ازسوم آبان۵۷ که اولین گروه زندانیان سیاسی از زندان آزادشدند تا بهمن۵۷ که آخرین گروه از بند رستند؛ همه ی طیف های سیاسی را شامل می شد،از صفرخان قهرمانی که۳۲ سال زندان بود واز دمکرات های آذربایجان، تا جمع زیادی از افسران حزب توده ایران که ازسال۳۲ در بند بودند، تا جوانان جنبش فدایی و مجاهد که از اواسط دهه چهل گرفتارزندان حکومت پهلوی دوم شده بودند، و تا هنرمندان، نویسندگان، دانشجویان دانشگاهها وبسیاری از روحانیونی که بعدها یا با حاکمان ماندند(مثل علی اکبر رفسنجانی) و یا پس رانده شدند (مثل حسینعلی منتظری) و بسیاری دیگر(مثل سید محمود طالقانی)که نطفه های استبداد را برنمی تافتند؛ همگی براین باور ناگفته بودند که دیگر بگیر و به بند، زندان، شکنجه و اعدام در این کشور به این زودی ها برپا نخواهد شد!
با فرار شاه در دی ۵۷ و استقرار دولت بختیار و آزادی کامل مطبوعات وروزنامه ها، این نوید پیروزی پررنگتر گردید که اوضاع به عقب برنخواهد گشت؛ بهترین روزهای مبارزین آن سالها شاید همان سه چهار ماهی بود که به بهمن ۵۷ منجرگردید. همه با شفافیتی بی نظیر اظهار نظر می کردند؛ هیچ ترس وابایی نبود از طرح نظرات و نگرش ها و اندیشه ها. آن روزها به سرعت می گذشتند، هر گروه و سازمان سیاسی نظراتش را در قالب برنامه ویا نامه ی سرگشاده می نوشت، برای مردم می خواند و به بحث وگفتگو می پرداخت؛ متینگها و جلسات در همه شهرها هر روزبرپا بود. شور اجتماعی و شعور سیاسی مردم روز به روز اوج می گرفت؛ کتابها همه ازسانسور خارج شده بودند.
سرانجام ارتش شاهنشاهی، در عین ناباوری اعلام بی طرفی کرد و در طی یک دو روز حکومت پادشاهی محمدرضاشاه همچون برف آب شد. سقوط ِرژیم ِپادشاهی را حتی روزنامه های طرفدار سلطنت با آب وتاب نشردادند؛ نگاهی به روزنامه هاومجلات آن روزها شاهد این مدعاست. همه سرمست از پیروزی بودند و مبارزین زندان دیده شاید بیشتر. اما از همان فردای۲۲بهمن، سران ارتشی که در جریان مبارزات مردم، اعلام بی طرفی کرده بودند، توسط روحانیون حاکم تیرباران شدند؛ تیرباران ها ادامه داشت تا فروردین و اردیبهشت ۵۸. از روزهای نخست اردیبهشت ۵۸ بمباران کردستان و سرکوب مردم و تیرباران جمع زیادی از زندانیان سابق به وقوع پیوست. به وضوح روشن بود که سطح کشتارهرروز بیش از پیش می شود، اما تردیدی وجود نداشت که باید مقاومت کرد ومانع این روند ِشَر شد.
این مقاومت ها بی هزینه نبود؛ خیلی زود آشکار گردید روحانیون حاکم برایران و کل حاکمیت آن روز، فهرستی را تنظیم کرده و شاید هم نقشهای به کار بسته بودند که همه کسانی که شور مبارزه با جهل و خرافه ونابرابری و بی عدالتی دارند را از دَم تیغ بگذرانند؛
چنین هم کردند. چارچوبه اعدام و مکان تیرباران در هر شهر و کوی و برزنی برپا بود. و اینچنین شد که که اعدام ها در کردستان، ترکمن صحرا و گنبد ادامه یافت.
با شروع جنگ ایران و عراق که با خواست مستقیم روحانیون تندرو درایران حادث شده بود؛ مستمسکی فراهم گردید برای به بند کشیدن مبارزان درهر کوی و برزنی. سالهای بعدهم، دستگیری پیدا و پنهان ادامه داشت تا تابستان ۶۷ و اوج آن کشتار ِمرداد ۶۷ و شهریور همان سال در زندان های ایران از جمله اوین و گوهر دشت که همه را با هر اندیشه وتفکری در کوتاهترین زمان و در خفا سربه دار کردند. با پایان جنگ، دهها هزاران زندانیان ِدربند، بردارشدند. هنوز هم به درستی و دقیق، تعداد همهی سربه داران روشن نیست. بسیاری حتی همان موقع رَدی از زندان راهم نداشتند؛ اما مخفیانه سربه نیست شدند، مانند قتلهای زنجیره ای درسالهای بعدازسال۶۷. هم اینک هیچ گروه، سازمان وحزبی به تنهایی نمی تواند همه این فهرست ِسربه داران را دقیق منتشر کند.
تنها اندکی از جان بدر بردگان هستند که گوشه هایی ازاین فاجعه هولناک بشری را برمَلا کرده اند. تااین زمان اندک اند کسانی که پای می فشارند براتحادی بین همه کسانی که دراین سالها عزیزان، دوستان، رفقا، فرزندان، همسران، خواهران، برادران، بستگان وهماندیشگان خویش را از دست داده اند.
ای کاش همگی یک تن واحد می شدیم برای غلبه براین شَرمستمر که سالهاست به ابتذال کشیده شده. تنی واحد برای دادخواهی همه ی سربه داران سرزمین مان ایران.
---------------
*.فهرست شیندلربرگرفته از نام فیلمی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، محصول سال ۱۹۹۳. این فیلم بر اساس رُمان کشتی شیندلر نوشته ی رماننویس استرالیایی، توماس کنیلی، ساخته شده. فیلم داستان صنعتگری آلمانی به نام اسکار شیندلر را به تصویر میکشد، که در طول جنگ جهانی دوم با ترفندی نام هزاران زندانی را حفظ می کند، و بیش از هزاران زندانی که اغلب لهستانی را از هلوکاست نجات می دهد.
افزودن دیدگاه جدید