در پی خیزش مردمی و اعتراضات گسترده تودههای مردم در طی چند ماه گذشته, لحظاتی پیش ارتش سودان در بیانیهای پایان استبداد سیساله عمر البشیر را اعلام نمود. شباهتهای فراوانی بین قیام مردمی در سودان و خیزش عمومی دیماه ١٣٩٦ در بیش از ١٦٠ شهر ایران وجود دارد. اگرچه قیام مردمی در ایران بسیار وسیعتر از قیام ملت سودان علیه دیکتاتوری عمر البشیر بود. خیزش موفقیتآمیز مردم سودان نیز همانند انقلابهای تونس و الجزایر بدون وجود رهبر و یا شورای رهبری به سرمنزل مقصود رسید. در زمان "بهار عربی" عمر البشیر ادعا میکرد که برخلاف بقیه کشورهای عربی مردم سودان همگی عاشق و طرفدار نظام خود هستند. دقیقاً شبیه ادعایی که جمهوری اسلامی دارد. اگرچه این آغاز پیروزی انقلاب سودان است و نه ختم آن. زیرا اگرچه دیکتاتور سقوط کرد, اما پروسه دوساله با ارتش و مخالفت با نقش سیاسی مکرر آن مشخص نیست که چه سرانجامی خواهد داشت. اما میتوان گفت دیکتاتور سقوط کرد, اما تا دمکراسی هنوز راه نپیموده وجود دارد.
به عقیده نگارنده عمر البشیر یکی از قسیالقلبترین دیکتاتورهای جهان اسلام بود که حتی توسط دیوان کیفری بینالمللی لاهه به اتهام جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی تحت تعقیب بود. ده سال پیش دادستان دیوان کیفری بینالمللی در بیانیهای اعلام کرد در زندانها و اردوگاهها نیروهای البشیر مردان را میکشند و به زنان تجاوز میکنند.
امروز روز پایان این دیکتاتور وحشتناک است که با سران بسیاری از کشورهای استبدادزده ازجمله روسیه رابطه بسیار خوبی داشت. هفته گذشته نیز عبدالعزیز بوتفلیقه، رئیسجمهور الجزایر، در پی هفتهها تظاهرات گسترده ضد دولتی کنارهگیری خود از قدرت را اعلام کرد. و پیش از آن نیز دیکتاتورهای فراوانی با خیزشهای مردمی سقوط کردند. اکثریت قاطع قیامهای موفق و مردمی کشورهای مختلف منطقه نه "رهبر" داشتند و نه "شورای رهبری" و نه دهها رادیوتلویزیون ماهوارهای اپوزیسیون که سودای رهبری انقلاب در سر بپرورانند.
سؤال بسیار بدیهی این است که آیا برای پیروزی اعتراضات و قیام مردمی, وجود یک فرد یا شورای رهبری، آنگونه که برخی از هموطنان ادعا میکنند، ضروری است؟ یا بر اساس مستندات عینی و شواهد میدانی، وجود یک رهبری خود خوانده یا خود گمارده برای هدایت و مدیریت قیام مردمی ضروری الزامی نیست؟ بهراستی چه تشابهات یا اختلافاتی قیام ناکام مردم ایران علیه استبداد جمهوری اسلامی را در مقایسه با قیامهای موفقیتآمیز دیگر ملل متمایز میکند؟ در درجه اول در سودان و در دیگر کشورها جناحی بنام اصلاحطلب وجود نداشت که مردم را تحت بهانههایی نظیر انتخاب بین بد و بدتر سرگرم کنند و به استمرار نظام کمک کنند. ثانیاً در بین تبعیدیان سودانی و دیگر کشورها, اصلاحطلبان بهظاهر مخالف وجود نداشتند تا در طی هر چهار سال بین انتخابات ریاست جمهوری با ابراز مخالفت و مقالهنویسی و مصاحبه و غیره کسب اعتبار کنند؛ اما در زمان انتخابات با هزینه کردن آن مردم را تشویق بکنند برای جلوگیری از خطر "بدتر" به بد رأی بدهند و بهپای صندوقها بکشانند. یا به عبارتی با هدفمندی خاص و با در اختیار گرفتن میکروفون رسانههای مختلف و بهظاهر مخالف یا "بیطرف" و "حرفهای" مردم را از ترس عقرب جراره به آغوش مار کذایی غاشیه سوق دهند.
نکته مهم دیگر اینکه در سودان, مخالفان معترض نه رهبر خاص و یا مدعی رهبری بخصوصی داشتند و نه دعوایی برای رهبری بود. لهذا آنها فارغ از دعواهای درونی برای رهبری, متحدانه در مقابل دیکتاتور ایستادند و یکسره فریاد برآوردند که دیکتاتور باید برود؛ که رفت! نکته ظریف دیگر اینکه دولت سودان موفق نشده بود که حول پروژههای عوامفریبانه و دروغین نظیر "گفتمان سودانگرایی" از بخشی از حاکمیت یا نیروهای امنیتی سودان برای حفظ تمامیت ارضی کشور حمایت کنند, و آدرس اشتباهی به مردم بدهند. کما اینکه طرفداران جمهوری اسلامی در لباس مخالف, پروژههای سپاه و سازمانهای امنیتی را تحت عنوان "ایران گرایی" و حمایت از سپاه برای جلوگیری از فروپاشی کشور در رادیوتلویزیونهای بهظاهر مخالف تبلیغ میکنند. کار زار ما ایرانیان بدان جا کشیده است که مثلاً رئیس یک تلویزیون فارسیزبان مخالف, با برایان هوک دیدار میکند و خواهان تروریست خواندن سپاه میشود, اما همزمان تلویزیون خود را در اختیار حامیان سپاه تحت عناوین فریبنده و جذاب نظیر " گفتمان ایران گرایی" مورد تائید نظام جمهوری اسلامی قرار میدهد.
تا زمانی که ما این سردرگمی راهبردی نسبت بهاصطلاح ضرورت وجود "رهبری" و این ابهام و دوپهلویی هدفمند را مورد کالبدشکافی و آسیبشناسی علمی قرار ندهیم و خط مش روشن و مشخصی را اتخاذ نکنیم، نفوذ جمهوری اسلامی در اپوزیسیون و رسانهها مانع اتحاد ضروری ملت ایران علیه جمهوری اسلامی خواهد شد. سؤال اینجاست چطور شد اکثریت درون ملتها بدون رهبری مشخص، اما با خیزش مردمی مستمر, موفق شدند دیکتاتورها را به زیر بکشند، اما به ما اینگونه القاء میکنند که بدون ایجاد "رهبری" امکان سرنگونی جمهوری اسلامی وجود ندارد؟
درنتیجه بقول رودکی که میگفت "هر که نیاموزد ز چرخ روزگار هیچ نیاموزد ز هیچ آموزگار" باید از چرخ روزگار در کشورهای دیگر و از تجارب ملل همسایه و دور بیاموزیم که با شترسواری دولادولا ره بجایی نمیبریم. اتلاف وقت با اصلاحطلبان, دور باطل ایجاد شوراهای رهبری, اجازه حضور و نفوذ به طرفداران رژیم تحت عناوین فریبنده "ایران گرایی سپاه" و میدان دادن به تبلیغات مکارانه اصلاحطلبان در رسانههای برونمرزی, و زیادهخواهی جناحی و جنگهای سیاسی غوغاسالارانه حیدری نعمتی و مطلق اندیشی گروهی , عواملی هستند که ما را از بقیه ملل موفق متمایز میکند. زمان آن فرارسیده تا با تواضع و فروتنی بپذیریم که با این کارنامه ناکام نباید با غروری کاذب مدعی شویم: "هنر نزد ایرانیان است و بس". کمی از هنر سودانیها, الجزایریها, تونسیها, مصریها و دیگران هم یاد بگیریم.
به تاریخ روزی یک دیکتاتور دیگر نیز سقوط کرد، و ما ایرانیان هنوز اندرخم یک کوچه ایم!
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
افزودن دیدگاه جدید