در آستانه 19 بهمن امسال، چون همهسالهای گذشته باز از خیزش "سیاهکل" بهعنوان حماسه یاد شد. حماسه نامیدن در برخوردی معقول، تا حماسی خواندنش به شیوه و گونه شیفته؛ اولی منطقی و دومی مردود. از طرف دیگر اما، همین جنبش توسط کسانی و این بار البته با صراحتی بیشتر، فاجعه نام یافت و حکم محکومیت گرفت. بدینسان، در برخورد با این واقعه ماندگار در سیاست ایران معاصر و تعیینکننده در مسیر حیات چپ دهههای چهل و پنجاه، بازهم شاهد سیکلی هستیم تکمیلکننده همدیگر: شیفتگی نسبت به این جنبش و متقابلاً ابراز خشم از آن و یا که اعلام شرم پیرامون حوادثی در زندگی چریک. در یکسو، ستایشگری محض و در سوی دیگر، نفی و تخریبی تهی از نقاد نگرانه لازم. حقیقت تاریخی جنبش منتسب به "سیاهکل" اما در چیست و آن را چگونه میباید دید و خواند؟
"19 بهمن" و بعدش "چریک فدایی خلق"، بیهیچ تردیدی حماسه بود. حماسه در "نه!" گفتن به دیکتاتوری وقت و ابراز اراده برای گردآوردن چپ متفرق روزگارش پیرامون رویکرد و پیامی نو. در همان حال اما برآمدی چه در خود و چه در ادامه خویش، تأثیرگذار برشدت گرفتن انسداد فضای سیاسی تحت حاکمیت دیکتاتور. "جنبش سیاهکل"، نقش و تأثیری چندگانه داشت و لذا همچون هر پدیده تاریخی دیگر، شایسته نقد. یکسویه نگری به آن و یا در جا زدن در ستایشی صرف، اگر هم از تجربهاندوزیها برای ارتقای مبارزه نکاهد قطعاً چیزی به اندوختههای تاریخی ماها نخواهد افزود. سیاست در ایران از مطلقانگاری، نگاه تکبعدی و خرد بنیاد ندیدن واقعیات، کم آسیبندیده است. آیا اینهمه ما را بس نیست؟ هنوز هم نمیخواهیم دریابیم که مطلقنگری و نفی یکباره پدیده بجای نقد آن، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه راه به حذف میبرد و نهایتاً اقتدارگرایی نتیجه میدهد؟ از "فدایی خلق" نیز، مانند هر پدیده تاریخی و یا که موجود، هم افسون زدایی لازم است و هم اجتناب از سراسر آفت دیدنش.
از یاد نباید برد که پدیده "فدایی خلق"، خود محصول انسداد فضا بوده و اصلاً نخستین بار هم با همین نشانه بود که به شناساندن خود برخاست. این، اختناق سیاسی فزاینده شاه طی دو دهه سی و چهل بود که زمینهساز اصلی برای برآمد یابی قهر سیاسی در ایران ما ازجمله در وجود "سیاهکل" و "چریک فدایی خلق" شد. اگر چنین نبود، کی انبوههای از جوانان پرشور بیزار از خفقان سیاه رژِیم وقت، آنسان باشکوه به استقبال "سیاهکل" و "چریک فدایی خلق" میشتافتند؟ مگر "سیاهکل" بسیاری از نخبگان فکر، هنر و ادبیات ما را به این وا نداشت تا به خاطر احترام به آن جان شیفتگان دگرگون خواه، کلاه از سر برگیرند؟ تاریخ را در واقعیتهایش باید خواند و نه که در خلأ یا وارونه نگری.
جنبش "فدایی خلق"، ابراز اراده کرد برای آنکه محافل و گروههای مدافع سوسیالیسم آن دوره، دیگر در جدا افتادگیهایشان یک بیک طعمه ساواک نشده و هنوز سر برنیاورده زیر صلابه نیفتند و از بین نروند. ارادهای بود برای اعلام موجودیت سیاسی نیروی چپ در سطح ملی برای تولید همگرایی در صفوف خود. به این اعتبار، عزمی بود جهت شکستن سکوت و سر برافراشتن از نوع انقلابی در هنگامه یکهتازیهای دیکتاتور؛ و لذا، حماسی و ارزشمند. تکوین روندی این جنبش در حزبیت سیاسی چپی واقعنگر، نه تصادف که برخاسته از خمیرمایه نخستین آن بوده است. تحقیر، تخریب و نفی این رویدادی که سریعاً هم به فرایند فرارویید، دستکم زیر علامت سؤال بردن عزم ورزیدن است در برابر دیکتاتوری و ستم. تاریخ را در اراده کردن آدمیان نوشتهاند که اگر هم بیهیچ چشمپوشی هر خطای ارتکابی را برمیشمرد و از اشتباهات هیچ جریان ساز میدانی نمیگذرد، ولی هماره هم اراده کردنها را حرمت مینهد و پاس میدارد.
"سیاهکل" و "چریک فدایی"، قطعاً دچار ارادهگرایی بود و نیز افتادن در دام خطاهایی نهچندان اندک بر همین پایه. رنجور از عدم تجهیز به آگاهی ژرف نسبت به عمق تحولات اقتصادی و اجتماعی ایران و جهان، و نیز این واقعیت که، تجربه سیاسی نیازین کافی برای پاسخ گفتن به بغرنجیهای کشور در توشه نداشت. نارساییهای آن و فراتر حتی، کژاندیشیها و کجراهه و بیراهه رفتنهایش، نه جای تعریف و ارزشگذاری دارند و نه که حق است حتی یکدم نیز چشم بر آنها بسته بماند. "فدایی خلق" هم یک واقعیت از ایران هم روزگار این مردم بوده و هم ازاینرو، کشیده بار سهم و مسئولیت خود در مسیر پنجاهساله بر دوش خویش. او پاسخگوست، چه در رابطه با آنچه پیش از انقلاب در رابطه با او طی شد و چه آنی که طی چهار دهه پسا انقلاب پشت سر گذاشته است. اما مسئول شمردن آن یکچیز است و "شر" نمایاندنش چیزی دیگر! این پدیده تاریخی را در جوهره پیدایی و تکوین آن میباید دید و فهمید. که هر آیینه اگر چنین دیده شود و فهم گردد، آنگاه غرور برمیانگیزد از نوع مدرن و عقلاییاش و بهدوراز تعصبات سنتی اعم از مثبت و منفی نسبت به آن!
حماسی بودن جنبش "سیاهکل" به نقاد بودن آن بوده و هست، از همان پیشا زایش رسمیاش تا به امروز. بر بستر رویشهایی که داشته و بر بستر آنها روئیده است تا برسد به نمایاندن اکنون خود در فراز و قالبی دیگر. او در هر مقطع از این جنبش، ارزیابی صادقانهای از کردههای قبلی خود ثبت تاریخ دارد. میان تحرکات بیرونی آن با درون جوشیاش، پیوندی درونزا برقرار بوده که همچنان هم است. تحولات مدام این جنبش تاریخی دگرگون پذیر، حسن شایان آن به شمار میرود و بازبینیهای مدامش در رفتارهای سیاسی و نگاههای برنامهای، یک الگو در عرصه سیاست ایران و واقعنگریهای برنامهای. سخن گفتن از خصلت این جنبش در یگانگی آن بر پهنه سهگانه پندار، گفتار و کردار، بیان روح انتقادی همیشه مشتعل اوست.
مزیت والای این جنبش در آن بوده که هیچگاه، و حتی آنگاهکه پی برد طی فلان دوره، خطا را تا سر حد فاجعه پیش برده است، باز به دام خود ویرانی نیفتاد و کماکان مسیر خودسازی و ارتقای خویش در پیش گرفت. حماسی بودن آن، فقط به روز جانبازی 19 بهمن نبود و یا که فداکاریهای تحسینبرانگیز جان فداهایش، و نه خلاصه شدنی فقط در آن قتلگاهها و شکنجهگاهها، بلکه به کل مسیر پرفرازونشیب صادقانه حیاتش برمیگردد. از "فدایی خلق" که پدیدهای است زمینی در نگاه و سیاست ایرانزمین اشتباهات زیادی سرزده که خود در اعتراف به آنها و تصحیح آنان پیشقدم بوده و شده و در این زمینه چهبسا که بسیار زمانها نسبت به هر منتقد بیرون از خود پیشی نیز جسته است. فروتن در خودآموزی و آموختن از دیگران و پابرجایی در آرمانهای انسانی و ارزشها. اگر نگاه نقاد و خود انتقادی، متعلق به مدرنیته است و بیانگر روح آزادیخواهی، "فدایی خلق" هم با هر آلودگی به کهنگیها، در کلیت خود تعلق به این پدیده دارد و پالایشهایش نیز، صورت گرفته بر همین بستر.
شهامت در "فدایی خلق"، ارزشمندی خود را فقط از این نمیگیرد که برای تحقق باور، نباید هراس به دل راه داد و میباید که برایش مایه گذاشت. شجاعت او اساساً به این است که در میدان اندیشه، مدام در آیینه کردارهای خویش نگریسته است تا چیستی رفتار خویش بکاود و به کیستی نوین دیگری رسد. او در طغیان علیه نادرستیها، چه در خود و چه بیرون خود، هرگز از دینامیسم در ارزیابی جسورانه از وقوع یافتهها، رخ برنتابیده و دست نشسته است. حماسی بودن "سیاهکل" و بجا ماندهها از آن، به اینهاست. فراموش کردن واقعیت تاریخی ما در زیست بستر "سیاهکل" و میراث آن، فقط دور زدن تاریخ معنی خواهد داشت. از شیفتگی و تخریب، کی توان بجایی رسید؟ فقط در تداوم جنبش نقد با رویکردی سازنده و برسازنده امروزین است که میتوان در افق فردا جا گرفت! فردایی که، بر سردر دروازه آن چنین نوشته خواهد شد: اینجا، جایگاهی است برای آزادی، دمکراسی، محیطزیست سبز، رها از تبعیض و عدالت اجتماعی؛ اینجا، خانه سوسیالیستی است! "فدایی خلق" همواره سوسیالیست، همیشه نقاد بوده و نقاد هم میماند.
19 بهمنماه 1397 برابر با 8 فوریه 2019
افزودن دیدگاه جدید