رفتن به محتوای اصلی

متن پیام رفیق مصطفی مدنی به مراسم برلین

متن پیام رفیق مصطفی مدنی به مراسم برلین

آنچه ملاحظه می‌کنید، متن پیام رفیق مصطفی مدنی، به مراسم بزرگداشت 48 – مین سالگرد جنبش فدائی و نیز یکمین سالگرد بنیان‌گذاری حزب چپ ایران (فدائیان خلق) در برلین است.

-------------------

دوستان و رفقای بسیار عزیز!

از اینکه امروز با شما و در کنار شما نیستم، احساس می‌کنم چیزی را ازدست‌داده‌ام که دوستش داشتم و در عمق زوایایش گم می‌شدم.

«از سیاهکل تا حزب چپ»، چه واژه‌های صاحب معنا، چه همگنی و تناقض آشکار و چه مفاهیم پر قدر و نشانی.

وقتی به آن‌ها می‌اندیشی، دنیای پیچ در پیچی را به چشم می‌آوری که مجبور هستی و خود را محکوم می‌دانی، به‌تمامی کوچه‌پس‌کوچه‌هایش قدم بگذاری، از جویبارهایش بنوشی، میوه‌های تلخش را گاز بزنی، به دره‌ها و غارهای تاریکش سرک بکشی و قله‌هایش را یک‌به‌یک بالا بروی تا بتوانی خود را تعریف کنی؛ بتوانی سازمانت را و حزبت را تعریف کنی!

ما ادعا نمی‌کنیم جان‌مایه هستی امروزمان را تنها از سیاهکل گرفته‌ایم. سیاهکل خود فشرده هستی صدساله چپ ایران است. تبار سیاهکل به نسلی و دورانی دیگر تعلق داشت. این دوران دگرگون شده است. در برآمد جهان امروز، باورهای قدیم همه فروریخته‌اند و از حال و هوای زمانه خویش بسیار فاصله گرفته‌اند. تئوری‌های ما دیگر پاسخگوی پرسش‌های زمانه نیستند.

سیاهکل جلوه شور جوانانه زمان خویش بود و با سلیقه‌ها، خلق‌وخوی و افکار و آرزوهای دوران خویش الفت و ‌پیوند عمیق داشت. حالا اما، چپی که خود جوان رسته بود، با جامعه جوان ایران بیگانه مانده است!

من نگین فدائی را بر تارک حزب چپ ایران، برای خودم همانند گنجینه‌ای از شمشیرهای عتیقه تجسم می‌کنم و از خود می‌پرسم، می‌خواهیم آیا به این شمشیرها روح حقیقت بدهیم و با آن‌ها به جنگ شوالیه‌ها برویم یا می‌خواهیم به قول یک نویسنده آلمانی، حقیقتی را که در شمشیرها هست، از آن‌ها بیرون بکشیم و با آن‌ها دنیایی نو بسازیم؟

ما هنوز جز به زبان سیاست که در عرصه آن تغییر بسیار کرده‌ایم، خود نمی‌دانیم به کجای باورهای قدیم گره‌خورده‌ایم و کدامین گره‌ها را از افکار و اندیشه‌های قدیم خویش گشوده‌ایم.

این سیمای مه‌آلود، حصار ما و جوانان امروز ایران است. حزب چپ می‌خواهد آینه دنیای امروز ایران باشد، شرط مقدم این است که لاقید از کنار حقیقت نگذریم و در عریان کردن تفاوت‌های امروز و دیروزمان، به سهل یا به تعصب، عمل نکنیم.

وقتی از حضور و وجود اندیشه‌های سوسیالیستی در داخل کشور سخن به میان می‌آید، همه چهره خویش در آینه می‌بینیم. فقط زنان و مردان دو نسل پیشین هستند که از جلوی چشمان ما رژه می‌روند. گوئی بعدازاین نسل، آرمان‌های سوسیالیستی در کشور ما سنگ شده‌اند. این نگاه، از تئوری‌ها و تعاریف ماندگار در ذهن ما مایه می‌گیرند.

سوسیالیسم در گذشته متعلق به لایه‌نازکی از جامعه روشنفکری ایران بود. رفتار اجتماعی طبقه متوسط، عمدتاٌ پشتیبان تفاوت‌های طبقاتی بودند و از سهم بیشتر برای خود دفاع می‌کردند. ردپای عدالت را و تقسیم را تنها در اشعار فروغ می‌توانستی جستجو کنی.

امروز با هر جوان تحصیل‌کرده کشورمان که هم‌سخن می‌شویم، از انزجار او به ظلم و ستم و تعدی، متحیر می‌مانیم. علی‌رغم آموزش‌های نظام اسلامی که دره بزرگ فقر و ثروت را مشیت الهی معرفی می‌کند، به‌جرئت می‌توان گفت، فرایند روحیه آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه در میان جوانانمان، به یک فرهنگ تبدیل‌شده است. جوانان تحصیل‌کرده جامعه در ابعاد میلیونی اگرچه قرابتی با تعاریف و تئوری‌های ما ندارند، اما امروز و آینده چپ ایران را می‌سازند.

چرا در شرایطی که کشورمان در تب تحول می‌سوزد، چپی که در سه دوران حیات سیاسی ایران، نیروی غیرقابل دفع کشورمان بوده است، امروز در حاشیه صف نیروهایی باشد که از هم‌اکنون برای کوبیدن مهر خود، از یکدیگر سبقت می‌گیرند.

بیاییم این چپ را متحد کنیم. با تشکر از شما.

شرح این ماجرا را که می‌بایست بحث امروزمان باشد، به زمانی دیگر و نشستی دیگر می‌سپارم!

برای ایرانی بهتر.

 

 

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید