مقدمه
امپریالیسم آمریکا، بعد از پایان جنگ جهانی دوم، نه تنها به قدرتمندترین حاکمیت سیاسی-نظامی کمپرادورهای مالی و نظامی جهان در دنیای غرب امپریالیستی تبدیل شد، بلکه جهت اعمال کنترل و قدرت جهانی خویش بر رقیبان و دیگر کشورهای جهان، استفاده از تمام امکانات امنیتی-نظامی خویش را تحت پوشش صدور دموکراسی آمریکائی مجاز دانسته و بهکار گرفت. استفادهی سرمایهداری کلان مالی، نظامی و نفتی از تمام قدرت و امکانات نظامی امنیتی خود با اتکا به اعمال کودتاها، تجاوزهای نظامی، جنگ آفرینیهای منطقهای، سرکوب خشن جنبشهای مردمی آزادیخواه کشورهای جهان سوم، سرکوب جنبشهای چپ و سوسیالیستی در هر کجای دنیا، تحت پوشش ایدئولوژیک نئوکانسرواتیسم، یا محافظهکاری نوین بهکار گرفته شد. نئوکانسرواتیسم، یا بقول دیگر «نئوکان»ها، هنوز سیاستگذاران حاکمه و غالب بر قدرتمداری سیاسی حاکمه بر آمریکا و نئولیبرالیسم جهانی تحت کنترل آنها میباشند.
رسانههای جاری غربی غالباً توسط نئوکانهای کلان سرمایهداری رسانهای کنترل میشوند. اگر دستور روز آنها بر این باشد که باید بر علیه روسیه، یا چین خواهند بود، صبحانه، ناهار، شام برای هر روز پشت سر هم گزارشهای ضد روسی یا ضد چینی خواهیم داشت. طوری که شب هم باید خوابهای ضد روسی و ضد چینی ببینیم. گاها کار به جایی میرسد که به دنبال کوبیدن دقیقه به دقیقه میخ ضد روسی یا ضد چینی آنها بر مغزهایمان، آدمی ناخودآگاه حالت تهوع و روانی پیدا میکند و برای خلاصی از این بمباران تمام نشدنی پروپاگاندای ضد روسی و ضد چینی آنها میگوید، «هر کار میخواهید بکنید، فقط ما را از این بمباران و شانتاژهای روانی خلاص کنید.»
دیگر عادت کردهایم که هر کدام از این رسانهها را تماشا و یا گوش کنیم، هر ده دقیقه یکبار یا «تظاهرات آزادیخواهان در هنگ کنگ بر علیه دولت چین»، یا «مسموم شدن جاسوسان روسی در انگلستان توسط دولت روسیه»، یا «دخالتهای ولادیمیر پوتین در تعیین ریاست جمهوری در انتخابات آمریکا و انگلستان و غیره»، یا «زده شدن هواپیمای مسافربری اندونزی توسط موشک روسی در اوکرائین»، هر کدام به مدت ماهها روان آدمی را بمباران میکردند. تحت تاثیر عمومی این بمبارانهای رسانهای بر روانهای مردم، در هر جمعی که مینشستی، نه تنها این تبلیغات بهصورت یک اصل پذیرفته شدهای جا افتاده بودند، بلکه همه به دولت حق میدادند که جهت خنثی کردن اثرات آن هر کاری را که ضروری دانستند، بر علیه چین و روسیه و دشمن مجازی بکنند.
این استراتژی تبلیغاتی بر پایههای خلق کردن یک دشمن خارجی مبتنی میباشد. این دشمن خارجی کارگران کشورهای غربی را بیکار میکند، به زبانی ناآشنا، غریبه و بیگانه سخن میگوید، در مقابل سیاستهای استعمارگرانه و غارتگرانه امپریالیستها سنگاندازی میکند. دشمن خارجی دروغهای روزمرهی اینها را بر ملا میکند. پروپاگانداهای دروغین امپریالیستها را نشخوار و تکرار نمیکند. دشمن حتی در تمام مسابقات ورزشی از داروهای هورمونی استفاده کرده و تقلب میکند. این دشمن خارجی تیمهای مجربی را تربیت کرده است تا سیستمهای کامپیوتری کشورهای «دموکراتیک غربی» را مورد تهاجم قرار دهند. دشمن تراشیده شده خارجی در دیکتاتوری و خفقان قرار دارد و مردم کشورهای آنها از آزادی و دموکراسی مشابه موجود در کشورهای غربی برخوردار نیستند. این تصویرتراشی تبلیغاتی مانند فیلمهای هالیوودی، نئوکانهای غربی را خوب و دیگری را دشمن و بد خطاب میکند که باید نابودش کرد.
تاثیرات روانی تبلیغات پروپاگاندای لاینقطع کلان سرمایهداری رسانهای، بر افکار انسانهای معمولی آنها را به این نتیجهگیری میرساند که گوش کردن به اخبار توسط رسانههای این کشورها به اندازه حداکثر نیم ساعت در صبح و نیم ساعت در عصر کافیست. تمام بیست و چهار ساعت همین اخبار و تفسیرهای نیم ساعته است که مرتب تکرار میشوند. ابعاد و زاویههای دیگر اخبار و تفسیرها را میشود از رسانههای دیگر متنوع مانند الجزیره، شبکهی خبری روسیه و چین، شبکههای خبری غیر وابسته و مستقل موجود در رسانههای مجازی تعقیب کرد. از این طریق نه تنها پروپاگانداهای رسانههای نئوکانها را شنیدهایم، بلکه اخبار متنوع دیگر و روایتهای تفسیری دیگر و یا مستقل را نیز از زاویههای دیگر شاهد بودهایم. مهمتر از همه، مغزهای ماه فقط توسط بمبارانهای رسانههای نئوکانها، به یک آبکش سوراخ سوراخ شده تبدیل نگردیده است. مهم این است که ما به مانند طلبههای مدارس دینی پاکستان، که آنها هم توسط همین اربابان رسانهای راه انداخته شدهاند، از صبح تا شب آیتالکرسی آنها را تکرار و در مغزهایمان فرو نکردهایم.
نقش رسانههای دیجیتال
هدف مقدمهی بالا این میباشد که تاکید کند، امروزه رسانههای تصویری، صوتی و مجازی که غالباً توسط نئوکانهای پشت پردهها مدیریت میگردند. آنها از طریق بمباران تبلیغاتی، خبری، تفسیری اقدام به اشباع، کنترل و هدایت روانی مردم جهان مناطق مورد نظر مینمایند. نمونههای بالایی که به آنها اشاره کردیم، مربوط بودند به رسانههای رسمی خبری دولتی و تجاری. حالا میتوان به آنها، دنیای جدید رسانههای مجازی و اینترنتی را نیز اضافه نمود.
اگر سی سال پیش سریعترین وسیلهی ارتباطی، تلفنهای خانگی – اداری بودند، امروزه با تمام آشنایان و دوستان و فامیلهای دور و نزدیک از طرق فیسبوک، اینستاگرام، مسنجر، واتساپ، تلگرام و خود تلفنهای دستی در هر لحظهای از هر کجای دنیا میتوان تماس گرفت، مطلب و پرونده رد و بدل کرد و پیغام فرستاد. امروزه شرایطی بوجود آمده است که هر کسی روزانه حداقل دهها پیغام میگیرد، و دهها پیغام میفرستد. در این شرایط، تلفنهای دستی به اندامی اساسی از وجود ما انسانها تبدیل گردیدهاند، که بهعنوان اندامی کار میکند که حس ششم ما را هدایت میکند. تلفنهای دستی همراه با گروهبندیهای شبکهای مجازی آن هم تاثیر قدرتمندی در مدیریت مناسبات اجتماعی ما ایفا مینمایند، هم از نظر روحی و روانی نورونهای مغزی ما معتاد کرده و لحظه به لجظه تغذیه مینمایند، و هم تاثیر قابل ملاحظهای در جهت دادن و هدایت کردن افکار و روانهای ما ایفا میکنند.
تلفنهای دستی، الان با ساعتهای مچی همراه شده، نه تنها تمامی اطلاعات مربوط به ما را بیشتر از آنچه که ما از خود بدانیم در خود حمل میکنند، بلکه هم به عنوان مشاور بیجیره و مواجب ما، بهصورت تمام وقت برای ما تصمیم گرفته و به ما ابلاغ میکنند و هم روابط و مناسبات و ارتباطات ما را کنترل مینمایند. این اندامهای دیجیتال که تازگی بخشی از وجود ما تبدیل شدهاند، به مراتب مهمتر و قدرتمندتر از اندامهای دیگرمان بر روحیات، روان و کردارهای ما تاثیر میگذارند.
تکنولوژی هوشمند
«چیپ»های تکنولوژی دیجیتال همراه، دادههای ما در تمامی زمینههایی از قبیل اینکه ما به کجاها میرویم، با چه کسانی راجع به چه موضوعاتی صحبت کرده و اطلاعات رد و بدل میکنیم، حساب کتاب و منش مالی تجاری ما چگونه است، وضعیت سلامت جسمی و روحی ما چگونه است، چه نوع مطالبی را مطالعه و تعقیب مینماییم، عکسالعمل ما نسبت به وقایع و مسائل دور و بر چگونه میباشد و دهها مورد مشابه دیگر را دارا بوده و مورد تجزیه تحلیل قرار داده و حتی این اطلاعات را به صورتهای انبوه به فروش میرسانند.
موضوع جالب اینجاست که، اپلیکیشنهایی که در این دستگاهها کار میکنند، توسط کسان دیگری و تکنولوژی هوشمندتر دیگری که توسط آنها فورمولبندی میشوند، هدایت میگردند. در چنین شرایطی، خیلی از دادههای اطلاعاتی که از طریق همین اپلیکیشنها به ما داده میشوند، از طرف تکنولوژی هوشمند دیگری با جهتگیریهای کنترل شدهای طوری تنظیم میگردند که باید تاثیرات ویژهای روی روان، قضاوت و کردارهای اجتماعی سیاسی ما بگذارند.
به این تکنولوژی دیجیتال ما اگر فاکتور فروش اطلاعات انبوه گروههای اجتماعی مردم در این اپلیکیشنها به نئوکانها، به دستگاههای امنیتی دولتی و شبکههای مشابه را اضافه کنیم، پنجرهی دیگری برای نگرش رو در روی ما باز میشود تا ابعاد دیگری از دنیای دادهها و دیجیتال را مشاهده کرده باشیم. به موازات نگاه از این پنجره، اگر در نظر گرفته باشیم که کلان سرمایهداری و قدرتمدارانی که توان تاثیرگذاری این تکنولوژی در مقیاس انبوه و کلان بر افکار مردمی را برخوردار میباشند.
آنها توان آن را نیز دارند تا از طریق همین دنیای دیجیتال و رسانههای مجازی مربوطه، شبکههای پیچیده و قدرتمند خود را خلق کرده و از طریق خبر و دادهسازیهای خود، خوراک مغزی انبوههای تودهای مردمی را بهطور مداوم و مستمر فراهم و تغذیه نموده و بر مغزهای ما بمباران سنگریزههای دادههای اطلاعاتی تفسیری خویش را سرازیر نمایند. سلولهای شبکههای آنها با حضور در شبکههای مردمی، این دادههای ساخته پرداخته شده را منتشر میکنند، تا مردم عادی عضو همین شبکهها به باربران، مبلغین و پخشکنندگان بیجیره و مواجب آنها تبدیل گردند.
گوگول، یوتیوب، فیسبوک، تویتر، تلگرام و غیره
بگذارید چند مثال کوتاه از گوگول، یوتیوب، تویتر، فیسبوک و تلگرام بزنم. تنها به چندین مثال اکتفا میکنم.
بر اساس جستجوهای سابق ما، وقتی گوگول را باز میکنیم، بر صفحهی کامپیوتری ما، اخبار و مطالب مشخص انتخاب شدهای را که «تکتولوژی هوشمند» تشخیص میدهد مورد علاقه ما باشد را، چیدمان کرده است تا ما آنها را مورد مطالعه قرار دهیم. مثلاً برای من نوعی که با اخبار و مسائل سیاسی اجتماعی روزمره علاقمند میباشم، هر روز اخباری در مورد «جولیان اسانژ»، «گرتا نونبرگ»، «ولادیمیر پوتین» و اخبار اقتصادی بازارهای مالی و سهام را چیدمان کرده و به عنوان خوراک روزانه و صبحانه من آماده میکند.
یوتیوب هم بهطور مشابه همین کار را میکند. از آنجائی که من بخشی از اخبار جهان و تفسیرهای سیاسی اقتصادی اجتماعی روزانه را از طریق شبکههای مستقل غیر تجاری - دولتی غربی تعقیب مینمایم، هر روز برای من مطالبی را در این زمینهها انتخاب کرده و بر صفحه یوتیوب میچیند. از آنجائی که من یکسری بحثهای علمی، فلسفی و تاریخی را هم از طریق یوتیوب تماشا میکنم، در این زمینهها هم یوتیوب هر روز صبحانه مشخصی را آماده کرده است.
صفحههای دیگر «توئیتر» یا «فیسبوک» را هم باز کنیم، مشاهده میکنیم که همین تکنولوژی هوشمند، خود برای ما مطالبی را چیده و ردیف نموده است تا آنها را ببینیم. اگر ما صدها دوست در این اپلیکیشنها داشته باشیم و به فرض اینکه هر کدام روزی یک مطلب هم در آن گذاشته باشند، ما اگر یکی از این اپلیکیشنها را باز کرده باشیم، مطالبی که تکنولوژی هوشمند برای ما انتخاب میکند، مطالب جدیدی که انتخاب نموده و به ما ترویج مینماید، از طریق لگاریتمهای محاسباتی ویژه آنها تعیین و تجویز میگردند.
تکنولوژی هوشمند آنها اگر بخواهد تلاش میکند تا در موارد «شی جین پین» ، «پوتین» ، «اوا مورالس»، «گرتا تونبرگ»، «جولیان اسانژ» و «دولت کوبا»، «پیمان بریکس» و امثال آنها اخبار و تفسیرهای منفی را هر روزه در مغزهای امثال من بمباران کند. من اگر با دید انتقادی و سوالانگیز دادههای چیدمان شده آنها را از فیلتر رد نکرده باشم، به مرور زمان تاثیرات جهتداری بر افکار و روان من گذاشته خواهد شد.
هک کردن همراهان هوشمند
امروزه نه تنها این تکنولوژی هوشمند همراه ما تمام دادهها و دانستنیهای ما را ثبت کرده و نگه میدارند، به عنوان حس ششم ما عمل میکنند، به ما میگویند چه بخوانیم، چه ویدئوها و فیلمهایی را تماشا بکنیم، چه بخوریم و کجا برویم و چه چیزهایی را خرید کنیم، چگونه از تندرستی خویش مراقبت کنیم. همین تکنولوژی به نوبهی خود توسط تکنولوژی هوشمند کلان دیگری در جاهای دیگر کنترل و هدایت میگردد. اگر در نظر داشته باشیم که «کنترل» نهایت اعمال اراده بر افراد و گروههای اجتماعی میباشد، تکنولوژی هوشمند امروزه توسط همین نئوکانهای کلان سرمایهداری جهانی کنترل میگردند، و همینها از این طریق تلاش در کنترل افکار و روانهای مردمی مینمایند.
دور نیست فردائی که «چیپ»هایی که مغز ماشینهای هوشمند همراه را تشکیل میدهند، به بدن ما وصل شده و اندامی از وجود بدنی ما را تشکیل بدهند. امروزه همین ماشینها در مقیاسهای محدود جهت کنترل ضربان قلبی، تنظیم شنوایی افرادی که شنوایی خود را از دست دادهاند و غیره مورد استفاده قرار میگیرد. دور نیست فردائی که همین دستگاههای همراه به تن ما وصل شده باشند، بر روان و تصمیمگیریهای ما تاثیر جهتدار و قدرتمندی بگذارند. همین تکنولوژی هوشمند که امروزه توسط کسان دیگری کنترل گردند، این کار را میکنند، درحالیکه دستگاههای دیجیتال هوشمند، هز روز بیشتر و بیشتر بر پایههای داده شده اولیه مستقلتر گشته و عمل مینمایند.
آیا در چنین روزهایی امکان اینکه همین دستگاههای هوشمندی که اندامی از وجود ما شده و بهعنوان حس ششم برای ما تصمیمگیری مینمایند، توسط کسان و یا دستگاههای هوشمند کلان دیگر «هک» شده و کنترل گردند؟ آیا امکان اینکه تکنولوژی هوشمند مستقلی که چه به انسان متصل شده باشد، و یا اینکه مستقل از انسان عمل بنماید، کنترل سویچهای بمبهای اتمی را در دست داشته باشد و توسط «دیگران» هک شده باشند؟ ارتباطات تکنولوژی هوشمند همراه با تکنولوژی هوشمند روبوتیک، پهبادهای امنیتی – جنگی چگونه میتواند باشد؟ ارتباطات این تکنولوژی، با تکنولوژی ماهوارهای چگونه تنظیم میگردد؟ آیا این نظام سیستمی پیچیده و به هم پیوسته میتواند «هک» شده و توسط تکنولوژی هوشمند رقیب کنترل گردد؟
غلبه بر کنترل
چگونه میتوان بر این اعمال «کنترل» غالب آمد؟ هنوز ما در مرحلهای قرار نداریم که تکنولوژی هوشمند انسانها را کاملا کنترل کرده باشند. امروزه غالباً کلان سرمایهداری مالی، نقتی – نظامی و رسانهای میباشند که تکنولوژی هوشمند را کنترل مینمایند. آنها از طریق اعمال کنترل بر این تکنولوژی، از طریق شاهراههای شبکهای این تکنولوژی، شبکههای اجتماعی خلق شده در آن و بانکهای اطلاعاتی و لگاریتمهای محاسباتی پشت صحنه قادر میباشند تا دادههای انتخاب شده را بر مغزهای ما تزریق نمایند. آنها از این طریق قادر به کنترل افکار و روانهای ما میگردند.
اگر فرد و انسان یک قدم از همین دنیای دیجیتال عقب کشیده و منابع دادهای و اطلاعاتی خود را از منابع متنوع و گاها مخالف انتخاب کرده باشد، ارزیابیها و تحلیلهای مواضع متنوع و گاها مخالف را مستقلانه مورد مطالعه و ارزیابی قرار داده باشد، میتواند خارج از تزریقات اطلاعاتی قدرتهای پشت تکنولوژی هوشمند، خود انبوه دادههای لازم را از طریق شبکههای منتخب خویش کسب نموده، موضوعات را بهطور مستقل مورد ارزیابی قرار دهد. استقلال در مطالعه بر اساس دادههای کامل، متنوع و گاه متناقض و ارزیابی بیطرفانه و مستقل آنها، نقطه مقابل اعمال «کنترل» از طرف و توسط قدرتهای حاکمه، پشت پردهی دنیای دیجیتال میباشد. جای تعجب نیست وقتی میبینیم که بعضی کشورها تلاش میکنند تا شبکه اینترنتی مستقل و جداگانه خود، با رسانههای مجزای مجازی خویش را تشکیل دهند. آنها از این طریق نه فقط از «کنترل» کلان سرمایهداری جهانی بر تکنولوژی ممانعت میکنند، روان و افکار مردم خویش را از صدمات پروپاگانداهای مستمر و مسموم به دور نگه میدارند، بلکه در عین حال صداهای متنوع دیگری را به رنگین کمان دیسکورسهای متنوع جهانی اضافه مینمایند.
افزودن دیدگاه جدید