سران کشورهای روسیه و چین دیداری سه روزه در مسکو و سنت پیترزبرگ بر گزار میکنند، که به یک اجلاس اقتصادی سران تعدادی از کشورها فرا رویی میکند. به موازات آن، دیدار سران کشورهای انگلاسکسون همراه با فرانسه، آلمان و تعدای دیگر مراسم تقدیسگرایی و عظمتسازی نقش نظامی خویش در هفتاد و پنجمین سالگرد جنگ جهانی دوم را به نمایش گذاشته و این پیغام را به جهانیان اعلام میکنند که این آنها بودند که به فاجعه جنگ جهانی دوم پایان دادند. آنها ائتلاف جدید خویش را تحت رهبری ملکه انگلستان و رئیس جمهور آمریکا جهت نبردهای احتمالی آینده به نمایش گذاشتند.
این در شرایطی است که آقای دونالد ترامپ علنا و آشکارا از جداشدن بریتانیا از اتحادیه اروپا حمایت کرده و حتی صحبت از شکایت بریتانیا علیه این اتحادیه کرده و پیوستن بریتانیا به ائتلاف اقتصادی سیاسی امنیتی مستقیم با آمریکا دفاع میکند. میشود در این پروسه روند شکلگیری اتحادهای تازه و گروهبندیهای نوین امنیتی، اقتصادی و سیاسی را شاهد بود.
پروژه های دخالتگرانه و تشنج آفرین و ویرانگرانه آمریکا در ونزوئلا و خاورمیانه و از جمله ایران و دریای چین جنوبی، ناتمام باقی مانده اند. این در شرایطی است که آمریکا به شیوه تهدید و تطمیع کشورهایی مانند اکوادور، سوئد و انگلستان، مستقیماً به زندانی کردن جولیان اسانژ، افشا کننده جنایات جنگی آمریکائی موفق گریده و تقاضای تحویل ایشان به دادگاه نمایشی امنیتی آمریکایی را دارد. آنها از این طریق نه تنها آزادی بیان، قلم و فکر را زیر سوال برده اند، بلکه میخواهند در مقیاس جهانی، کسی جرأت افشاگری علیه آنها را نداشته باشد و نظام مک کارتیسم جدیدی را مانند دوران دهه پنجاه قرن گذشته پایه ریزی کنند. مقامات رسمی امنیتی سیاسی آنها از سخنرانیهای ضد سوسیالیستی گرفته و ضد چینی و روسی ابائی نداشته و تمام کردارهای ضد بشری خود را با عنوان کالای پر طمطراق دموکراسی غربی به در بازارهای جهانی تزریق میکنند.
به نظر میرسد، نظم امنیتی خفقان آفرینی ضد سوسیالیستی و ضد دموکراتیک و ضد بشری جدیدی را این بار از استرالیا شروع کرده و به عنوان الگوی آزمایشی مورد سنجش قرار میدهند. نتایج این آزمایش کوچک، میتواند در مقایس به مراتب وسیع تری توسط آمریکا و دیگر کشورهای اردوگاه نئولیبرالی انگلاساکسون تکرار شده و مورد استفاده قرار گیرد. گرچه هدف عمده به صدا در آوردن ناقوس خفقان امنیتی نوین توسط نئولیبرالیسم و امپریالیسم در حال احتضار است.
دقیقاً در همان روزی که سیامین سالگرد واقعه میدان تیاننمن چین بود و تمامی رسانه های تجاری و دولتی استرالیایی در بوق و کرنای تفسیرهای ضد چینی میدمیدند، همان موقعی که به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد ورود نیروهای آمریکائی و انگلیسی به فرانسه جهت مقابله با نیروهای آلمانی در جنگ جهانی دوم، سران این کشورها در بریتانیا جمع شده بودند و نخست وزیر استرالیا هم پیش اربابان خویش به بریتانیا رفته بود، به فرمان نیروهای امنیتی استرالیا، با اطلاع قبلی دولت، دفتر مرکزی بزرگترین شبکه خبررسانی رسمی کشوری " ا بی سی" از طرف پلیس فدرال این کشور به خاطر اینکه یک و نیم سال پیش گزارش هایی را در مورد کشتار مردم عادی افغانستان توسط نیروهای نظامی استرالیایی را بعنوان جنایت جنگی پخش کرده بود، مورد هجوم قرار گرفته و خانه های خبرنگاران مزبور نیز مورد تفتیش رسمی پلیس امنیتی قرار میگیرند. بیش از ده هزار گزارش و پرونده ضبط میشود. آنها از این طریق به افشاگرانی مانند "چلسی منینگ" هشدار میدهند که اگر اینگونه جنایات را افاشگری نمایند، مورد قهر سنگین قدرتمداران حاکم واقع خواهند شد. آنها به خبرنگاران و دیگر روشنفکران هشدار میدهند که حد و مرز خود را بدانند و پای از گلیم خویش در زمینه های افشاگری و روشنگری فراتر نگذارند.
اگر کشته شدگان جنگ جهانی دوم را شصت میلیون نفر در نظر بگیریم، که از آنها حدود ده میلیون نفرش متعلق به آلمان اند، اتحاد شوروی سابق و چین به تنهایی بیش از سی میلیون نفر کشته دادند. رایشستاگ برلین توسط نیروهای اتحاد شوری سقوط کرد. امروز خاندان سلطنتی استعمار پیر بریتانیا، رفیق انگلاساکسون امروزین خویش، امپریالیسم در حال احتضار آمریکا را برای مراسم نورماندی دعوت نموده و میخواهند تاریخ را به نام خویش نوشته و پیروزی در جنگ جهانی دوم را پیروزی خویش بر آلمان در کنار انگلا مرکل رقم بزنند. آنها تلاش دارند با اتحاد دوگانهشان، همچنان پیمان ناتو را زنده نگه داشته و کشورهای دیگری مانند آلمان، فرانسه، بلژیک و بعضی کشورهای اروپای شرقی را به دنبال خویش بکشند. باید اذعان کرد که در این زمینه تا حدود زیادی هم موفق بوده اند.
ابرهای سیاه امنیتی ضد سوسیالیستی و ضد حقوقبشری خفقان به شیوه سالهای دهه پنجاه تا اواخر دهه هفتاد بار دیگر در حال تاریک کردن فضای امنیتی جهانی اند. خطر جنگهای احتمالی منطقهای در ونزوئلا، ایران و اطراف دریای چین جنوبی به قوت تمام برقرا ر است. بحران اقتصادی درونی سرمایه داری کلان و بخصوص کلانسرمایه داری نفتی نظامی آمریکائی برای برون رفت از این گرداب و حفظ موفقیت برتری قدرت جهانی خویش احتیاج به این جنگ آفرینیها و تشنجهای منطقهای دارد. آنها اگر هم قادر نباشند تمام کشورهای عضو پیمان ناتو را به دنبال خویش بکشند، میتوانند روی کشورهای انگلا ساکسونی مانند بریتانیا، استرالیا، کانادا بعنوان همپیمانان قسم خورده خویش حساب باز کنند.
دنیای امروز ما در مقیاس کلان به دو اردوگاه " صلح و توسعه متقابل" از یکطرف، و "جنگ و سلطه جویی ها" از طرف دیگر تقسیم میگردد. نیروهای دو اردوگاه جهانی جنگ سرد جدید، در لندن و سنت پیترزبرگ جمع شده اند. یکی از آنها بر طبل جنگ میکوبد، دیگری آوای صلح و توسعه اقتصادی اجتماعی را ندا میدهد. یکی از آنها به تعقیب و دادگاهی کردن شکنجه و زندانی کردن خبرنگاران و آزادیخواهان میپردازد؛ دیگری در تلاش است تا فضای صلح جهانی توام با احترام متقابل و آرام مناسبات سیاسی اقتصادی دیپلماتیک بین المللی را حاکم نماید.
اگر جنگ جهانی اول به این خاطر بود که استعمار انگلستان میخواست تا از طریق از هم پاشیدن امپراطوری عثمانی، کنترل خویش بر خاورمیانه را تماماً و به کل، اعمال نماید و اجازه ندهد تا رقیبان آنها بخصوص ائتلاف آلمانی سهمی در آن داشته باشند، جنگ جهانی دوم نیز با انگیزه و هدفی مشابه در زمینه تقسیم بازارهای بینالمللی آغاز شد، با این تفاوت که بعدها به تدریج استعمار و امپریالیسم پیر انگلستان از قدرتش کاسته شده و آمریکا جای قدرتمداران حاکم را از انگلستان گرفت. امروزه آمریکا در حال سقوط از درجه قدرتمداری حاکمه اقتصادی امنیتی سرمایه داری جهانی است. به همین خاطر حاضر است تا با تمام چنگ و دندان دست در دست استعمار پیر و با قهر خشونت آمیز ترین شیوه ها از حفظ موقعیت برتر خویش دفاع نماید.
اگر در بریتانیا احزاب متفاوت به قدرت رسیده، دولتها و نخست وزیرها عوض میشوند، خانواده سلطنتی و قدرتمدارانی تشکیل دهنده سرمایه های بازار بورس لندن میباشند، قدرت اقتصادی، امنیتی و سیاسی را در دست دارند، عوض نمیشوند. مناسبات خاندان سلطنتی با شیخ های عربستان بطور مستمر تحکیم میگردد. ولیعهد انگلستان بر اساس مناسبات شخصی خویش با خاندان آل سعود، به بزرگترین دلال معاملات فروش اسلحه بریتانیا به آن کشور تبدیل میگردد.
در عرصههای ایجاد خفقان و دستگیری ازادیخواهان و تهدید افشاگران جنایات و سوءاستفاده و اختلاسهای قدرتمداران، کشورهای امپریالیستی و نوکران دست نشانده محلی آنها مثل آمریکا، استرالیا، بولسونارو در برزیل و انگلستان، هر روز به میزان بیشتری به قدرتمداران حاکمه جمهوری اسلامی ایران نزدیک تر میگردند. گرچه آنها در مقیاس جنایتکاری جهانی دست همگان را از پشت بسته اند، اما در سرکوب کردن آزادیهای فردی و اجتماعی و ایجاد خفقان، هر روز به همدیگر نزدیک تر میگردند.
انعکاس صف بندی ها ی جهانی را میان اپوزیسیون ایرانی هم می توان شاهد بود. همانطور که خیلی از آنهایی که امروز در صفوف سردمداران جمهوری اسلامی ایران و غارتگران اقتصادی آن قرار دارند، فرصت طلبانی هستند که مثل افتاب پرست رنگ عوض کرده و ثروت های مردمی را غارت و تاراج میکنند، بخش قابل توجهی از اپوزیسیون فعلی نیز بر اساس حس غریضی خویش از اردوگاه قدرتمداری آمریکائی حمایت میکنند. آنها احساس میکنند که برتری غالب در رقابت و آرایش امنیتی منطقه ای به طرف امپریالیسم آمریکائی سنگینی میکند. آنها احساس میکنند که زیر سایه سلطه امپریالیستی میتوانند سهمی در قدرت داشته و به نوایی خواهند رسید.
اپوزیسیون فرصت طلب، منافع گروهی خویش را بر منافع عمومی ارجحیت می دهد. این اپوزیسیون که همیشه زیر سایه قدرتمداری غالب میخوابد، در شرایطی که احساس کند جبهه امپریالیستی در منطقه غالب است، به موازات کوبیدن جمهوری اسلامی ایران، نیروهای چپ دموکرات را به خاطر حمایت از جبهه صلح و توسعه جهانی در مقابل جبهه جنگ طلبان، مورد حمله و هجوم قرار داده و آنها را به حمایت از جمهوری اسلامی ایران متهم میسازند. این بخش از اپوزیسیون در حالیکه از انتقاد و یا افشاگری جنایات امپریالیستی در منطقه و جهان گریزاناند، وقتی که نیروهای چپ دموکرات چنین افشاگری هایی را سازمان میدهند، آنها را به حمایت از جمهوری اسلامی و جبهه صلح و توسعه جهانی متهم میسازند.
امروز، در شرایطی که انگلستان از اتحادیه اروپا خارج میشود، آمریکا به حفظ پیمان ناتو و یدک کشیدن آن جهت حملات توسعه طلبانه خویش ادامه میدهد. حضور امنیتی و مالی نظامی آمریکا در اروپا آنقدر قدرتمند، و پراکندگی هدف در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا آنقدر زیاد است که آنها نتوانند بصورت دم روباه به دنبال اتحاد مشترک آمریکا و انگلیس کشیده نشوند.
اردوگاه جهانی کشورهای در حال توسعه با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی جهانی، ترجیح میدهند تا با مناسبات اقتصادی بیشتری با کشورهای عضو اتحادیه "بریکس" داشته باشند. این در شرایطی است که آنها از نظر امنیتی خود را در فشار دیده و متعهد میدانند تا تا حدودی زیر سایه قلدری های امپریالیستی کوتاه آمده و به آنها مدیون و مقروض باشند. در چنین شرایطی نئولیبرالیسم و کلان سرمایه داری جهانی در تلاش است تا دست چین شدگان انتخابی خود را بر سر قدرت های سیاسی این کشورها گماشته و آنها را بصورت زایده حاشیه ای از اقتصاد کشور خویش تبدیل نمایند.
افزودن دیدگاه جدید