باور به دمکراسی، لازمه اش پذیرش جامعه رنگین کمان است. جامعه ای برگرفته از سلایق گوناگون. جامعه ای که در شکل گیری آن تمام اقشار جامعه با سلایق گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نقش داشته باشند.
انتخابات ۱۴۰۰ در شکل دادن به ساختار سیاسی حاکم بر جامعه بعد از خامنه ای، برای حکومت بسیار حائز اهمیت است. از اینرو چیدمان سیاسی در انتخابت پیش رو متفاوت با دیگر "انتخابات" در جمهوری اسلامی ایران می باشد. شورای نگهبان یا ارگان حفاظتی حکومت ولایتی نقشی جز غربیل کردن و دورانداختن مهره های غیر خودی و حتی کنار گذاشتن مهره های امتحان پس داده در ارادت و خلوصشان به حکومت برای خود نمی داند و به خوبی به آن عمل میکند.
ما به عنوان یک نیروی چپ که انتخابات ۱۴۰۰ را به درستی تحریم کرده و به آن "نه" گفته ایم، باید بپذیریم که هستند نیروهایی با پیشینه مذهبی در سطوح مختلف با باور به سکولاریسم در جدایی دین از دولت، نه به مانند ما فکر می کنند و نه عملکردشان با ما یکسان است. این نیروها با توجه به موقعیت سیاسی و اقتصادی خود - چه آنان که در شکل گیری جمهوری اسلامی ایران نقش داشته اند و چه آنان که بعدا به آنان پیوسته اند- و با توجه به پایگاه اجتماعی شان و نیز حفظ منافع شان، رویکردی متنافر با ما دارند. رویکردی حتی بعضا متناقض. هشت سال دولت اقای خاتمی مصداق بارزی است از رویکرد این نیرو و نیز دولت "تعامل" آقای روحانی نشانه دیگری است از ناستواری و متزلزل بودن آنان. اگرچه این دو دولت را نمی توان در قالب "مفهوم" نیروهایی تعریف کرد که خواهان جدایی دین از دولت میباشند، علی رغم اینکه خواهان اصلاحات سیاسی و نه ساختاری هستند.
در این میان آقای تاجزاده عنصر اصلاح طلب زمانی وارد عرصه رقابت شد که کمترین شانس برای پیروزی پست ریاست جمهوری را داشت؛ حتی اگر هم از سد شورای نگهبان عبور می کرد. شاید اگر آقای تاجزاده اقدام به نامزدی ریاست جمهوری با همین رویکرد و پلاتفرم انتخاباتی ۱۴۰۰ را در دو دوره قبل انتخابات ریاست جمهوری انجام می داد می توانست شانس تصدی پست ریاست جمهوری را بدست بیاورد و حتی بخش بزرگتری از نیروی چپ را در این راه پشت خود داشته باشد. ولی افسوس زمانی دست به این کار زد که بسیار دیر شده بود و حکومت خود را برای پسا خامنه ای آماده می کند و حاضر نیست کمترین ریسک را برای خود بخرد. مردم نیز از انتخابات روی برگردانده اند و اقدام آقای تاجزاده بیشتر به نوشدارو بعد از مرگ سهراب شباهت دارد تا یک اقدام سنجیده.
به همین خاطر ما به عنوان یک نیروی چپ با رویکرد تحریم انتخابات بایستی اقدام آقای تاجزاده که تنها نمایندگی بخشی از اصلاح طلبان را یدک می کشد را از دو منظر مورد ارزیابی قرار دهیم و با ارزیابی نادرست موجب دور شدن این نیرو از خود و صف مطالبه محور نشویم و نیز بتوانیم با گفتمان و دیالوگ این نیرو را با خود همراه برای گذار از جمهوری اسلامی داشته باشیم. ارزیابی از نامزدی اقای تاجزاده را نبایستی با واژه "توهم گرا" آغشته کرد و او را تا سطح یک نوآموز سیاسی تنزل داد. این نوع نگاه و ارزیابی منفی به رقبای سیاسی برای رسیدن به جامعه ای باز و دمکرات حتی شاید تا رسیدن به عدالت اجتماعی با آن تعریفی که ما به عنوان یک نیروی چپ از آن داریم، نامناسب و ناپخته می باشد و موجب نزدیکی ما به یکدیگر نخواهد شد. اقای تاجزاده همراه با دیگر همفکرانشان با توجه به پایگاه و نگاه اجتماعی شان و همچنین حضورشان در عرصه سیاسی ایران، انان را ملزم می دارد که از کارت های سیاسیشان به نحوه لازم استفاده ببرند و کمترین هزینه را متحمل شوند. اما با این وجود بایستی ارزیابی نادرست و تا حدی خوشبینانه این نیرو از حاکمیت و ظرفیت های ناداشته آن چشم پوشی نکرد و آنان را دعوت نمود که از نیرو و پایگاه اجتماعی خود در جهت تقویت جنبش های اجتماعی که امروز بصورت پراکنده در اقصا نقاط کشور همانند اعتصابات کارگران، اعتراضات معلمان، بازنشستگان و غیره صورت می پذیرد، بهره ببرند و نیرو و ظرفیت های موجود خود را به پای حاکمیتی که پس از چهار دهه امتحان خودش را پس داده است، نریزند. تجربه نشان داده است که بدون پشتبانی جنبش های مردمی و برهم زدن تناسب قوا هیچ حکومت مستبدی جای خود را با یک حکومت دمکراتیک تعویض نخواهد کرد.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت عدم توجه آقای تاجزاده به اجماع نانوشته ای که در عدم شرکت در انتخابات ۱۴۰۰ در میان مردم و نیروهای سیاسی شکل گرفته و از هر سوی به گوش می رسد می تواند تبعات ناگواری به همراه داشته باشد. از جمله خدشه دار شدن اعتماد سیاسی آقای تاجزاده در میان مردم است. اقای تاجزاده به عنوان یک سیاستمدار باید بخوبی بداند که یک سو نگری به سیاست و چشم بستن به انچه که در دل جامعه در حال غلیان است و پای فشاردن به سیاستی که نتوانسته است طی نزدیک به سه دهه جواب دهد همانند خودکشی می ماند و ادامه چنین سیاستی تنها راه را برای افراد پوپولیستی همچون احمدی نژاد باز می کند تا میوه رسیده را در سبد خود بگذارند. آقای تاجزاده باید بداند یا شاید هم میداند که سیاست اصلاح طلبی برای به سر عقل آوردن راس حکومت به شکست انجامیده است. ادامه چنین سیاستی جز تحلیل بردن نیرو ثمری به بار نخواهد داشت.
تنها ارزیابی مثبتی که میتوان از حرکت تاجزاده ارائه داد، عبور از خط قرمزهای اصلاح طلبان بود و نه چیزی بیشتری. وجه مثبت دیگر این حرکت می تواند متشکل کردن آن بخش از اصلاح طلبانی باشد که نان را به نرخ روز نمی خورند و می خواهند راهشان را از اصلاح طلبانی که همیشه میان دو صندلی نشسته اند جدا کنند. حال تا چه حد آقای تاجزاده در این راه موفق خواهد بود، آینده نزدیک به آن پاسخ خواهد داد.
در پایان باید متذکر شوم که ما در حزب چپ ایران(فدائیان خلق) به عنوان یک نیروی چپ دمکرات که ایران را برای همه شهروندان ایرانی می خواهیم، نمی توانیم و نباید بر واقعیت های موجود در جامعه و نیروهای متکثر درون آن چشم ببندیم و تنها خود و سیاست خود را مطلوب بدانیم. این فقط ما نیستیم که در سپهر سیاسی ایران نقش بازی می کنیم. در این عرصه هستند بسیاری که با ما منافع مشترک دارند و باید به آن توجه شود. از جمله تاجزاده ها!
سه شنبه ۴ خرداد۱۴۰۰
افزودن دیدگاه جدید