رفتن به محتوای اصلی

در رثای حسن

در رثای حسن

شعشعه شهابی در آسمان شهر ما، خوشید. حسنی که حُسن بود، کوچید.
فرهودی ها، دهه ها آبروی ساری و تاریخ ما بودند. مردی با پیمانه ای پر از شکنجه و داغ و درفش،از سالیان دور.
آموزگاری مردمی و سازنده و مهندسی که یک تنه دنیای آوار را بر شانه های خویش صلیب نمود تا مظهر تاب و استقامت باشد و سربلند بماند.
مردی با ملاحت و متبسم با رعشه درد و بی اشگ و آه که غایت درد را ذره ذره چشید و تا آخر تاب آورد،با همان چشمان روشن و لبان صریح و قامت رشید و متانت دیر پا.
مردی مجرب که بسیار می دانست و بسیار پرسان بود.
مردی خوش اقبال با برادر طبیب که چریک فدایی جان حسن بود و تمام عالم طب را در اختیار گرفت تا مگر حسن بیشتر بماندو خواهری پزشگ که حسن را قدیس گونه پرستاری نمود. راست میگویند پروانه وار گرد شمع وجود. و همسری هماره مراقب و دختری این روزها با چشمان ناودان و پسری با بغض غلیظ.
هرکدام ما دلتنگ خنده های نحیب و آرزوی شریفش خواهیم ماند.
والا مردی بودی بالا بلتد.

آبروی شهر ما.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید