به چنان ارزشهایی میدانند. موضوعی که یکی از علل پراکندگی در طیف «ملیون مصدقی» شده است. به نظر من، چنین افرادی با توجه به ارزشهای هویتی تشکیلدهنده «راه مصدق»، بهغلط خود را «مصدقی» مینامند و با «ماسکی» که بر چهره خوددارند، هویت واقعی خود را کتمان میکنند.!!
ــ اشاره به ارزشها و مطالبی که اشاره رفت، به این معنا نباید تلقی شود که نظام دمکراسی خالی از اشتباه و کمبود است. به نظر من نیروهای طرفدار نظام دمکراسی به خاطر دفاع از چنان «نظامی»، بههیچوجه نباید به کمبودها و نقایصی که آن «نظام» با خود به همراه دارد، سرپوش بگذارند و در آن باره سکوت اختیار کنند.
ولی باید قبول کرد که در مقطع کنونی جامعه بشری، آلترناتیو بهتری از پایبند بودن به ارزشهای نظام دمکراسی وجود ندارد.اگر چنین نیست، برای من روشن نیست، که چرا بخش بزرگی از صاحبنظران سیاسی، بخصوص فعالین و طرفداران طیف چپ ایران، بهعنوان پناهنده سیاسی به کشورهایی که «نظام دمکراسی» بر آنها حاکم است، پناه برده و میبرند. ــ نظامی که آن را بهعنوان «دمکراسی بورژوازی» مینامند و علیه چنان نظامی تبلیغ کرده و میکنند. و در فعالیتهای سیاسی خود بر این واقعیت سرپوش میگذارند، که چنین نظامی در آن جوامع، نتیجه مبارزات بسیار طولانی مردم آن جوامع، ازجمله کارگران و دیگر زحمتکشان و حتی بخش بزرگی از بورژوازی آن دیار بوده و کوشش ندارند، تا چنین وضعیت و مناسبات اجتماعی روزی بر وطنمان ایران حاکم شود ــ .!!
ــ با توجه به اظهاراتی که اشاره رفت، و توجه به ارزشهای «هویت سیاسی» سازمان ما (سازمان سوسیالیستهای ایران، سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق)، دقیقاً روشن شد که ما بر پایه ارزشهای هویت سیاسی خود، بههیچوجه طرفدار «یککاسه» کردن نیروهای سیاسی طرفدار آزادی بیان، قلم ، اندیشه، فعالیت احزاب ...،استقلال ، حاکمیت ملت، حاکمیت قانون، نظام دمکراسی و مدافعین تمامیت ارضی...با نیروهای مخالف و حتی دشمنان چنان ارزشهایی با یکدیگر، نیستیم.!!
*********
در تاریخ ١٨ دی ١٣٩٧برابر با ۷ ژانویه ۲۰۱۹ بیانیهای تحت عنوان:
«ایجاد جمهوری متکی بر آرای آزاد آحاد مردم ایران، نیاز مبرم ملی است ـ ما مخالف آلترناتیو سازی از سوی قدرتهای خارجی هستیم »، از سوی «چهار سازمان و حزب جمهوریخواه» به نامهای:
«اتحاد جمهوریخواهان ایران ــ
حزب چپ ایران(فدائیان خلق) ــ
سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور ــ
همبستگی جمهوریخواهان ایران»،
منتشر شد.(۴)
ضروری است خاطرنشان کرد، برای اولین بار نبود که آن «چهار سازمان و حزب جمهوریخواه»، مشترکاً بیانیهای صادر کرده بودند. آنطور که آرشیو سایت «ایران آزاد» (سایت سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور).( ۵) نشان میدهد ، آن «چهار سازمان و حزب جمهوریخواه » تاکنون درباره مسائل مختلف سیاسی ـ اجتماعی، مشترکاً ١٠ بیانیه منتشر کردهاند. و در آن بیانیهها بر پایه توافق بین آن چهار تشکل، مواضعی علیه سیاست و عملکرد، رژیم «ولایتفقیه» حاکم بر وطنمان ایران و دفاع از حقوق دمکراتیک ایرانیان اتخاذ کردهاند. اولین بیانیه مشترک آنها در تاریخ ۵ خرداد ۱۳۹۷ – ۲۶ مه ۲۰۱۸ تحت عنوان:
«برای حل بحران بر سر برجام، نه به تحریم و تهدید، آری به دیپلماسی!»منتشرشده است.(۶)
درواقع بیانیه موردبحث، بیانیه شماره ٩ آن «چهار سازمان و حزب جمهوریخواه» است؛ که در آن، به محتوی بعضی از ارزشهای محوری هویت سیاسی مشترک آن ۴ تشکل سیاسی اشاره رفته و از آن طریق برای خوانندگان بیانیه روشن کردهاند ، که اگر نظام «ولایتفقیه» حاکم بر وطنمان ایران، خود را «نظام جمهوری» مینامد، در حقیقت ، نظامی استبدادی است؛ چونکه ارزشهای تشکیلدهندهاش کوچکترین قرابتی با ارزشهای «نظام جمهوری» در کشورهای اروپائی که مدافع «نظام دمکراسی» هستند، ندارد.
با توجه به ارزشهای تشکیلدهنده «نظام دمکراسی»، یعنی آزادی بیان، قلم، اندیشه ...، قبول اصل فردیت و محترم شمردن «حق دگراندیش»، وجود کثرتگرائی، و محترم شمردن رقابت بین احزاب و برگزاری انتخابات آزاد و مقایسه آن، با ضد ارزشهای تشکیلدهنده نظام «ولایتفقیه» و«نظارت استصوابی»، دقیقاً روشن میشود که مواضع اتخاذشده آن« ۴ سازمان و حزب» ، همسوئی کامل با مواضع دیگر فعالین و گروه سیاسی آزادیخواه و دمکرات وطنمان ایران در رابطه با این موضوع مشخص دارد.
همچنین در آن بیانیه، صریحاً با برگشت نظام پادشاهی ، «نظامی» که در اثر انقلاب شکوهمند بخش بسیار بزرگی از ملت ایران در بهمن ١٣۵٧ سرنگون شد، به مخالفت برخاسته و بهدرستی در آن بیانیه علیه « آلترناتیو سازی از سوی قدرتهای خارجی» ــ یعنی، مخالفت با اهداف شوم موردنظر پرزیدنت ترامپ رئیسجمهور ایالاتمتحده آمریکا، و عناصر ارتجاعی و هژمونی طلبی همچون مایک پمپئو (وزیر امور خارجه ایالاتمتحده آمریکا) و جان بولتون (مشاور امنیت ملی دولت پرزیدنت دونالد ترامپ) و متحدانی همچون دولت اشغالگر و جنگطلب اسرائیل و دولت قرونوسطایی عربستان سعودی... قاطعانه اعلام موضع نموده؛ و تغییر رژیم و هر نوع تغییراتی در وطنمان ایران را، از حقوق مردم ایران تلقی نموده، مواضعی که به نظر ما «سوسیالیستهای مصدقی»، مواضعی صحیح و دمکراتیک است.
بههیچوجه نباید از خاطر به دور داشت که بخش بسیار بزرگی از سلطنتطلبان، کوچکترین ارزشی برای حاکمیت ملت و استقلال ایران و نظام دمکراسی و در آن رابطه محترم شمردن «حقوق دگراندیش»... قائل نبوده و نیستند، و درواقع تحقق کودتایی همچون کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ را روزشماری میکنند.
عدهای از فعالین سیاسی مخالف نظام «ولایتفقیه»، که طرفدار همکاری با آقای رضا پهلوی هستند، چنین بیان میکنند که آقای رضا پهلوی در سیاستها سرکوبگرانه و مواضع ارتجاعی پدرش شرکت نداشته، اظهاراتی که واقعیت دارد. ولی این هموطنان محترم به این موضوع توجه ندارند، که چنان اظهاراتی اشاره به یکطرف «سکه» است. ولی بابیان چنان نظراتی ، بر این واقعیت سرپوش میگذارند که هر «سکه» ای دو طرف دارد. آقای رضا پهلوی تاکنون بههیچوجه درباره عملکردها و تصمیمات غیرقانونی که برخلاف اصول قانون اساسی مشروطه بود، پایمال شدن حقوق بشر و پایمال شدن حقوق ملت مستتر در قانون اساسی مشروطه، زندان، شکنجه و اعدام دگراندیشان و جنایات دوران پادشاهان پهلوی، کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ و کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و درواقع وابستگی رضاشاه و محمد رضاشاه به دولتهای استعمارگر انگلیس و آمریکا، که بیانگر طرف دیگر سکه موردنظر باید باشد، کوچکترین موضعی اعلام نکرده است.
آیا پایمال شدن حقوق بشر و جنایات علیه نیروهای دگراندیش پس از به قدرت رسیدن ملاها، در وطنمان ایران شروع شد؟ و در دوران پادشاهان پهلوی از زندان، شکنجه و اعدام نیروهای سیاسی دگر اندیشان خبری نبود.؟! (٧)
محمد رضاشاه پهلوی و سلطنتطلبان درباره فاجعه ٢٨ مرداد ١٣٣٢ چنین تبلیغ کرده و میکنند، که سرنگونی دولت دکتر مصدق، در اثر کودتا نبود، بلکه «قیام ملت» علیه آن دولت بود. اگر چنین بوده است، روشن نیست که چرا و بچه دلیل پرزیدنت کلینتون(٨) ، پرزیدنت اوباما(٩) و بسیاری دیگر از شخصیتهای سیاسی و دولتی ایالاتمتحده آمریکا ازجمله خانم مادلین آلبرایت ، جان کری،... به خاطر کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ علیه دولت قانونی و ملی دکتر مصدق، از ملت ایران معذرت خواستند. و سیاستمداران آمریکائی همچون برنی سندرز، مارتین اومالی ...شرکت «سیا» در کودتا علیه دولت دکتر مصدق را محکوم کردند. اظهارات و مواضع سیاسیای که تاکنون موردتوجه سلطنتطلبان، بخصوص آقای رضا پهلوی، قرار نگرفته است.
روشن نیست که چه پاسخی آقای رضا پهلوی و سلطنتطلبان درباره اظهارات محمدرضا شاه پهلوی ، پادشاه سابق ایران که در کتاب «پاسخ به تاریخ » نوشته است، دارند.؟
محمد رضاشاه پهلوی در آن کتاب نوشته است:
«مأموریت شگفتانگیز ژنرال هایزر
در اوایل بهمنماه [ ١٣۵٧ ـ توضیح از منصور بیات زاده] خبری حیرتانگیز به من گزارش شد که ژنرال هایزر چند روزی است در تهران اقامت دارد. من در هفتههای اخیر از هیچچیز تعجب نمیکردم. ولی ژنرال هایزر شخصیت کوچکی نبود. وی در مقام معاونت فرماندهی کل نیروهای پیمان آتلانتیک شمالی چند بار به تهران آمده و هر بار از من تقاضای ملاقات میکرد.
مسافرتهای ژنرال هایزر به ایران جنبه تشریفاتی نداشت و او برای دیدار با فرمانده قوای مسلح ایران که یکی از کشورهای عضو پیمان مرکزی بود، به ایران میآمد.
... بالاخره من یکبار ژنرال هایزر را به اتفاق سفیر آمریکا، آقای سالیوان ملاقات کردم. تنها چیزی که موردعلاقه هردوی آنها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.».(١٠)
آیا چنان اوامر و دستوری از سوی «ژنرال هویزر و آقای سالیوان» به خاطر کسب نفوذ سیاسی دولت استعمارگر ایالاتمتحده آمریکا در رابطه با کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ در رژیم شاه نبوده است؟ اگر پاسخ آقای رضا پهلوی و سلطنتطلبان دراینباره منفی است، پس باید توضیح دهند و روشن کنند که بر پایه کدام اصول قانون اساسی مشروطه ایران و یا قوانین بینالمللی، ژنرال هویزر آمریکائی و آقای ویلیام سالیوان سفیر آمریکا در ایران، چنان حقوقی را برای خود قائل شدهاند که به پادشاه ایران امر کنند که ایران را ترک کند.!!
متأسفانه، برخی از فعالین سیاسی خارج از کشور که برخی از آنان از نیروهای وابسته به «طیف چپ» میباشند و خود را جمهوریخواه میدانند، و حتی تعدادی چند از افرادی که خود را از «طیف ملیون» و «ملیون مصدقی » میدانند، به خاطر مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی و درواقع کسب قدرت، به تبلیغ همکاری با آقای رضا پهلوی و طرفداران نظام پادشاهی پرداختهاند. برخی از این فعالین سیاسی ، کسانی هستند که در دوران جوانی در رابطه با کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و پایمال شدن حقوق قانونی ملت، مستتر در قانون اساسی مشروطه از سوی رژیم محمدرضا شاه پهلوی، در جهت سرنگونی آن رژیم «وابسته به امپریالیست» ، به مبارزه پرداختند. حتی به مبارزه قهرآمیز و مسلحانه دست زدند و یا از چنان شیوه مبارزاتی، حمایت میکردند. درواقع اگر قصد روی آوردن به تحریف تاریخ نباشیم، باید اذعان کنیم که این افراد، از مبارزانی هستند که در پیروزی انقلاب شکوهمند بهمنماه سال ١٣۵٧ ، نقش داشتهاند.
پس از پیروزی انقلاب بهمن ١٣۵٧ و سرنگونی رژیم شاه، صدها هزار ایرانی در روز ١۴ اسفند ١٣۵٧ (٢٣ روز پس از پیروزی انقلاب بهمن)، که مصادف بود با دوازدهمین سالگرد درگذشت رهبر نهضت ملی ایران، برای خواندن فاتحه و زیارت مزار دکتر مصدق و یا اینکه ، درودهای خود را نثار رهبر نهضت ملی ایران بنمایند، به احمدآباد ساوجبلاغ مسافرت میکنند.(١١) در آن تجمع بزرگ مرحوم آیتالله سید محمود طالقانی ، سخنرانی تاریخی خود را درباره سیاست و عملکرد دکتر مصدق بیان میکند و در گفتارش همچنین از «پوست خربزه» که در دیدارش با آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی بیان کرده بود، یاد مینماید. (١٢) گفتاری که میتوان از آن نتیجه گرفت که بعضی از روحانیون مذهب شیعه در سرنگونی دولت دکتر مصدق سهیم بودهاند.
اما، آیتالله خمینی کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و سرنگونی دولت ملی و قانونی دکتر مصدق را، «سیلی اسلام بر دکتر محمد مصدق» مینامد. (١٣)
دکتر مهدی حائری یزدی ــ فیلسوف و فقیه شیعه ایرانی ــ ، فرزند شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) ، در خاطرات شفاهی که به کوشش حبیبالله لاجوردی ، مدیر تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد نشر یافته است. بیان کرده، که آیتالله خمینی در مقطع تاریخی کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ از نزدیکان به آیتالله سید محمد بهبهانی ، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و گروه فدائیان اسلام بوده است.
اسناد تاریخی بیانگر این واقعیت میباشند که آیتالله سید محمد بهبهانی ، آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی و گروه فدائیان اسلام در آن مقطع تاریخی که منجر به کودتای سازمانهای جاسوسی آمریکا و انگلیس شد،از مخالفین و دشمنان دولت دکتر مصدق بودند و نقش تعیینکنندهای در کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ علیه دولت دکتر مصدق ایفا کردند.
در آن رابطه باید باشد که آیتالله خمینی، سیاست و عملکرد آن بخش از روحانیون و فدائیان اسلام که در سرنگونی دولت دکتر مصدق هم دخالت داشتند را، بنام «سیلی اسلام بر دکتر محمد مصدق» تفسیر کردهاند.
آیتالله خمینی به خاطر پیشبرد نظرات و عقاید سیاسیاش ، همیشه سعی کرده تا نظرات سیاسی خود را، بنام «اسلام» مطرح کند. بهعبارتدیگر یک نوع خود اسلام پنداری.
ایشان در تلگرافی که به تاریخ ١٧ مهر١٣۴١ به شاه میفرستد، با حق رأی به زنان در انجمنهای ایالتی و ولایتی که دولت اسدالله علم در نظر داشت انجام دهد، شدیداً اعتراض میکنند و آن عمل را مخالف با«اسلام» تلقی مینمایند.
متن تلگراف آیتالله خمینی به شاه به تاریخ ١٧ مهر١٣۴١ به شرح زیر است:
« بسمالله الرحمن الرحیم
حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
پس از اهداء تحیت و دعا بهطوریکه در روزنامهها منتشرشده است دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی، اسلام را در رأیدهندگان و منتخبین شرط نکرده و به زنها حق رأی داده است و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین و آرامش قلوب است. مستدعا است امر فرمایند مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگوئی ملت مسلمان شود. الداعی روحالله الموسوی » . (١۴).
اما در همان مقطع تاریخی که عدهای از روحانیون مذهب شیعه با کودتاچیان در امر سرنگونی دولت ملی و قانونی دکتر مصدق همکاری کردند. اتفاقاً یک آیتالله دیگر بنام سید رضا زنجانی، که از طرفداران «دکترمصدق» بود، یعنی طرفدار آزادی و استقلال و حاکمیت ملت و مخالف بانفوذ دولتهای استعمارگر ایالاتمتحده آمریکا و انگلیس (بریتانیا) در وطنمان ایران، در شکل دادن به امر«مقاومت » ، و مبارزه علیه رژیم کودتا، پیشقدم میشود .
در آن رابطه بود که، «نهضت مقاومت ملی ایران» به رهبری آیتالله سید رضا زنجانی با کمک عدهای از طرفداران دکتر مصدق، بهطور مخفیانه شکل میگیرد و نشریه «راه مصدق» را بهطور مخفیانه منتشر میکند و اعلام میدارد که «مبارزه ادامه دارد».
با توجه به توضیحاتی که اشاره رفت، مبارزه علیه رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی، اگر هدفش تحقق «نظام دمکراسی» و در آن رابطه محترم شمردن حقوق دمکراتیک دگر اندیشان باشد. حتماً باید به این واقعیت توجه کند که ارزشهای تشکیلدهنده چنان «نظامی»، تنها نباید در برگزاری انتخابات آزاد خلاصه شود، بلکه ارزشهایی همچون آزادی بیان، قلم، اندیشه، آزادی مطبوعات، تجمعات و آزاد بودن فعالیتهای حزبی و سندیکائی ... از ارزشهای پایهای و محوری آن باشد. همچنین حفظ استقلال و نه وابستگی به دولتهای استعمارگر، همچون ایالاتمتحده آمریکا و متحدانشان ، یکی دیگر از خواستها و اهداف محوری آن مبارزه باید باشد.
نیروهایی که خود را «دمکرات و آزادیخواه» فرض میکنند، حتماً باید مدافع رقابت بین نظرات و عقاید دگراندیش باشند. یعنی اصل تحزب و کثرتگرائی را قبول داشته و آن ارزشها را تبلیغ کنند.
برای من روشن نیست که بر پایه کدامیک از ارزشهای «نظام دمکراسی »، مخالفت با همکاری و همسو شدن با آقای رضا پهلوی و سلطنتطلبان در مبارزه با جمهوری اسلامی، سیاست و عملکردی «غیر دمکراتیک» است.!!
درحالیکه، در کشورهایی که نظام دمکراسی حاکم است، احزاب مختلف سیاسی وجود دارند، که حتی برخی از آن احزاب بههیچوجه حاضر به همکاری با بعضی از احزاب آن جوامع نیستند. برای مثال، در کشورهای فرانسه ، آلمان و یا در مجلس اروپا، بسیاری از احزاب وابسته به طیفهای مختلف سیاسی آن کشورها و مجلس اروپا، بههیچوجه با احزاب نژادپرست، رادیکال راستگرا و چپ رادیکال و طرفدار قهر ...، حاضر به همکاری نیستند. موضوعی که مورد تائید بخش بسیار بزرگی از شهروندان آن جوامع است.!
با توجه به توضیحاتی که اشاره رفت، باید روشن باشد که با کمک و همسوئی افراد و گروههای سلطنتطلب و آقای رضا پهلوی، که تاکنون حاضر نشدهاند، قانونشکنی، پایمال شدن حقوق بشر، زندان، شکنجه، اعدام دگر اندیشان در دوران پادشاهان پهلوی را محکوم کنند. نمیتوان در وطنمان ایران «نظامی دمکراسی» را متحقق کرد.
همانطور که در همکاری با نیروهای وابسته به استعمارگران، امکان دفاع از استقلال کشور میسر نخواهد بود.
توهین به مخالفین نظری و جوّ سازی علیه «دگراندیشان»، آنهم که چرا همچون من نمیاندیشی و یا همچون من حاضر به همکاری با آقای رضا پهلوی و سلطنتطلبان نیستی، چرا نظرات و عقاید تو مخالف نظرات و عقاید من است ...را نمیتوان بهحساب نقد دگراندیش گذاشت.چنان طرز تفکری بیشتر شباهت به شیوه تبلیغاتی دارد، که در دوران رژِیم محمدرضاشاه پهلوی و جمهوری اسلامی از سوی حاکمان علیه منتقدین و مخالفین مورداستفاده قرار گرفت و میگیرد.
در پایان ضروری است یادآور شود که اکثر منتقدین آن بیانیه، خود را از طرفداران «جامعه سکولار» میدانند و درعینحال خواستار همکاری با سلطنتطلبان و آقای رضا پهلوی هستند. آیا هیچ به این موضوع فکر کردهاند که بیش از ١٠ اصل قانون اساسی مشروطیت اصولاً اجازه نمیدهد تا «نظام سکولار» در ایران متحقق گردد. (١۵ )
دکتر منصور بیات زاده
پنجشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۷ - ۳۱ ژانویه ۲۰۱۹
پانویس:
ـ ١ ــ به نقل از سخنرانی آیتالله خمینی در تاریخ ١٢ بهمن ١٣۵٧ در بهشتزهرا
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق
http://www.tvpn.de/sa/sa-337.htm
ـ ٢ ـ شعارهای عمده راهپیماییها در سال ١٣۵٧ در بخش ویژه انقلاب،
به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com/ois-iran-WIZAHNAMAH-22_bahmane_1357-dar_sie_sale_gabl.htm
ـ ٣ ــ مجموعهای درباره فایل صوتی دیدار آیتالله منتظری با«هیئت مرگ» ـ
آیتالله منتظری خطاب به “هیئت مرگ”: «شما جنایتکار هستید».
http://www.ois-iran.com/2016/shahriwar-1395/ois-iran-7450-heyate_marg.htm
ـ ۴ ـ بیانیه مشترک چهار سازمان و حزب دموکرات، جمهوریخواه و ملی: ایجاد جمهوری متکی بر آرای آزاد آحاد مردم ایران، نیاز مبرم ملی است
به نقل از سایت ایران آزاد، ارگان سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
https://www.iranazad.info/jebhehkharej/jkh19/01/07%20jomhuri%20niaz%20mobram%20melli.htm
ـ ۵ ــ «ایران آزاد» ـ سایت سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
ـ ۶ ـ برای حل بحران بر سر برجام، نه به تحریم و تهدید، آری به دیپلماسی!
به نقل از سایت ایران آزاد، ارگان سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
https://www.iranazad.info/jebhehkharej/jkh18/04/17%20hefze%20barjam.htm
ـ ٧ ـ پوزش روشنفکران از محمدرضا شاه پهلوی؟ ــ دکتر منصور بیات زاده ــ ١ بهمن ١٣٨١ ــ درباره ادعای بدهکاری پوزش بزرگ روشنفکران ایران، اهل اندیشه و قلم به محمدرضاشاه؟
http://www.ois-iran.com/pdf120.pdf
ـ ٨ ـ کلینتون: ما ایران را از داشتن دمکراسی محروم کردیم
ـ ٩ ـ اعترافات اوباما در گفتوگو با فریدمن ــ ما در سرنگونی مصدق نقش داشتیم ــ به صدام کمک کردیم
http://www.ois-iran.com/2015/mordad-1394/ois-iran-7151-eterafate_Obama....htm
ـ ١٠ ـ محمدرضا شاه پهلوی در صفحات ٢٣٣ تا ٢٣۵ ، کتابی تحت عنوان «پاسخ به تاریخ » پس از پیروزی انقلاب بهمن ١٣۵٧ که منجر ب سرنگونی رژیمش شد، مینویسد :مأموریت شگفتانگیز ژنرال هایزر
http://www.ois-iran.com/2019/bahman-1397/ois-iran-8220-maamoriyate-shegetangize-general-Huzer.htm
ــ ١١ـــ گزارشی از چگونگی برگزاری مراسم سالمرگ دکتر محمد مصدق در روز ١۴ اسفند ١٣۵٧ ، در احمدآباد
ــ ١٢ ــ متن کامل سخنرانی آیتالله طالقانی در روز ١۴ اسفند ١٣۵٧، در سالروز درگذشت دکتر مصدق در احمدآباد
ـ ١٣ ـ آیتالله خمینی: کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سیلی اسلام بر دکتر محمد مصدق بود ـ اکبر گنجی
ــ١۴ ــ تلگراف آیتالله خمینی به شاه به نقل از صفحه ٧٢٣ کتاب «پدر و پسر ـ ناگفتهها از زندگی و روزگار پهلویها ـ تألیف و ترجمه: محمود طلوعی ـ چاپ دوم: زمستان ٧٢ ـ چاپ: چاپخانه تک.
ــ ١۵ ــ محتوی بیش از١٠ اصل از اصول قانون اساسی مشروطیت ایران، اجازه نمیداد تا «نظام سکولار» در ایران متحقق گردد! . دکتر منصور بیات زاده
افزودن دیدگاه جدید