انسانيت را
در رويائی
به زلالی آب دريا
به وسعت زمین
نوری برابر با خورشيد
زيبا چون بهار پرگُل
بدون دست تمنا می جوِيم
٭٭٭٭
آرمانم
برابريست
ارزشهای انسانی را
در جنگی با ذلت
در نبردی با خدايان
می جويم
٭٭٭٭
آخرين نفس را
درزيستن
زيستن را
در عشق
عشق را
در زيبائی
زيبائی را در
آواز
يک قناری
بر روی شاخه گل
در رقص يک آهو
بر قلعه ی فتح
فتح را
در پرواز
يک عقاب
بر اوج ابرها
به دور از خطا
می جویم
٭٭٭٭
عشق را
در بهار راستین
بهار را
در طغيان
سيل آسا باران
زيبائی را
درنبردی
با زشتيها
به دور از حسرت می جويم
٭٭٭٭
رويا را درتجسم تصوير
بهار را
در کوچ زمستان
آزادی را
در شکستن قفل زندان
فتح را
در قيام کارگران
برابری را
تا فتح نهائی
سعادت را
درعشق
عشق را
در زيستن
زيستن را
در انديشه خويش باز می جويم
افزودن دیدگاه جدید