رفتن به محتوای اصلی

طیف بندی گفتمانی و چند چالش مهم جنبش زنان!

طیف بندی گفتمانی و چند چالش مهم جنبش زنان!

مارس، نماد مبارزه بی‌وقفه زنان برای برابری و آزادی است. امروزه در مقیاس جهانی می‌توان گرایش روزافزونی در جهت رادیکال‌ترشدن جنبش فمینیستی و مطالبات آن را مشاهده کرد. ازجمله در اسپانیا می‌توان شکل‌گیری و عناصر گفتمانی یک جنبشی فمینیستی با سویه‌های ضد سرمایه‌داری و گرایش به چپ را تحت عنوان« مانیفست فمینیستی، برای جامعه‌ای بدون استثمار، خشونت و سرکوب سکسیستی و شورش و مبارزه بر ضد اتحادِ پدرسالاری و سرمایه‌داری که از ما می‌خواهد فرمان‌بردار، مطیع و ساکت باشیم.» در مقاله جالب زیر* ملاحظه کرد.

******
 

اما در ایران، حجاب اجباری را می‌توان وجه نمادین از سرکوب گسترده و همه‌جانبه‌ای دانست که زنان ایران هرروز و هرلحظه در عرصه‌های گوناگون اجتماعی در جدال با آن هستند. بااین‌همه هر نمادی نه به‌خودی‌خود بلکه در پیوند با محتوا و مجموعه مطالبات و ابعاد آپارتایدی که در جریان است معنا پیدا می‌کند. از این پوشش و حجاب اجباری بیانگر مناسبات قدرتی است که حکومت اسلامی هویت و بقاء خویش را با آن گره‌زده است و بر همین پایه عقب‌مانده‌ترین و ارتجاعی‌ترین رسوبات و باورهای واپس‌گرا و پدرسالار را با بدترین وجوه استثمارگرایانه سرکوب زن باهم ترکیب کرده است. فرا طبقاتی انگاشتن مطالبات و خواسته‌ای زنان و فراتر از آن رویکرد تقلیل‌گرا به نماد یا نمادهای صرف و کنشگری‌های معطوف به آن از یکسو و نادیده گرفتن گستره‌های ویژه مبارزات زنان و سطوح گوناگون مطالبات و مبارزات آن‌ها از سوی دیگر، از چالش‌های مهمی هستند که جنبش زنان امروزه بیش از هرزمانی با آن‌ها مواجه‌اند. شماری ازاین‌گونه چالش‌های مهم عبارت‌اند از:

 

ا- به‌موازات قطب‌بندی‌ها و صف‌آرائی‌های جامعه علیه استبداد حاکم،‌ شاهد فرایند طیف‌بندی جامعه حول گفتمان‌های گوناگون در جنبش زنان نیز شاهد این‌گونه طیف‌بندی‌ها هستیم و تلاشی که برای شفاف کردن و صراحت بخشیدن به گفتمان هرکدام از این طیف‌ها در جریان است.

 

۲- گفتمان درون سیستمی و معطوف به «اصلاح نظام» در صفوف مبارزه زنان علیه تبعیض جنسی ( تا آنجا که به رویکرد قدرت محور و پیشبرد حقوق زنان با تکیه به آن برمی‌گردد)، رویکردی است که امروزه سترونی خود را به عیان نشان داده و به همین دلیل از دامنه نفوذ و برد آن به مقدار زیادی کاسته شده است. بدیهی است که هنوز هم نقد این نوع کنشگری که تا همین دیروز هم سعی داشت که مجلس شورای اسلامی را با «نمایندگان» مدافع حقوق زن اشغال کند، تا زمانی که رژیم هم چنان برپاست و اصلاح‌طلبان برای دوام و همواره کردن مسیر بازتولید آن می‌کوشند لازم است.

 

۳- از سوی دیگر با گفتمانی مواجه هستیم که در یک نظام هرمی- طبقاتی با دو ویژگی توأمان واپس‌گرایی و ابژه و کالا سازی همه عرصه‌های زندگی، تنها وجه واپس‌گرا را هدف می‌گیرد و در بهترین حالت فرضی، برای برابر حقوقی و یا کسب موقعیت برابر بین نخبگان زن با مردان نخبه و صاحب‌امتیاز سیستم،‌ یعنی «برابری در نابرابری» برای اقلیتی مرفه مبارزه می‌کنند که البته خود این تجربه حتی در کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری هم نتوانسته است صورت تحقق به خود بگیرد. اکنون بخشی از آن‌ها طرفدار به‌اصطلاح براندازی با تکیه به قدرت‌های بزرگ‌شده‌اند. آن‌هم بیش از همه به قدرتی که ویژگی ضدیت با حقوق و دستاوردهای زنان از ویژگی‌های بارز آن است که برای کسی که واقعاً به دنبال حقوق زنان باشد چیزی جز مصداق منطق ماکیاولیستی هدف به‌کارگیری هر وسیله‌ای را توجیه می‌کند نیست.*. در کنشگری هم عمدتاً با خصلت برجسته کردن مبارزت فردی بجای تقویت کنش‌های جمعی و تقلیل مطالبات آن‌ها به یک یا چند مطالبه محدود و البته علم کردن سلبریتی‌هائی که با خیل گسترده‌ای از «دنبال کنندگان» همراه است.

 

۴- و بالأخره گرایش رو به رشد گفتمان فمینیسم رادیکال با سویه‌های ضد سرمایه‌داری و ضد قدرت است که با کنشگری جمعی (حضور فعالانه بدنه اجتماعی) و طرح مجموعه‌ای از مطالبات و همبستگی متقابل با سایر جنبش‌های اجتماعی و مطالباتی شناسایی می‌شود. نه‌فقط در حوزه برابری حقوقی-سیاسی و یا حق زن برپوشش و بدن خود، بلکه هم‌چنین در عرصه نیروی کار به معنای گسترده آن از خدماتی و یدی، و تا کار غیرمزدی و بازتولیدی و تا ابژه و کالا سازی بدن. این گرایش فمینیستی ضد سرمایه‌داری و ضد کالا سازی اساساً بر پایه گفتمان معطوف به پیوند جدانشدنی برابری و آزادی، از ویژگی‌های عمده گفتمان سوم، صورت می‌گیرد که ریشه در واقعیت‌های عینی و تجربه زیسته چندین دهه‌ای جنبش مردم ایران علیه قدرت مستقر دارد و شاهد رشد آن در جنبش کارگری و معلمان و دانشجویان و ... نیز هستیم. حضور گسترده زنان در جنبش پراهمیت معلمان و طرح مطالبات همه‌جانبه توسط آن‌ها از مطالبات صنفی تا حق تشکل‌های مستقل و آموزش رایگان و آزادی زندانیان و همبستگی با کارگران، مبارزه پرستاران و یا دانشجویان علیه تبعیض جنسی در دانشگاه‌ها و یا بیانیه‌های ضد سرمایه‌داری توسط فعالان زن از مصادیق بارز آن است. بااین‌همه در شرایط کنونی هنوز وزن بالقوگی گرایش فمینیستی این جنبش به دلیل فضای سرکوب حاکم بر کشور بر وزن بالفعلی آن می‌چربد. در حقیقت تأکید بر مطالبات اخص زنان در همه وجوه و سطوح خود و تشکل یابی حول آن‌ها توسط زنان به‌موازات تقویت پیوند آن با سایر جنبش‌های اجتماعی، هم چون دوایر جدا و متداخل دو فرایند مکملی بشمار می‌روند که هیچ‌کدام نمی‌تواند به ضرر وجه دیگر نادیده انگاشته شود. دیالکتیک این دوایر جدا و متداخل است که کلاً پیشران تعمیق مطالبات و گسترش پایگاه اجتماعی در مقیاس کلان محسوب می‌شود.

 

خطاهایی که باید از آن‌ها حذر کرد!

۵- نکته پایانی آن‌که نه‌فقط انتقاد از تکیه یک‌جانبه بر شبکه‌های مجازی به معنی تقابل ذاتی آن با شبکه‌های حقیقی نیست بلکه آن‌ها مکمل یکدیگر و از دستاوردهای مهم بشر محسوب می‌شوند. بنابراین انتقاد به آن‌ها انتقاد به نگاه و بهره‌گیری یک‌جانبه از آن‌هاست و نمی‌تواند به معنی نادیده گرفتن اهمیت هرکدام از آن‌ها و در برابر هم قراردادنشان باشد. چنان‌که انتقاد به تقلیل‌گرایی و بسنده کردن به مطالبات صرفاً «حقوقی یا سیاسی» و یا به یک خواست و کنش‌های فردی به معنی نادیده گرفتن اهمیت آن‌ها نیست و نباید باشد. آن‌ها مکمل هم هستند.

به‌طورکلی جنبش فمینیستی رادیکال را قبل از هر چیز باید و می‌توان در چارچوب مناسبت قدرت و مبارزات بی‌وقفه علیه آن قرارداد که ازجمله علیه مردسالاری و دولت سالاری خادم تبعیض‌ها و سرمایه سالاری که برای افزایش سود و گرداندن چرخه بازتولید گسترده سرمایه، جه با نیروی کار ارزان زنان و چه حتی از کار مجانی و گسترده و بدون دستمزد زنان در کارهای خانگی و یا عرصه بازتولید نسل و پرورش نیروی کار، و نیز کلاً کالایی کردن جنسیت و تن به ابژه‌ای که به اشکال مختلف‌ و مستقیم یا غیرمستقیم، در کلیه شبکه‌های قدرت اعم از کلان و یا خرد، تحت سرکوب و اعمال خشونت و استثمار همه‌جانبه قرار دارد. بنابراین تقابل و نقد گفتمانی‌های اول و دوم را نباید به معنای تقابل قرار دادن سطوح مختلف مبارزه زنان علیه تبعیضات گوناگون فهمید. برعکس یک استراتژی جامع و معطوف به یک جنبش نیرومند فمینیستی و ضد مناسبات قدرت، قاعدتاً باید ضمن افشاء و انتقاد از محدودیت‌ها و یا کژ دیسی نگاه به بالا و دخیل بستن به قدرت‌های درون یا بیرون، بتواند همه سطوح گوناگون مطالبات و مبارزات و سازمان‌یابی‌ها، ازجمله شبکه‌های واقعی و مجازی و یا مطالبات حقوقی و مطالبات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را به هم مرتبط سازد.

 

قاعدتاً این گفتمان سوم و معطوف به جنبش‌های اجتماعی-مطالباتی با سویه‌های ضد سرمایه‌داری است که با تکیه‌بر نیروی اجتماعی و همبستگی با دیگر جنبش‌های اجتماعی-طبقاتی و با بهره‌گیری اصولی و سازنده از امکانات و فشارهای بین‌المللی، قادر به ارائه یک استراتژی معطوف به پیوند همه جوانب و سطوح مبارزاتی جنبش زنان باشد. مبارزاتی که در همه سطوح یاخته‌های اجتماعی از خرد و کلان از خانه‌ها و خیابان‌ها و محل‌ها کار و خدمات تا سطوح کلان قدرت و با همه اشکال مناسبات اقتدارگرایانه از فرهنگی و اقتصادی و سیاسی جاری است و منبع تولید فقر و تباهی و تبعیض‌ها بشمار می‌روند، جاری هستند.

 

۸ مارس ۲۰۱۹

------------------------

مانیفست فمینیستی

https://pecritique.com/2019/03/06/%

 

*- ملالی جویا: صلح با طالبان خطرناک‌تر از جنگ با این گروه است.

این عبارت کوتاه و طلائی به‌خوبی هم ماهیت به‌غایت ارتجاعی و تا مغزاستخوان ضد زن طالبان را به نمایش می‌گذارد و هم ماهیت دولت آمریکا (و متحدان محلی و جهانی آن را) که چگونه برای نجات خود، عملاً دارد افغانستان را به طالبان واگذار می‌کند. حالا این رویکرد را مقایسه کنید با یکی از فعالین زن در خارج کشور که در گفتگوی صفحه ۲ بی‌بی‌سی به مناسبت ۸ مارس چگونه از مداخله قدرت‌های خارجی و امثال پمپئوها برای رهای زنان در یک نظام توتالیتیر دفاع می‌کند!

http://www.bbc.com/persian/afghanistan-47501903?SThisFB

 

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید