دموکراسی نظام مدیریتی ویژهای است که دو هزار و پانصد سال پیش از آتن به ما به ارمغان رسیده است. باتوجه به کاستیهای نظام دمکراسی، هیچکدام از فلاسفه سه گانه بزرگ زمان، سقراط، افلاطون و ارسطو میانه چندان خوبی با آن نداشتند. در دورانی که ما در آن زندگی میکنیم، "دموس" توانسته است به میزان زیادی اراده خویش را از طریق استفاده از شیوههای مدنی، که اکثرا با سرکوبهای خشونتبار مواجه بوده است، و توسل به صندوقهای رای، در اداره امور خویش اعمال نماید. این اعمال قدرت مدنی "دموس" هنوز به مرحله رشدیافته خودگردانی مدنی، اقتصادی و سیاسی تعالی پیدا نکرده است. این در شرایطی است که لیبرال دموکراسی همیشه به صورت موفقیتآمیزی قادر بوده است تا ابزارهای دموکراتیک را به نفع عده محدود قدرتمداران اقتصادی یا خریداری نماید و یا با استفاده از شیو ههای امنیتی، مزورانه و سرکوبگرانه به یغما ببرد.
دموکراسی اگر دو هزار و پانصد سال پیش ضعفهای دوره خویش را داشت، امروز هم نقصانها و کمبودهای ویژه امروزین خود را دارا میباشد. اگر اسناد مبتنی بر به رسمت شناختن اصول جهانشمول حقوق فردی و اجتماعی بشری بعنوان ستونهای استوار مناسبات انسانی و اجتماعی وجود نداشته باشند، اگر قوانینی که از چنین حقوقی محافظت مینمایند وجود نداشته باشند، دموکراسی به تنهایی یک نظام خیلی شکننده و ظریفی میباشد که به هیچوجه قادر نیست اراده "دموس" را در مدیریت سرنوشت خویش در میزان حداقل آن نیز اعمال نماید. در بدترین حالت خویش فرزندان ناخلف دموکرسی میتوانند فاشیسم، صهیونیسم، آپارتاید، پوپولیسم، حاکمیت شریعت اسلامی و دیگر حاکمیتهای ویرانگر افراطیگری دینی و ناسیونالیستی باشند. از این مختصر این نتیجهگیری را میتوان نمود که غنچه ظریف دموکراسی میتواند توسط طوفانهای ویرانگر متفاوتی نتایج ویرانگرانهای برای بشریت به ارمغان بیاورد.
اگرچه لیبرالیسم، با فلسفه رهایی فرد جهت شکوفایی فردی از طریق مالکیت بر سرمایه، ابزار تولید، انباشت سرمایه و استفاده از آن در استثمار دیگران جهت اندوختن ثروت و سرمایه هر چه بیشتر فورمولبندی شده است، لیبرال دموکراسی از طریق انتخاباتی که در آن شرکتها و کمپانیهای بزرگ کنترل کنندگان اصلی تئاترهای انتخاباتی میباشند، به این طریق دموکراسی را در خدمت منافع خویش به کار میگیرند. در عرصههای کلان سرمایهداری امروز، دیگر جای لیبرال دموکراسی به نئولیبرالیسم داده شده است که همان نیمچه ارزشهای باقیمانده دموکراسی را در حال خفه کردن میباشد. نتیجه خفه شدن دموکراسی به دست نئولیبرالیسم، ظهور دونالد ترامپها، بولسوناروها، ظهور فاشیسم و دیگر نظامهای ایدئولوژیک ناسیونالیستی و دینگرایی افراطی در لباسهای اسلامی، مسیحی و یهودی آن میباشند.
سوسیال دموکراسی که در تلاش بود تا با استفاده از ظرفیتهای قانونی مدنی جامعه و پتانسیلهای نظام دموکراسی توازنی مساوی میان کار و سرمایه به نفع طرفین برقرار نموده و حداقل امکانات کار، معاش، بهداشت و تحصیل را برای همگان فراهم نماید، در دوران حاکمیت نئولیبرالیسم، روز به روز حالت دفاعی گرفته و به حاشیه رانده میشود. امروزه نسلهای جدید با نگرشهای نوین، ناکارآمدی سوسیال دموکراسی را مشاهده نموده به بسمت ایدئولوژی سوسیالیستی رادیکال روی اورده و با خلاقیتهای نوین به دنبال راهکارهای جدید میگردند. ناگفته نماند که انقلاب انفورماسیون دیجیتال در این زمینه پتانسیلهای هنگفتی را برای نسلهای نوین و آینده گشوده است. با وجود این، دموکراسی توسط نئولیبرالیسم در حال خفه شدن میباشد و "دموس" توان و قابلیت اعمال اراده از طریق دموکراسی را روز به روز به میزان بیشتر ی از دست میدهد. نئولیبرالیسم با حاکمیت قدرقدرتی خویش بر سرمایههای مالی، نفتی، نظامی و تبلیغاتی و غیره در تمام عرصهها به طوری بلامنازع یکهتازی مینماید و از طریق جنگافروزیهای منطقهای به قیمت ویرانی کشورها و آوراگی و کشتار میلیونها مردم کشورهای جهان سوم، به ثروتاندوزیهای خویش میافزاید.
ایدئولوژیهایی مانند فاشیسم، صهیونیسم، خلافت اسلامی و غیره، از بابت نظری به صورت یک نظریه منسجم که هزاران سال پشتوانه تاریخی داشته و دارای انسجام و به هم پیوستگی فلسفی، اقتصادی، سیاسی و گاها دینی خاصی میباشند، در صحنه حاضرند. سیستم فکری نظری رقیبی که بخواهد بعنوان آلترناتیو و آنتی تز موثر این ایدئولوژیها در میدان ظاهر شود، باید از انسجام قدرتمند علمی – فنی، فلسفی، اقتصادی و سیاسی لازم برخوردار بوده باشد. ایدئولوژی سوسیالیسم که سعادت و تعالی "دموس" را مرکز ثقل اهداف خود قرار میدهد، تنها آلترناتیو رادیکال و موثری است که نه تنها میتواند دموکراسی را از خفه شدن توسط نئولیبرالیسم نجات دهد، بلکه آن را از چنگالهای کارتلهای کلان سرمایهداری نجات داده به نفع حفظ محیط زیست و سعادت عموم بشریت به کار گیرد.
سوسیالیسم نه فقط با ایستادن بر پایههای همیشه در حال پیشرفت و تحول دستاوردهای علمی فلسفی خود را متحول، تازه و نو مینماید، بلکه با انسجام فلسفی، علمی، اقتصادی و سیاسی خویش به صورت یک بافت منسجم نظری - ایدئولوزیک قدرتمند میتواند در صحنه چالش با رقبای نئولیبرالیسم، فاشیسم، خلافت شریعت اسلامی، ناسیونالیسم و غیره ظاهر شده و آنها را به چالش بکشد. اگر ایدئولوژی سوسیالیسم انسجام فلسفی - نظری همطرازی با رقیبان خویش نداشته باشد، نیروهای سیاسی چپ متکی به آن، هیچ شانسی در صحنه مبارزات سیاسی نخواهند داشت.
نظریههایی که تحت پوشش چپ مدرن زاویه خاصی با ایدئولوژیگرایی، ارادهگرایی، آرمانگرایی در جنبش گرفتهاند، سخت در اشتباه میباشند. سیاستی که ویژگیهای ایدئولوژیک، آرمانگرایی، ارادهگرایی و نو آوری را از نیروهای چپ میگیرد، جهت خلع سلاح نظری چپ از اساسیترین ویژگیهای آن در میدان نبرد از طرف ایدئولوگهای سرمایهداری طراحی گردیده است. این در شرایطی میباشد که خود نیروهای سیاسی نظری سرمایهداری کلان کشوری و جهانی با ایدئولوژیهای جهانی و محلی خویش به صورت آلترناتیوهای ایدئولوژیک نظری منسجم در صحنهها ظاهر میگردند.
سوسیالیسم ویرانگر نیست. نیروهای چپ و ایدئولوژی سوسیالیستی نه تنها نمیخواهند تا نهادهای اقتصادی اجتماعی و مدنی شکل گرفته در دوران نظام سرمایهداری را ویران کنند، بلکه خواهان آن میباشند تا آنها را از درون به نهادهایی متحول نمایند که به توسط "دموس" و به نفع "دموس" مدیریت و اداره میگردد. این در شرایطی است که این نهادها در نظام سرمایهداری خون درون رگهای تودههای عظیم را به نفع گروه اندک صاحبان سرمایه هر روز به شیوههای پیچیدهتری مینوشند. بدون شک، نهادهای اقتصادی دولتی در نظام سوسیالیستی بخش عظیمی از بافت اجتماعی را تشکیل خواهند داد. در شرایط خودگردانی اجتماعی سیاسی توسط مردم به نفع مردم، واحدهای اقتصادی مدنی اجتماعی دولتی نیز بعنوان بخشی از نظامی خودگردان توسط "دموس" و به نفع "دموس" به کار گرفته میشود. وقتی که دولتها نمایندگان مردم متشکل در نهادهای مردمی خودگردان باشند، پروژههای کلان صنعتی، تولیدی، تاسیساتی، علمی-فرهنگی، بهداشت و تامین اجتماعی تنها توسط دولت و نهادهای دولتی قابل برنامهریزی، پیاده و اجرا شدن میباشد.
سوسیالیسم، تنها دوست واقعی دموکراسی میباشد. سوسیالیسم، تنها نیرویی است که نه تنها به نجات کامل دموکراسی از چنگالهای خفهکننده نئولیبرالیسم همت گماشته است، بلکه قادر میباشد تا از دستاوردهای دموکراسی در قرن انقلاب تکنولوژیک دیجیتال جهت اعمال اراده "دموس" به نفع تمام مردم بهرهگیری نماید. لذا میتوان با اراده و قدرت تمام گفت، زنده باد سوسیالیسم، زنده باد ازادی و دموکراسی.
دنیز ایشچی 26 مارس 2019
افزودن دیدگاه جدید