اقتصادسکسیستی و نسبت آن با بحران نابرابری و اهمیت فمنیستی کردن اقتصاد!
گزارش آکسفام نشان می دهد که چگونه فاصله های بخش های تولیدی و بازتولیدی در اقتصادجهانی شده از بین رفته و درهم ادغام شده اند و چه مقادیرعظیمی کارمراقبتی، خدماتی-عاطفی و خانگی در چرخه اقتصاد بدون پرداخت دستمزد و هزینه توسط یک درصدی ها چپاول و موجب فربهی آنان شده است و این که چگونه اقتصادامروز جنسیت زده شده و اهمیت فمنیستی کردن اقتصاد یعنی چه؟
در مقاله قبلی تحت عنوان: گزارش آکسفام از بحران ها و تبعیض های فزاینده جهانی؛ فریادی که در مجمع سرمایه داران گوش شنوائی برای آن یافت نمی شود!*، به طورفشرده به پی آمدهای جهانی شدن سرمایه و فراگیرکردن قطب بندی طبقاتی و بسط دامنه مبارزه طبقاتی پرداخته شد. هم چنین نقدی داشتیم به رویکردپیوسته آکسفام در موردخطاب قراردادن دولت ها و دخیل بستن به آن از طریق نصایح مشفقانه، و سترون بودن این رویکرد درطی تجربه های تاکنونی. در حقیقت چنین رویکردی عموما با خودمحتوای گزارش های آکسفام یک پارادوکس واقعی را بوجودآورده است. چنانکه علاوه بر گزارش های قبلی همین گزارش مستند وآماری امسال آکسفام حاکی از عدم تعهددولت ها نسبت به آن و حتی توسل عامدانه آنها به سیاست های مغایربا آن است. نتیجه نهائی واقعیت تشدیدشکاف هاست که هم چون بیلان خروجی دولتها بیانگرآن تناقض است. تجربه های مکرر نشان می دهد که حل و یا حتی تعدیل شکاف های نجومی و فزاینده بین قطب فقر و ثروت که با عاملیت خودکلان سرمایه داران و یک درصدی ها صورت می گیرد، با مراجعه به خودآنها و دولتی دولت هائی که آن ها را نمایندگی می کند و یا تحت کنترل آنهاست، آب در هاون کوبیدن است.
مبارزه طبقاتی سه بنی:
چنانکه در همان مقاله پیش گفته هم مطرح شد، این گزارش یک باردیگر نشان می دهد که چگونه نظام سرمایه داری فاقدمکانیزم خودکنترلی است و با جهانی ساختن خود، تضادانسان با طبیعت و با خودش در دو حوزه مناسبات اقتصادی، مناسبات سیاسی (مناسبات قدرت را) به اوج بی سابقه و برگشت ناپذیری رسانده است. تضادسه وجهی فوق که ناظربر مناسبات انسان با طبیعت و با خودش هم در حوزه مناسبات اقتصادی- طبقاتی و هم در حوزه مناسبات سیاسی-طبقاتی است،چنان به نحوتنگاتنگی به باهم گره خورده اند که تمامی حوزه های زندگی اجتماعی را تحت الشعاع خود قرارداده اند که یکی بدون دیگری قابل حل شدن نیست. و یا چنانکه درهمان مقاله به عنوان یک نمونه مشخص آمده بود که چگونه تبعیض جنسیتی یعنی استثماربیشترزنان به شکل ساختاری با آن گره خورده است و گزارش امسال هم سعی می کند که بدان به عنوان یک معضل بزرگ بر جستگی بدهد. اینک با نگاهی به آن می توانیم این درهم تنیدگی را به روشنی مشاهده کنیم:
گزارش از گسترش تکان دهنده ابعادنابرابری های اقتصادی در جهان حکایت می کند که طبق آن یک درصدثروتمندین های جهان ثروتی معادل قریب به ۷ میلیاردنفر را در چنگ خود دارند که هرلحظه برججم آن ها افزوده می شود. چنانکه در طی یک دهه گذشته تعدادمیلیاردرها دو برابرشده است. به گفته یکی از مدیران کنفدراسیون آکسفام، شکاف بین ثروتمندان و فقرا را نمی توان بدون تغییر سیاست های عمیقا نابرابروعامدانه ای- که تنها دولت های معدودی به آن متعهد هستند- برطرف کرد. نگاهی به زمانی که صرف«مراقبت» می شود نشان می دهد که چگونه اقتصادجنسیت زده و سکسیستی ما به بحران نابرابری دامن می زند و نخبگان ثروتمند به هزینه مردم عادی و به ویژه زنان و دختران فقیر (و استثمارآنان)، به ثروت های عظیمی دست می یابند تا آن جا که 22 نفر از ثروتمندترین مردان جهان ثروت بیشتری از همه زنان و دختران آفریقادارند. آن ها هر روز 12.5 میلیارد ساعت خدمات مراقبت بدون حقوق را به خود اختصاص می دهند: حداقل سهمی معادل ۱۰.۸تریلیون دلار در سال که بیش از سه برابرسهم صنعت جهانی فناوری، در اقتصاد جهانی است!.
با هزینه زنان و مردان عادی است که اقتصادهای معیوب ما، جیب میلیاردرها و صاحبان کسب و کار بزرگ را پر می کنند. جای تعجبی ندارد که مردم از خود می پرسند که آیا لازم است میلیاردرها وجود داشته باشند یا خیر.
زنان و دختران از جمله کسانی هستند که از سیستم اقتصادی امروز کمترین بهره را می برند. آنها میلیاردها ساعت وقت صرف آشپزی، تمیز کردن و مراقبت از کودکان و افراد مسن می کنند. کارمراقبت بدون حقوق، موتور "پنهانی" است که چرخهای اقتصاد، تجارت و جوامع ما را به حرکت در می آورد. این کار توسط زنانی هدایت می شود که غالباً وقت و فرصت کمی برای تحصیل و برخورداری از زندگی مناسب و سخن گفتن پیرامون اداره جوامع ما دارند و به همین دلیل در انتهای اقتصاد (و هرم فقر) گرفتار آمده اند. زنان بیش از سه چهارم کل کارهای مراقبت بدون حقوق را انجام می دهند. آنها (بهمان دلیل) غالباً مجبور هستند ساعت کاری (رسمی) خود را کاهش دهند و یا حتی به دلیل فشار کاری خود ترک کنند. در سرتاسر جهان، 42 درصد از زنان در سن کار، نمی توانند شغل بگیرند زیرا این افراد، در قیاس با ۶ درصد از مردان، مسئولیت تمام مراقبت های شغلی را بر عهده دارند. زنان همچنین دو سوم از نیروی کارمراقبت شده را تشکیل می دهند. مشاغلی مانند کارمندان مهدکودک، کارمندان داخلی و دستیاران مراقبت، غالباً کم درآمد هستند، مزایای کمی را ارائه می دهند، ساعت های نامنظمی را تحمیل می کنند و می توانند تلفات جسمی و عاطفی را به دنبال داشته باشند.
فشاربر سرپرستان، چه بی حقوق و چه با دستمزد، با افزایش جمعیت جهانی و افزایش سن، در دهه آینده رو به رشد خواهد بود. تخمین زده می شود که ( از سال ۲۰۱۵) تا سال ۲۰۳۰، ۲.3 میلیارد نفر به مراقبت نیاز داشته باشند. تغییرات آب و هوایی می تواند بحران مراقبت جهانی را بدتر کند. چنانکه تا سال 2025 ، 2.4 میلیارد نفر در مناطقی بدون آب کافی زندگی می کنند و زنان و دختران مجبورند مسافت های طولانی تری را برای آن طی کنند.
گزارش می کوید که دولت ها به میزان گسترده ای از ثروتمندترین افراد و شرکت ها مالیات نمی گیرند و نمی توانند درآمدی را جمع آوری کنند که می تواند به بالا بردن مسئولیت مراقبت از زنان و مقابله با فقر و نابرابری کمک کند. در حالی که که دولت ها می توانند از خدمات عمومی و زیرساخت های حیاتی حمایت می کنند که به کاهش فشار کاری زنان و دختران کمک کند. به عنوان مثال، سرمایه گذاری در زمینه آب و فاضلاب، برق، مراقبت از کودکان و مراقبت های بهداشتی می تواند زمان (کاری) زنان را آزاد کند و کیفیت زندگی آنها را بهبود بخشد. به عنوان نمونه، دسترسی به یک منبع آب بهبود یافته می تواند زنان را در بخش هایی از زیمبابوه تا چهارساعت کار در روز یا دو ماه در سال نجات دهد.
این دولت ها هستند که بحران نابرابری را ایجاد کردند و اکنون آنها باید برای پایان دادن به آن اقدام کنند. آنها باید اطمینان حاصل کنند که شرکت ها و افرادثروتمند سهم منصفانه خود از مالیات را پرداخت می کنند و سرمایه گذاری را در خدمات عمومی و زیرساخت ها افزایش می دهند. آنها باید قوانینی را برای مقابله با حجم عظیمی از (کار) مراقبت های انجام شده توسط زنان و دختران تصویب كنند، و اطمینان حاصل كنند كه افرادی كه یكی از مهمترین مشاغل موجود در جامعه ما را انجام می دهند- از جمله والدین، فرزندان ما و آسیب پذیرترین ها- حقوق و حق الزحمه دریافت می كنند. دولت ها باید کارمراقبتی را نسبت به سایربخش ها در اولویت قرار دهند تا بتوانند اقتصادهائی با وجه انسانی بیشتری ایجادکنند که برای همه کار کند، نه فقط برای تعداداندکی خوشبخت.
گزاره بسط مبارزه طبقاتی:
گره خوردگی تبعیض های گوناگون و کهن اجتماعی در چارچوب نظریه معطوف به بسط مبارزه طبقاتی و تنوعات و گوناگونی های درون آن، امری که سرمایه داری به نحوویژه ای به بازتولید و مفصل بندی مجددآن ها در تاروپودخود پرداخته است؛ امروزه توضیح دهنده نظریه مبارزه طبقاتی در معنای بسط یافته آن است که درخوربا جهانی شدن سرمایه و تسلط آن بر تمامی حوزه های زیست و زندگی است، و نه آن گونه که برخا در نگاه منجمدشده ای با نادیده گرفتن بسط کمی و عمقی مناسبات سرمایه داری و این گره خوردگی ها، آن ها را فراطبقاتی کرده و در بیرون از مبارزه طبقاتی قرارمی دهند.
در حقیقت اصلی ترین چالشی که امروزه هم چون تهدیدی تمدنی در برابربشریت قرارگرفته است آن است که چگونه خواهد توانست غولی را که از بطری رها شده است دوباره به درون آن بازگرداند.
-------------------------
منابع: https://www.oxfam.org/en/press-releases/worlds-billionaires-have-more-wealth-46-billion-people
گزارش آکسفام از بحران ها و تبعیض های فزاینده جهانی؛ فریادی که در مجمع سرمایه داران گوش شنوائی برای آن یافت نمی شود!
http://taghi-roozbeh.blogspot.com/2020/01/blog-post_20.html#more
افزودن دیدگاه جدید