رفتن به محتوای اصلی

عملکردهای روان شناختی گوش دادن به موسیقی

عملکردهای روان شناختی گوش دادن به موسیقی
مترجم:

توضیح مترجم: متن حاضر حاصل تحقیقی گسترده توسط چند دانشگاه (آلمانی و آمریکایی) است که پس از بررسی بخش اصلی ادبیات موجود جهان در باره موسیقی و نظر سنجی های گسترده، به صورت این مقاله ارائه شده است. من تلاش کردم که ضمن وفادار ماندن به متن اصلی آنرا تا جاییکه به محتوای کلی مقاله لطمه ای وارد نشود خلاصه کنم. با این امید که برای رفقا و خوانندگان قابل استفاده باشد.
چرا به موسیقی گوش می‌کنیم؟ 
دانشمندان طی دهه‌های گذشته، عملکردهایی را که ممکن است گوش دادن به موسیقی آن ‌را ایجاد کند، ارائه داده‌اند. در قسمت اول مقاله به بررسی تحقیقاتی می‌پردازیم که صریحاً به کارکردهای موسیقی مربوط است. بخش دوم مقاله تحقیقی است تجربی از صدها کارکردی که می‌توانند از مشارکت‌های بررسی شده استخراج شوند. این کارکردها به 129 عنصر مفید تقسیم شدند که توسط 834 پاسخ دهنده به آن‌ها امتیاز داده شد. این تجزیه و تحلیل‌ها، سه بُعد اساسی را متمایز می‌کنند:

مردم برای تنظیم خلق و خو و دستیابی به نوعی خودآگاهی و به عنوان بیان رابطه‌ی اجتماعی به موسیقی گوش می‌دهند. بُعدهای اول و دوم بسیار مهمتر از بُعد سوم ارزیابی شدند. نتیجه‌ای که این ایده را که موسیقی در درجه‌ی اول به عنوان ابزاری برای تکامل روابط اجتماعی است را رد می‌کند. این نتایج با توجه به نظریه‌ها در مورد منشا و عملکرد گوش دادن به موسیقی و همچنین برای استفاده از آن در روانشناسی و بررسی شناخت موسیقی مورد بحث قرار گرفته است. 
مقدمه:
گوش دادن به موسیقی یکی از پیچیده‌ترین رفتارهای انسانی است. بسیاری از رفتارها دارای ابزاری قابل تشخیص‌اند که در جریان بقا و تکامل رشد یافته‌اند. گوش دادن به موسیقی یکی از محبوب‌ترین فعالیت‌های اوقات فراغت است که همراهی همه جانبه‌ای در زندگی روزمره‌ی مردم دارد.

اشتیاق به موسیقی ربطی به تحولات اخیر ندارد و فعالیت‌های موسیقیایی در همه‌ی فرهنگ‌های شناخته شده‌ی کهن وجود داشته که ریشه‌هایی 250 هزار ساله دارد. در طول تاریخ دانشمندان رشته‌های گوناگون درباره‌ی ماهیت موسیقی اندیشیده‌اند. فیلسوفان، روانشناسان، انسان‌شناسان، موسیقی‌دانان و متخصصان مغز و اعصاب، در مورد منشا و هدف موسیقی نظریه داده‌اند. اما نقش موسیقی در طول تاریخ پوشیده مانده است و شواهد اندکی مانند حکاکی روی دیوار غارها و سنگ‌ها از آن‌ها در دست است. مطلعات تجربیِ عملکردهای موسیقی بسیار ناهمگون است. برخی از مطالعات آن را به انگیزه‌های فردی، بسیاری به هویت اجتماعی و دیگران به روانشناسی اجتماعی، زیبایی شناسی، روانشناسی فرهنگی یا روانشناسی شخصیت مرتبط می‌دانند. برخی صریحاً بر روی جمعیتی خاص مانند نوجوانان یا دانشجویان اتکا کرده‌اند


هدف از این پژوهش استفاده از ادبیات موجود به عنوان مبدائی برای ارزیابی مجدد از عملکردهای ممکن موسیقی است. در قسمت اول نتایج حاصل از بررسی گسترده‌ی ادبیات در مورد عملکردهای اجتماعی موسیقی را خلاصه می‌کنیم. به طور خاص صدها نشریه را مشخص کردیم که صریحاً کارکردها، کاربردها یا فواید مختلفی از موسیقی را نشان می‌دهند و تلاش می‌کنیم تا بررسی‌های جداگانه‌ای برای ادبیات تجربی و ادبیات نظری ارائه دهیم. بسیاری از محققان عملکردهای بالقوه‌ی موسیقی را صرفاً از دیدگاه نظری مورد بحث قرار داده‌اند. برجسته‌ترین این نظریه‌ها مواردی هستند که ادعاهای تکاملی صریح را طرح می‌کنند. با این حال رویکردهای غیر تکاملی دیگری مانند زیبایی شناسی تجربی یا رضایت‌مندی نیز وجود دارد. به هر یک به طور خلاصه اشاره خواهیم داشت.
عملکرد موسیقی با توجه به رویکردها یا نظریه‌های خاص:
مباحث تکاملی موسیقی را می‌توان در نوشته‌های داروین یافت. او در مورد برخی احتمالات احساس کرد که هیچ راه حل رضایت بخشی برای ریشه‌های موجود ندارد. اما روشنفکران دیگر کمتر محتاط بودند. به عنوان مثال میلر(Miler) اظهار داشت که موسیقی نوعی آمادگی بیولوژیکی برای تجلی انتخاب جنسی است، مانند دم طاووس! بنابراین موسیقی سیگنالی اجتماعی از نوعی آمادگی جسمانی را ارائه می‌دهد.
خط دیگر نظریه‌پردازی به موسیقی به عنوان وسیله‌ی ارتباط اجتماعی و عاطفی اشاره دارد. ایده‌ی مشابه این است که موسیقی به انسجام اجتماعی کمک می‌کند و از این طریق اثر بخشی فعالیت‌های گروهی را افزایش می‌دهد. آوازهای کار و جنگ، لالایی و سرودهای ملی، خانواده‌ها و گروه‌ها یا کل یک ملت را به هم پیوند می‌دهند. به همین ترتیب موسیقی ممکن است وسیله‌ای برای کاهش استرس اجتماعی و پرخاشگری باشد. این عقیده که موسیقی ممکن است به عنوان یک همبستگی اجتماعی عمل کند، طرفداران بسیار دارد.

نظریه‌ی تکاملی جدید توسط فالک (Falk) ارائه شده که در آن موسیقی ناشی از آواز یا آواهایی است که مادر برای حفظ رابطه‌اش با نوزادی است که بر زمین گذاشته شده و سیگنال تسلی بخشی است که نشانگر

نزدیکی سرپرست در غیاب لمس جسمی است.


نگرش‌های جالب دیگری موسیقی را به اضطراب انسان نسبت به مرگ و تلاش برای درک معنی آن مربوط می‌داند. به طور مثال، دیسانایک (Dissanayake) می‌گوید که انسان‌ها از موسیقی برای کمک به درک گذرا بودن زندگی استفاده می‌کرده‌اند. موسیقی به روشی شبیه به اعتقادات مذهبی درباره‌ی آخرت یا اهداف متعالی‌تر، می‌تواند به کاهش اضطراب انسان از مرگ و میر کمک کند. مطالعات نوروفیزیولوژیک، ارتعاشات ناشی از موسیقی را باعث کاهش فعالیت در ساختارهای مغزی مرتبط با اضطراب می‌داند.

ایده‌هایی که به نقش موسیقی در احساس تعالی تاکید دارند. فریث (Frith) می‌گوید همه‌ی ما موسیقی مورد علاقه‌ی خودمان را گوش می‌کنیم. به عنوان یک چیز خاص، به عنوان چیزی که سرپیچی از دنیاست، از خود بی خود می‌کند و به جایی دیگر می‌برد. موسیقی ممکن است که وسیله‌ای برای فرار از خود باشد.

به طور کلی شوبرت (Schubert) استدلال کرده است که کارکرد بنیادی موسیقی پتانسیل آن برای ایجاد لذت در شنونده و همچنین در راستای آن است. تمام عملکردهای دیگر ممکن است تابعی از ظرفیت تولید لذت موسیقی باشد.

هر یک از نظرات بالا بر ریشه‌های بنیادی موسیقی تاکید دارند و علاوه بر آن‌ها تئوری‌های مختلفی هستند که چندین کارکرد هم زمان موسیقی را طرح می‌کنند. انسان‌شناسی موسیقی اغلب به مزایای متعدد اجتماعی و فرهنگی ناشی از موسیقی اشاره دارد. بسیاری دیگر از محققان از گمانه‌زنی‌های تکاملی درباره‌ی موسیقی دوری کردند و در عوض به روی شیوه‌های استفاده‌ی مردم از موسیقی در زندگی روزمره‌ی خود متمرکز شدند. رویکرد برجسته «استفاده و رضایت» است. این رویکرد بر نیازها و نگرانی‌های شنوندگان متمرکز است. می‌توان لیستی از کارکردهای بالقوه‌ی موسیقی مانند سرگرمی، شکل‌گیری هویت، جستجوی حس یا شناسایی فرهنگی را ارائه داد. و تحقیقی دیگر زیبایی‌شناسی تجربی است که طرفداران آن تجربه‌ی ذهنیِ زیبایی و لذت پس از آن را تجربه می‌کنند. و به این واقعیت اشاره می‌کنند که می‌توان از موسیقی برای فعال کردن خاطرات، تجارب، خلق و خو و احساسات استفاده کرد.
 


حال بسیاری از کارکردهای موسیقی را که تاکنون درباره‌اش تحقیق شده خلاصه می‌کنیم: نظریه‌ی تکامل به عنوان نشانه‌ای از آمادگی بیولوژیکی، موسیقی به عنوان ابزار برقراری ارتباطات اجتماعی و عاطفی، موسیقی به عنوان هم‌بندی اجتماعی، به عنوان ابزاری برای رفع اضطراب در مورد مرگ، به عنوان نوعی گریز، به عنوان منبع لذت، به عنوان ابزاری برای گذران وقت، به عنوان پدیده‌ای اجتماعی و فرهنگی، با کارکردهای عاطفی، فیزیولوژیکی، زیبایی شناسی و...
نظرسنجی درباره‌ی عملکردهایی که موسیقی می‌تواند داشته باشد:
تعدادی از مطالعات سعی کرده‌اند طیف گسترده‌ای از کارکردهای موسیقی را شرح دهند. در اکثر آن‌ها از نظرسنجی‌هایی استفاده شده که از افراد خواسته شده است که شیوه‌ی استفاده از موسیقی را در زندگی خود مشخص کنند. در برخی مطالعات مصاحبه‌های تخصصی به منظور شناسایی کارکردهای احتمالی انجام شده است. ما اظهارات خود را به جامع‌ترین مطالعات محدود خواهیم کرد. گروه پژوهشی چامرو، پرموزیچ و فارنهام ( Chamorro-Premuzic and Furnham) پانزده کارکرد موسیقی را بین دانش آموزان مشخص کردند و آن‌ها را به دسته‌های مجزای عاطفی، منطقی و استفاده از پس زمینه‌ها تقسیم کردند. برخی از بزرگترین نظرسنجی‌ها توسط پژوهشگری به نام بوئر(Boer) انجام شده که با بیش از هزار جوان در کشورهای مختلف مصاحبه و مجموعه‌ی کاملی از کارکردهای موسیقی را گردآوری کرده است. او با استفاده از تحلیل نتایج این مصاحبه‌ها، ده جنبه‌ی اساسی را یافت: احساسات، همیاری، خانواده، درددل‌ها، پیشینه‌ها، رقص، تمرکز، ارزش‌های سیاسی و فرهنگی. و به همین‌گونه در نظرسنجی‌های دیگر ابعاد دیگری را مانند هویت، مدیریت، بازآفرینی، انحراف، رفاه، مزایای درمانی و... طرح کردند.

نظرسنجی‌ها، مطالعات و مصاحبه‌های گوناگون با توجه به کارکردهای مختلف موسیقی، متفاوت است. با این وجود نتایج به دست آمده اغلب کاملاً مشابه‌اند. در سطحی بسیار گسترده آنها چهار گروهند که دائما ظاهر می شوند: کارکردهای اجتماعی، کارکردهای عاطفی، عملکردهای شناختی و عملکردهای فیزیولوژیکی.



برخی از رویکردهای نظری در مورد عملکرد موسیقی در مطالعات تجربی مورد بررسی قرار گرفته است. آن‌ها الگویی از رابطه‌ی پیشرفت نوجوانان در موسیقی و استفاده از آن را برایشان تهیه کردند. آن‌ها هفت کارکرد موسیقی را پیشنهاد کردند که به مسائل مربوط به رشد جوانان( ادغام در گروه همسالان، بلوغ جسمی یا رشد هویت) مربوط می‌شود. در دو مطالعه‌ی دیگر با تعداد زیادی از شرکت‌کنندگان از مدل «تقدم» استفاده کردند، که حاصلش مجموعه‌ای‌ست با سی عملکرد موسیقی که پس از تجزیه و تحلیل آن را به شش بُعد کاهش دادند. لِهمان (Lehmann) یک الگوی ترجیحی دیگر را ارائه کرد که به استفاده‌ی موفقیت آمیز از موسیقی برای ارائه‌ی کارکردهای خاص برای شنونده پدید می‌آید. او روش استفاده‌ی مردم از موسیقی را شناسایی کرد و آن‌ها را به پانزده استراتژی دریافت موسیقی مانند پاداش، انزوا، تمدد اعصاب و تعیین هویت کاهش داد.

همانطور که گفته شد همه‌ی این مطالعات سعی در ایجاد مجموعه‌ای جامع از کارکردهای موسیقی به منظور تهیه‌ی تصویری کلی از عملکردهای موسیقی ندارند، بلکه بسیاری از آنها بر جنبه‌های خاص مانند عملکردهای عاطفی، شناختی یا اجتماعی متمرکز شده‌اند.
نتایج:
تجزیه و تحلیل موارد اصلی، سه بُعد مجزا را نشان می‌دهد. این راه حل نسبت به گروه‌های سنی و جنسی سازگار بود. بُعد اول (ارزش ویژه) شامل اظهاراتی در مورد افکار مربوط به خود است(به عنوان مثال، موسیقی به من کمک می‌کند تا در باره‌ی خودم فکر کنم)، احساسات و عواطف(به عنوان مثال موسیقی احساسات را منتقل می‌کند) جذب( موسیقی ذهن من را از جهان خارج منحرف می‌کند)، انزوا (به عنوان مثال موسیقی باعث می‌شود واقعیت را فراموش کنم)، مقابله (به عنوان مثال موسیقی باعث می‌شود اعتقاد داشته باشم بهتر می‌توانم با نگرانی‌های خود کنار بیایم)، تسکین( به عنوان مثال موسیقی وقتی که غمگین هستم آرامم می‌کند) و معنی (به عنوان مثال موسیقی به زندگی من معنی می‌دهد).



به نظر می‌رسد این بُعد رابطه‌ی بسیار خصوصی با موسیقی را بیان می‌کند. موسیقی به افراد کمک می‌کند تا فکر کنند که چه کسی هستند، چه کسی دوست دارند باشند و چگونه می‌توانند مسیر خود را سریع‌تر طی کنند. بُعد دوم شامل اظهاراتی در مورد پیوند اجتماعی و وابستگی است(به عنوان مثال موسیقی به من کمک می‌کند تا نشان دهم که متعلق به یک گروه اجتماعی معینی هستم. موسیقی باعث ارتباطم با دوستانم می‌شود، موسیقی به من می‌گوید که دیگران چگونه فکر می‌کنند). افراد می‌توانند از موسیقی برای احساس نزدیکی با دوستان خود، بیان هویت و ارزش‌های خود به دیگران و جمع‌آوری اطلاعات در مورد محیط اجتماعی خود استفاده کنند.

بُعد سوم شامل اظهاراتی در مورد استفاده از موسیقی به عنوان سرگرمی و نوعی تفریح است(به عنوان مثال موسیقی سرگرمی خوبی است که می‌تواند ذهن من را از کارها خارج کند) و به عنوان ابزاری برای روحیه‌ی مثبت و تنظیم تحریکات فیزیولوژیکی یک فرد(به عنوان مثال موسیقی می‌تواند مرا شاد کند، به من کمک می‌کند تا آرامش پیدا کنم. موسیقی مرا هوشیارتر می‌کند.)

برای تجزیه و تحلیل سه بُعد مشتق شده، تنظیم تحریکات و خلق و خو مهمترین بُعد، خودآگاهی دومین بُعد و ارتباط اجتماعی به عنوان بُعد سوم بیشترین امتیازات را کسب کرده‌اند. در حالیکه به نظر می‌رسد ارتباط اجتماعی دلیل نسبتاً مهمتری باشد.



 

بحث عمومی
از زمان ابتدایی‌ترین نوشته‌ها در زمینه‌ی روانشناسی موسیقی، محققان به استفاده‌ی افراد از موسیقی در زندگی خود توجه داشته‌اند. در بخش اول این مقاله ما ادبیاتی را مرور کردیم که از نظر روانشناختی، موسیقی شناختی بیولوژیکی و انسان‌شناسی در مورد عملکرد موسیقی مورد بررسی قرار گرفته است. تصویری که از بررسی‌ها بیرون آمد تا حدودی گیج کننده بود. با بررسی نوشته‌ها از پنجاه سال گذشته ما بیش از پانصد عملکرد موسیقی را شناسایی کردیم که از میان آن‌ها 129 عملکرد موسیقی را جمع آوری کردیم. سپس با جمع‌آوری پاسخ نظرسنجی‌ها از یک نمونه‌ی نسبتاً برزرگ، صحت آن‌ها را آزمایش کردیم. و بعد به سه بُعد مجزا رسیدیم: مردم برای دستیابی به خودآگاهی، ارتباط اجتماعی و تنظیم خلق و خو به موسیقی گوش می‌دهند. پیشنهاد می‌کنم آن‌ها را «سه بنیان بزرگِ موسیقی» بنامیم.

در کنار حفظ سطح دلپذیر تحریک فیزیولوژیکی، حفظ حالات دلپذیر اثری از موسیقی است که ممکن است ترجیحاً از آن به عنوان یک استراتژی استفاده شود. یعنی نیازی به درگیری آگاهانه در موسیقی نیست. تنظیم عواطف از طرف دیگر می‌تواند یک استراتژی بسیار آگاهانه‌تر باشد، که نیاز به توجه و ارادتمندی به موسیقی دارد. روانشناسی موسیقی تاکنون تفاوت قاطعی بین خلق و خو‌های مرتبط با موسیقی و احساسات ایجاده نکرده و مفهوم چندین اثر مربوط به موسیقی همچنان مورد بحث است. به نظر می‌رسد نتایج ما نیاز به درک واضح‌تری از خلق و خو و احساسات در تحقیقات روانشناسی موسیقی دارد.


همانطور که قبلا اشاره شد، نیاز به مبدا تکاملی برای موسیقی نباید در پاسخ‌های مدرن به موسیقی منعکس شود. با این وجود قابل قبول است که بین پاسخ‌های مدرن و عملکردهای باستانی ارتباطی وجود داشته باشد.

امروزه مردم به خاطر دلایل اجتماعی به موسیقی گوش نمی‌کنند بلکه آنرا برای رهایی از کسالت، حفظ روحیه دلپذیرتر و ایجاد یک فضای خصوصی راحت استفاده می‌کنند. چنین حالت خصوصی گوش دادن به موسیقی ممکن است به سادگی منعکس‌کننده‌ی تاکید غربی‌ها به فردیت باشد.

به طور خلاصه در یک مطالعه برای خودآموزی، متوجه میشویم که افراد به سه دلیل عمده به موسیقی گوش می‌دهند که دو مورد آن از سومی مهمتر است: موسیقی همراهی است با ارزش که به فراهم آوردن سطحی از فعالیت و روحیه‌ی مثبت کمک می‌کند. در حالیکه اهمیت اجتماعی آن ممکن است بیش از حد ارزیابی شده باشد.
*************
متن مقاله بزبان انگلیسی:
https://www.frontiersin.org/articles/10.3389/fpsyg.2013.00511/full

*نشریه مُروا شماره اول:

https://bepish.org/fa/node/2286
*فصلنامه‌ی مُروا شماره دوم:

https://bepish.org/fa/node/2858

منبع:
فصلنامه‌ی مُروا شماره دوم، پاییز ۱۳۹۸

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید