مقدمه- آرش چاکری نويسنده، شاعر، ترانه سرا و منتقد ادبى كتاب های تنهائى ( مجموعه غزل ) سال ٢٠٠٣، اشكهاى گيتار ( مجموعه شعر نيمائى ) ٢٠٠٦، كليدهاى كوچك براى درهاى بزرگ ( روانشناسى ) ٢٠٠٨، من مُرده بودم ( رمان - فلسفه ) ٢٠١٣، ترجمان بى تو ( مجموعه ترانه ) ٢٠١٣ می باشد. از آرش چاکری تاکنون مجموعا ٢١٦ ترانه براى خوانندگان نوشته شده است. در ضمن او داور جشنواره هاى ادبى داخلى و بين المللى و نیز در تيتراژ فيلم ها و .... فعالیت گوناگونی را پیش می برد. فصلنامه مُروا با هنرمند کشورمان آقای آرش چاکری مصاحبه ای ترتیب داده است که در زیر این مصاحبه از نظرتان میگذرد.
فصلنامه مُروا : موسیقی زیرزمینی در معنای مدرن آن در ایران، از چه تاریخی و با چه سبکهایی شروع شد؟
*آرش چاکری- شايد اگر از اكثر دوستان راجع به موسيقى زيرزمينى ايران سؤال كنيد، أكثراً آنرا به شروع سبك رپ و اوايل دهه هفتاد شمسى (١٣٧٠) پيوند ميدهند و از جهتى اين حرف درست است و نسلى كه به نوعى دهه ى شصتى (١٣٦٠) معرفى ميشوند كه اين حقير هم شامل ايشان هستم، خود را پرچم دار نوين موسيقى زيرزمينى ميدانند. درست تر اگر بخواهم بگويم؛ موسيقى زيرزمينى ايران در آخرين دهه ى حكومت پهلوى شكل گرفت و شروع كنندگان آن كسانى چون حسين عليزاده و محمدرضا شجريان و هوشنگ ابتهاج بودند. اين عزيزان به كمك كسانى كه نوازندگان اخراجى برنامه راديوئى "گل هاى تازه " بودند، اولين گروه هاى موسيقى زير زمينى را تشكيل دادند كه بعدها و پس از سال ١٣٥٧، از تعدادى از آثار ساخته شده آنها در آن زمان؛ به عنوان سرود انقلابى، سوء استفاده شد. اما، نسل نو بعد از انقلاب را بايد از سال ١٣٧٠ و سبك رپ شناخت. البته دوستانى نيز در آن زمان بودند كه موسيقى راك ميزدند، ولى اكثر آثارشان بازخوانى آثار موسيقى راك غربى بود. بعدها و رفته رفته از سال ١٣٧٣ شمسى، موسيقى پاپ زيرزمينى هم به اين سبك ها اضافه شد.
فصلنامه مُروا: به نظر میرسد موسیقی زیرزمینی در سالهای ابتدایی تولید و انتشار، چه در شعر و چه در موسیقی و تنظیم کیفیت بیشتری داشت. آیا شما هم اینطور فکر میکنید؟ و اگر جواب مثبت است دلیل آن چیست؟
*آرش چاکری- با قسمتى از سؤال موافق و با قسمتى مخالف هستم. كيفيت يك اثر موسيقى را ميتوان به دو قسمت مختلف تقسيم كرد. قسمت اول: محتواى كلامى اثر، صداى خواننده و نتى كه براى هر ساز نوشته ميشود كه مجموع آن را آهنگسازى اثر ميگويند. قسمت دوم: كيفيت ضبط صدا، كيفيت نوازندگى اثر و ضبط سازها، كيفيت ميكس و مَستِرينگ و كيفيت خروجى صداست كه به مجموع اينها كيفيت فنى اثر ميگويند كه البته متخصصان غربى امر آن را با نام final export quality ميشناسند. در مورد قسمت اول با نظر شما موافق هستم؛ در شروع راه كارها به اصطلاح خودمان، " دلى " تر بود و ترانه سرا يا نويسنده متن اثر (text)، تمام نیرویش را ميگذاشت كه بهتر بنويسد، نوازنده سعى ميكرد بهتر بنوازد و إلى آخر! ولى رفته رفته هر چقدر بيزينس وارد موسيقى زيرزمينى شد، شعرها رنگ بوى بازارى به خود گرفت و به اصطلاح، همه چيز شد ماركِت! ميديدند موج جامعه كجاست و روى آن سوار ميشدند. پس به نظر من شروع كار بهتر بود. اما در مورد قسمت دوم كه كيفيت فنى آثار به حساب ميامد، قضيه فرق ميكرد. استوديوهاى اوليه زيرزمينى، تجهيزات پيشرفته اى اعم از كارت صداى حرفه اى، ميكروفن خوب، كمپرسور سخت افزارى براى ميكس و مستر و حتى بعضاً فضاى آكوستيك مناسب جهت ضبط را نداشتند ولى به مرور زمان، تجهيزات استوديوهاى زير زمينى بسيار مجهز تر و پيشرفته تر از استوديوهاى مجاز شد و البته اين يكى از مزاياى ورود اقتصاد به زيرزمين بود، به قول بچه هاى موزيك، خروجى ها هر روز با كيفيت تر از قبل ميشد.
فصلنامه مُروا : نقش سایتهای انتشار موسیقی که امروزه تبدیل به یک بیزینس تمام عیار شده است، در روند معرفی موسیقی زیرزمینی چه بوده است؟
*آرش چاکری- اوايل كه هنوز سايتى نبود و چند وبلاگ اين كار را انجام ميدادند. صحبت براى خيلى قبل تر از اين است كه عرصه براى وبلاگ هائى با سِروِر وطنى باز شود. ولى خوب، رفته رفته سايت ها، نه چندان پيشرفته، اما قابل قبول نسبت به وضعيت مكانى و زمانى خودش، شروع به كار كرد. اولين ها، آنطور كه من يادم هست، فارس كيدز و گَنجا موزيك بودند( البته طبق چيزى كه خاطرم هست ). ولى، اين كار در كنار كمك هاى شايان ذكرى كه به پخش و گسترش موسيقى زيرزمينى كرد، به مرور زمان "تاريك خانه اشباحى" شد كه مثل قارچ سمى و خريدن صفحات اول سايت ها و با آمارى جعلى براى دانلود، رشد كردند و همين ها بيشترين ضربه را به موسيقى زيرزمينى زدند و باعث شدند، قداستى كه اول راه در دل بچه هاى بى رياى زيرزمين بود، رنگ و بوى اعتبارهاى كاغذى پيدا كند.
فصلنامه مُروا : هیپهاپ، بلوز، راک و حتی جاز در ابتدای شکلگیری در غرب شمایل اعتراضی داشتند. در حالی که ما در موسیقی زیرزمینی امروز ایران کمتر شاهد این امر هستیم. دلیل آن چیست؟
*آرش چاکری- خوب! شايد نبايد جامعه امروز ايران را با هيج جا مقايسه كرد! حتى با جامعه ى ديروز ايران. در جواب اين سؤال بايد به دو عامل مهم اشاره كنم. اولين عامل چيزى ست كه شايد در سؤال قبل كمى راجع به آن حرف زدم و آن هم " ماركِت " بود. موسيقى زيرزمينى، گرچه خيلى لاك پشت وار، ولى درنهايت، براى خود بازارى پيدا كرد و اهالى اين بازار عادت كردند، مطابق مِيل مشترى، نظرشان را تغيير دهند. كار اعتراضى، ٥ هزار دانلود ميخورد و كار " ديسْ لاو " ٥ مليون ! (ببخشيد گاهى از كلماتى استفاده ميكنم كه جزء ادبيات موسيقى زيرزمينى ست ! چاره اى هم نيست؛ مثلاً همين ديس لاو ، يعنى كار عاشقانه منفى؛ ضد عشق! ولى در زيرزمين فقط يك واژه دارد: ديس لاو ) همين باعث شد كه كار اعتراضى كمى كم رونق شود، استوديو دار بى مجوز، خودش داشت با ترس و لرز كار ميكرد؛ حداقل بايد چيزى ضبط ميكرد كه اجراى استوديو و خرج روزانه، جور شود، حالا سود بماند! ترانه سرا، خودش زير قيمت كار ميكرد، حالا بايد چيزى مينوشت كه حداقل، به همان قيمت كم، از او مى خريدند و حال و احوال باقى صنف هم همين بود. در قسمت دوم بايد اشاره اى كنم به عواقبى كه كار اعتراضى با خود به همراه داشت. اوايل زياد نبود، چون حكومت موسيقى زيرزمينى را جدى نميگرفت. ولى از وقتى سايت ها و بعدتر، فضاى مجازى، دست در دست موسيقى زيرزمينى گذاشت، عواقب كار اعتراضى، سنگين تر شد. از بازداشت و زندان و ... بگير، تا همين پناهندگى در غربت كه ما به آن دچار هستيم. سر نسل جديد به قول قديمى ها كمتر درد ميكرد و دنبال دردسر نميگشت. نسل اوليه زيرزمين به دنبال توليد اثرى با محتوا و در خور دردها و نيازهاى جامعه بود و نسل امروزى تر ( البته نه همه )، به دنبال مطرح كردن نام خود، به هر قيمت!
فصلنامه مُروا : یک عامل بحران ساز در موسیقی ما، نظارت دولتی و حکومتی است که بیش و پیش از همه موسیقی زیرزمینی را تحت الشعاع قرار میدهد. به نظر شما ایجاد یک نهاد سندیکایی برای حمایت از موزیسین ها در شرایط فعلی ممکن است؟
*آرش چاکری- خوب، عملاً سنديكاها و سازمان هاى مختلفى مثل خانه موسيقى و غيره وجود دارند كه نوازندگان، آهنگسازان و باقى هم صنفان موسيقى ميتوانند، بيمه داشته باشند كه البته ارزش همين بيمه هنرى هم بسيار پايين تر از يك بيمه كارگرى ست و از طريق همين سازمانها ميتوانند، سالن ارزان تر اجاره كنند و غيره كه البته همه اينها، شامل هنرمندان مجاز ميشود. در مورد موسيقى زيرزمينى، شايد سنديكا داشتن، يك رويا باشد و البته يك روياى قشنگ وقتى سيستم هنرى يك جامعه حتى شما را شامل هويت و بدنه هنرى جامعه نميشناسد؛ سنديكا داشتن كمى دور از ذهن است. اين بچه ها آنقدر سطح توقعاتشان پايين آمده كه به ادامه ى حيات هنرى بى دردسر هم قانع اند.
فصلنامه مُروا : در حال حاضر موزیسین زیرزمینی حرفهای، آیا امکان کسب در آمد از کارش را دارد؟
*آرش چاکری- شايد ١٥ سال پيش اين سؤال تنها يك شوخى بود ولى امروز اوضاع كمى عوض شده و استوديوها و موزيسين هاى زير زمينى، درآمد زائى دارند و اين خيلى خوب است. البته منظور من از درآمد، چيزى شبيه امكان كنسرت گذاشتن و درآمدهاى نجومى موسيقى مجاز نيست. درآمد از دو راه اصلى و چندين راه فرعى امكان پذير است. اول فروش آلبوم و دوم كنسرت در قسمت فروش آلبوم كه تقريباً مجاز و زيرزمينى فرقى با هم ندارند و با وجود قوانين خنده دار كپى رأيت در ايران، آلبوم ها كمتر از يك ساعت پس از انتشار، بصورت رايگان در سايت هاى موسيقى قابل دانلود هستند. پس ميماند فقط كنسرت كه آن هم شامل موسيقى زيرزمينى نميشود. البته همانطور كه گفتم موزيسين و خواننده زيرزمينى، درآمدهائى اعم از فروش ترانه، آهنگ، تنظيم و ميكس و مَستر دارد.
فصلنامه مُروا : موزیک زیرزمینی چرا نامش زیرزمینی است؟ در کارهای گروه های موزیک زیرزمینی چه موضوعات اجتماعی مطرح می باشند؟ آیا کلا مسایل اجتماعی برای آنها دارای اهمیت است؟ موضوع شعرها چیست و سیاست چه نقشی در میان سبک های مختلف موزیک زیرزمینی ایفا می کند؟
*آرش چاکری- در جهان، هر گاه قسمتى از هنر، با آرمانهاى جامعه و طبقه ى سرمايه دارى و حتى اغلب، طبقه متوسطى كه سوداى بالا كشيدن خود به سطح اقتصادى بالاترى را داشت، همگام نميشد، هنر زير زمينى تولد ميافت. هر گاه سرمايه گذاران و كمپانى هاى هنرى و در اين عرصه، شركت هاى توليد موسيقى، نگاه مثبتى به ماهيت كيفى معناگراى اثر نداشتند، موسيقى زيرزمينى، تولد ميافت. در ايران، وضع بدتر هم بود! زيرا كه به صف اين قبيل مخالفان، حكومت هم اضافه ميشد! حكومتى كه هر روز ساز جديدى در راه سنگ اندازى فرهنگى هنرى، اكتشاف ميكرد! و در مورد قسمت دوم سؤال بايد بگويم: بله در موسيقى زيرزمينى ايران، موضوعات اجتماعى هميشه نقش محورى داشته. موضوع ترانه ها شامل همه موازين مفهومى مثل: عشق، اجتماع، فلسفه، سياست و اخلاق هست. همانطور كه گفتم سياست نه بطور مستقيم، درون مايه بسيارى از ترانه هاى زيرزمينى ست. مثلاً وقتى ترانه اى راجع به گرانى كه يك معضل اجتماعى ست، خوانده ميشود، خوب ناخداگاه، دست پشت پرده اين معضل سياست است.
فصلنامه مُروا : حکومت امروزه با گروه های موزیک زیرزمینی چه برخوردی می کند؟ چه سیاست ها و اهدافی را در نظر دارد؟ آیا تغییر در جناح های سیاسی در دولت و مجلس، نگاه ها و برخوردها با موسیقی به صورت عام و موسیقی زیرزمینی به صورت خاص را تغییر میدهد؟ یا کلا بی تاثیر است؟
*آرش چاکری- سؤال خيلى سختى ست! چون بايد بدانيم، منظور از امروز، دقيقاً چه بازه زمانى است. اگر امروز را از پنج سال پيش شروع كنيم بهتر است. چون به نظر شخصى من، موسيقى زيرزمينى بعد از انقلاب را ميتوان به چند مرحله تقسيم كرد. موسيقى زير زمينى سال هاى ١٣٧٠ تا ١٣٨٠ شمسى موسيقى سال ١٣٨٠ تا ١٣٩٢ شمسى و بازه اى كه با كمى تخفيف ميتوان آنرا، موسيقى زيرزمينى امروز خواند؛ يعنى از ١٣٩٢ تا امروز. دهه اول موسيقى زيرزمينى ايران، بدون داشتن امكانات، با سختى، ترس، بازداشت و زندان و احكام بعضاً عجيب "دادگاه رسانه" گذشت. از سال ٨٠ و در اصل اوايل دهه دوم موسيقى زيرزمينى، گروه ها و در اصطلاح بَندها و استوديوهاى غير مجاز، بصورت قارچ گونه اى رشد كردند و اين چيزى بود كه به راحتى نميشد سر و تهش را هم آورد. بهترين هنرمندان زيرزمينى ايران، در تمام زمينه ها، محصول اين دوره اند و البته در نقطه مقابل، ضعيف ترين آثار موسيقى زيرزمينى ايران هم محصول همين دوره هستند. از سال هاى ٩٢-٩١، اوضاع كمى فرق كرد، و دولت و دست اندركاران وزارت ارشاد، بصورت خود خواسته، عرصه را بسيار آزاد گذاشتند براى موسيقى زيرزمينى و البته گرچه اين در ظاهر براى هنرمند و شنونده، بسيار خوشنود كننده بود ولى در عمل، اين سياستى بود قديمى در ايران بعد از انقلاب كه هر وقت، فشارهاى اقتصادى، سياسى و ... در جامعه زياد ميشد و كاسه صبر مردم به لبريز شدن نزديك ميشد، دولت با ايجاد فضاى كاذب آزاد فرهنگى، سعى بر ماله كشى مشكلات اصلى داشت. چيزى كه شايد اولين بار از زمان وزارت عطاء الله مهاجرانى در وزارت ارشاد شروع شد.
فصلنامه مُروا : شما خودتان در چه سبک هایی کار کردید؟ ما اطلاع داریم که بیش از صدو شصت تا از ترانه های شما را در داخل و خارج از کشور گروه های موسیقی می خوانند. لطفا کمی از این تجربه و کارهایتان بگویید؟ کمی از پروژه ها و کارهای جدید هنری خودتان برای خوانندگان ما بگویید؟
*آرش چاکری- حوزه اصلى كار من ترانه سرائى بود و هست و البته فقط در سبك پاپ كار كردم. گرچه در بازار كتاب ايران، مجموعه غزل " تنهائى" ؛ مجموعه شعر " اشك هاى گيتار " و كتاب هاى ديگر به چاپ رسيد ولى شاخه مرتبط فعاليت من در موسيقى، ترانه سرائى در سبك پاپ بود از مجموع ١٦٢ اثرى كه از من در موسيقى پاپ ايرانى اجرا شده ،٧١ اثر توسط هنرمندان زيرزمينى و باقى آثار بصورت مجاز بوده است. در اصل، كارهائى كه دوست داشتم، همه زيرزمينى بود. وقتى كه تيغ سانسور نبود، ترانه نفس ميكشيد و تو خودِ خودت بودى. فكر نميكردى كه چطور بايد بنويسى، ترس حذف و بازنويسى نداشتى و ناخواسته، اثر " جوششى " ميشد ولى آثار مجاز را فقط ميشد"كوششى" نوشت و روح اسير، هميشه در حال فرار از دست سانسورچى بود. هنرمندان زيرزمينى، بچه هاى درد بودند، يادم هست كه براى گرفتن مجوز يك ترانه، چقدر بايد راهروهاى ارشاد را بالا پائين ميكردى و با گردن كج زمين را نگاه ميكردى، تا دلشان برايت بسوزد. اما اكثر بچه هاى زيرزمينى، أهل باج دادن و زير حرف زور رفتن نبودند و همين دوست داشتنى اشان ميكرد. ميگويم اثر، چون عده اى هم بعد از سالها مايوس ميشدند و براى گذران زندگى و فردائى روشن تر، راهى وزارت ارشاد ميشدند. وزارت ارشاد، براى بچه هاى زيرزمينى، روش خودش را داشت. يك فرم بود كه ما به شوخى به آن ميگفتيم: توبه نامه ! محترمانه مينوشتى كه اغفال شدى و فريب خوردى. از آخرين ويدئو پخش شده آن در كانال هاى ماهواره اى خارج از ايران بايد يك سال ميگذشد. به همه آن كانال ها بايد ايميل ميزدى كه كارت را پخش نكنند و البته يك كپى از همه آن ايميل ها را بايد ضميمه پرونده ميكردى !تازه، پرونده ات ميرفت براى بررسى كه ببينند، اجازه ميدهند مجاز باشى يا نه !من اين روزها گرچه كمتر از قديم، ولى هميشه در حال نوشتن ترانه ام. ترانه ها در غربت، تلخ ميشوند ولى همچنان ميايند.
فصلنامه مُروا : آیا این گروه های زیرزمینی به خارج از ایران می آیند؟ اگر آری، آیا کارهایشان را در فستیوال های خارج از کشور به اجرا در می آورند؟ چرا غالب گروه هایی زیرزمینی وقتی به خارج از کشور می آیند فعالیت شان یا کاهش یا به پایان می رسد؟ مشکلات شما در خارج از کشور به عنوان هنرمندان جوان کشورمان چه می باشد؟
*آرش چاکری- بله، بعضى از گروه هاى زيرزمينى براى اجرا به خارج از كشور ميايند و بعضاً در فستيوال ها هم شركت ميكنند ولى متاسفانه آنقدرها هم قابل عرض نيست. حرفتان كاملاً درست است؛ مهاجرت يك هنر، چه انفرادى و چه در قالب گروه، شايد تا ٩٠ درصد منجر به نابودى هنرمند يا گروه باشد. برعكس تصوراتش از غربت، اينجا زندگى رباتيك و روزمره، مغز را مسموم ميكند و آثار حال و هواى وطن را ندارد. كلام آزادتر است، هرچه بخواهى مينويسى، مينوازى و ميخوانى ولى همه اش مزه غذاى كنسرو شده ميدهد. روزى در نوجوانى مطلبى از "دانته" ميخواندم كه دركش نميكردم ولى امروز با تك تك سلول هايم لمسش ميكنم! دانته نوشته بود : روزى تو هم تلخى نان خارجى ها و سنگينى بالا و پائين رفتن از پلكانى غريبه را تجربه خواهى كرد! و چه خوب ميفهمم كه چه ميگفت. من هم از اين اتفاق مستثنى نبودم؛ در جامعه ايران كار اصلى من فعاليت در حوزه ادبيات و موسيقى بود و اينجا مانند خيلى ديگر از دوستان هنرمند، اين به كار جنبى تبديل شده است. تنهائى، عدم دسترسى به بازار فروش، مشكلات جمع كردن و تمرين با گروه، كمبود زمان را ميتوان از مشكلات عمده مهاجرت اهالى هنر نام برد.
فصلنامه مُروا : با تشکر از وقتی که برای مصاحبه گذاشتید.
*آرش چاکری- از فرصتی که برای طرح نظراتم فراهم کردید از شما تشکر می کنم.
*****
آثار هنری آرش چاکری:
http://www.mybia2music.com/113768579/arash-chakeri-made-china
نشریه مُروا شماره اول:
https://bepish.org/fa/node/2286
فصلنامهی مُروا شماره دوم:
https://bepish.org/fa/node/2858
افزودن دیدگاه جدید