در راستای درک مفهوم حزب، لازم است که نخست یک معنای تحتاللفظی از حزب داشته باشیم، آنگاه پیرامون ان به موضوعات بپردازیم.
حزب- سازمانی سیاسی، بیانگر منافع طبقهی معین در جامعه، یا اینکه گروهی از اشخاص، متحد زیر پرچم منافع ای، یا در راستای اهدافی معین است. بهطور جزء، حزب اصولاً یک سازمان، تشکیلات منسجم (به همراه سلسلهمراتب درونی)، از طیفهای گوناگون اجتماعی، دارای یک ایدئولوژی، که بر مبنای ان طبقه خاصی را نمایندگی میکند، با برنامه حداقلی و حداکثری در راستای تصرف قدرت سیاسی در کشوری خاص به فعالیت میپردازد.
با تبیین صورتبندی اقتصادی- اجتماعی سرمایهداری دو طبقه (سرمایهدار و کارگر) در جامعه تبیین گردید که هرکدام دارای حزبهای منحصر به خود هستند. حزبهای نظام سرمایهداری دارای کثرت و تعددی گسترده هستند که در راستای وجود قشرهای اجتماعی متنوع در نظام سرمایهداری منافع گروههای خاصی را نمایندگی کرده، در راستای دسترسی به تأمین منافع آن گروه در قالب نظام موجود تلاش مینمایند.
در برابر حزبهای مدافع سرمایهداری، حزبهای طراز نوین طبقه کارگر قرار دارند که شامل بخش عمده اقشار جامعه میگردد، که در راستای استقرار نظام سوسیالیستی پیکار میکنند. این حزبها بر پایه علم مارکسیست – لنینیست، در اتحاد با دهقانان، اقشار بینابینی و حتی از طبقه سرمایهداران (درواقع کسانی که به طبقه خود پشت کردهاند) با نظام سرمایهداران در نبرد میباشند. جهانبینی چنین حزبهایی مارکسیسم - لنینیسم است.
پس از پیروزی سوسیالیسم در اتحاد شوروی، بر پایه اندیشههای لنین حزبهای این دوره حزبهای لنینیستی یا طراز نوین نامیده میشوند. بنیاد حزبهای لنینی بر پایه سانترالیسم دمکراتیک، حفظ وحدت و یکپارچگی، بر پایه ایدئولوژی پرولتاریایی، به همراه اجرای نرمهای دمکراسی، رهبری جمعی، در ارتباط تنگاتنگ اعضا با رهبری متعاقباً با تودهها است. ازآنجاییکه در نظام سوسیالیستی طبقه در فرایندی از میان میرود، وجود تحزب نیز غیرضروری میگردد.
بر پایه درک مفهوم حزب و با در نظر داشت سلسلهمراتب آن، چندی پیش حزب چپ ایران (فدائیان خلق) تشکیل گردید. با تعریف فوق از ساختار و مرام حزبها، هدف اصلی حزب چپ ایران چیست؟. آیا تصرف قدرت است! که لازمه تأسیس حزبهاست.
جهت کسب قدرت باید جایگاه ایدئولوژی، برنامههای حداقلی و حداکثری حزب مشخص گردد. با تعیین ایدئولوژی، جایگاه حزب، کنار سرمایهداری یا مقابل سرمایهداری روشن میگردد، تا جویندگان حقیقت با شناخت از اندیشه و جهانبینی آن به صوف حزب بپیوندند. در همین راستا، رسم است، که حزبها در مرامنامه و اساسنامه خود آشکارا و مشخص فلسفه نگرش خود به جهان هستی و برنامه اهداف اصلی خود را بیان کنند.
اما ساختار ایدئولوژیکی حزب چپ ایران طبق بیان رفیق علی صمد در یک بحث فیسبوکی چگونه است؟: "...در آخر حزب چپ ایران نه کمونیست است و نه سوسیالدمکرات. اما در درونش هردوی این طیفهای چپ حضور مشخص دارند". طبیعتاً میتوان نظرات گوناگون را دررسیدن به هدف اصلی حزب بهپیش برد، اما انسجام ایدئولوژیکی، اصلی، عدول ناپذیر درروند پیکار است، تا نظرات متنوع ایدئولوژیکی تبدیل به سدی جهت پیشرفت فعالیت حزب نگردد. اما مطابق بیان رفیق صمد، این برداشت حاصل میشود، که اگر امروز یک طیف (کمونیست) بر آن طیف دیگر غالب شد، حزب چپ برای مدت معینی کمونیست، با ایدئولوژی علمی مارکسیسم - لنینیسم، با تدوین برنامههای حداقلی و حداکثری رسیدن به سوسیالیسم، آماده جهش به تصرف قدرت میشود، در همین حین طیف سوسیال –دمکرات موجود در آن دست بالا میگیرد، همهچیز از نو!. ینی دوباره بحثهای زمانبر، با محتوای کم، بدون ابتکار، درواقع، سرگرم سازی خود و جامعه. درحالیکه، اصل مطلب باید دگرگونه باشد، بهتبع، تشتت آرا، آری، اما ایدئولوژی یکی و تعیینکننده، در راستای اجرای شعارها و اهداف هیئت رهبری که از همان ایدئولوژی نشئت میگیرد، با داشتن سلیقه و نظرات شخصی، باید کوشید. الزاماً، شخص عضو باید موافق ایدئولوژی حزب باشد، نظرات شخصی در تاکتیک و شیوه تصرف قدرت بحث جداگانهای است، میتوان با تاکتیک و شیوه مبارزه حزب نظر مخالف داشت، ولی نمیتواند بنیادهای ایدئولوژی حاکم بر حزب را به چالش کشید. و تا زمانی که در حزبی تنوع ایدئولوژیکی حاکم باشد، با چنین رویکردی با وجود چنین طیفبندیهایی هرگز به قدرت نخواهیم رسید.
از طرفی، در جوامع سرمایهداری پیکار طبقاتی شدیدی در جریان است، که میان دوطبقه اصلی میگذرد، ازاینروی، این نوع جوامع درگیر تضاد میان کار و سرمایه میباشند. حزبهای فعال باید در یکی از این دو اردوگاه قرار گیرند. سنگری که حزب در آن قرار دارد، محتوای اصلی حزب است. اگر حزب چپ در آیندهای نزدیک صف خود یا جایگاه خود در این پیکار طبقاتی را روش نکند، به پیرامون خود طبقاتی نگاه کند، هرگز به جایگاه یک حزب تأثیرگذار نخواهد رسید در کوتاهترین مدتزمان از درون تهی و از بیرون مضمحل خواهد شد.
باور به طیف گرایی در حزب تأثیر خود را هماکنون در سند سیاسی حزب چپ ایران گذاشته است: ".... چپ دموکرات و سوسياليست باورمند به پيوند آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی میتواند در آن نقش ایفاء کند. ازاینرو حضور متشکل چپ دموکرات و سوسياليست درصحنۀ سياسی کشور به امر تأخیرناپذیر تبدیلشده است". (تأکید از نگارنده) میبینید که هدف اصلی نه تصرف قدرت که هدف احزاب لنینی است، بل تنها حضور درصحنه سیاسی امری تأخیرناپذیر گشته است. نکته عطف این امر چنین است که حزب فوق، نه رفرمیستی، نه لنینیستی ... هیچکدام نیست، مجمع ای از کنشگران فعال در یک ساختمان بهحساب حضور در صحنه سیاسی کشور، درواقع، بودونبودی که نمیتواند اثری داشته باشد!.
جامعه ما در شرایط فعلی همانند بمبی است که شمارش معکوس زمان انفجار آن، جهت یک "مهابانک" بزرگ با سرعت به صفر نزدیک میگردد. اما آنچه تابهحال موجب ترمز این "مهابانک" گشته است، پراکندگی اعتراضات است که باید یکدست با یک رهبری متحد وارد فاز گذر از سد حاکم گردد. در چنین شرایطی حضور ینی نشستن و نظارت بر حوادث بدون اتخاذ اقدامات رهبری، خاک پاشیدن در چشم مردم عاصی و به خیابان آمده نیست؟. آیا واگذاری رهبری اعتراضات مردم به نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی، واژهای که حزب چپ از کاربرد آن هراس دارد، نیست؟ اگر تنها به حضور کفاف شود، تصرف قدرت و بنای عدالت اجتماعی، چگونه و چه زمانی تحقق خواهد یافت؟.
در سند فوق، تأکید بر حزب "چپ و سوسیالیست" نوعی مغشوش کردن مرزهای ایدئولوژی است. که نه مفهوم چپ مشخص است نه سوسیالیسم. اصولاً چه از دید مارکس و انگلس و چه لنین، سوسیالیسم یک مفهوم انتزاعی نیست، ساختار اقتصادی، مرحلهای پس از سرنگونی دولت سرمایهداری، پلی برای رسیدن به جامعه بی طبقه کمونیستی است. بر این پایه این مفاهیم "چپ و سوسیالیست" دارای معانی گنگ بوده، باید تفسیر و توضیح شود.
حزب چپ ایران با تعیین مرزهای ایدئولوژیکی و برنامه تصرف قدرت سیاسی در کشور میتواند روی جوانان کشور حساب باز کند. بهتبع آن، به آینده خود امیدوار گردد، از لنین بیاموزیم که چگونه دائماً در اندیشه جوانسازی حزب بلشویک بود: "نیاز به نیروی جوان است، میتوانستم پیشنهاد بدهم، آنهایی را که به خود اجازه میدهند بگوید، تعداد ما کم است، در همانجا به اشد مجازات برسانند. در روسیه تا بخواهی آدم زندگی میکند، تنها باید هرچه بیشتر و شجاعانهتر، شجاعانهتر و بیشتر ، یکبار دیگر بیشتر و یکبار دیگر شجاعانهتر با جوانان کارکرد، بدون هیچ واهمهای. در زمان پیکار، جوانان سمتوسوی پیکار را تعیین میکنند، به هرچه بیشتر دانشجو و به هرچه بیشتر کارگران جوان نیاز داریم". در همین راستا تعیین مرز ایدئولوژی، طرد اصول آزادیهای لیبرالی ، اتخاذ مواضع ای روشن و خللناپذیر به ضرورتی اجتنابناپذیر و بیاندازه مبرم میگردد.
دیدگاهها
من هنوز نوشته ی شما را…
من هنوز نوشته ی شما را نخوانده ام. تازه آن را دیدم. با بدیده گرفتن برنام (عنوان) آن، برایم این پرسش پیش آمد که آیا چنین تارنگاشتی جایی سزاوار برای درج نوشته های کسانی است که از کمونیسم پشتبانی می کنند؟
مشکل بزرگ دیدگاه اردشیر عزیز…
مشکل بزرگ دیدگاه اردشیر عزیز بر می گردد به مسئله تصرف قدرت - هرگاه تصویر روشنی از این مفهوم نداشته باشیم دچار سکتاریسم شده فکر می کنیم این حزب است که باید قدرت را تصرف کند نه طبقه و اقشاری که حزب آنها را نمایندگی می کند - از اینجاست که انحراف شروع میشود - قدرت در اتحاد شوروی در دست چه کسانی بود آیا حزب قدرت را تصرف کرده بود یا طبقه کار و دیگر زحمتکشان ؟ از همانجا شکاف بین دموکراسی و برنامه های حزب ایجاد و تا فرو پاشی پیش میرود - یک حزب می تواند دارای فراکسیون های مختلف و فکری باشد ولی بر آیند برخوردهای نظری فراکسیونهای مختلف برنامه حزب را میسازد که باید در جهت بدست گیری قدرت با توجه به مرحله گذار باشد - این نیست که اگر کمونیستها دست بالا را داشتند حزب کمونیستی میشود و یا اگر دموکراتها دست بالا را داشتند حزب دموکرات می گردد - این برنامه است که هرکدام از طیف ها که بتوانند قدرت را کسب کنند در بهتر پیش بردن آن تلاش می کنند- جهان عرصه دیپلماسی و تعامل است حزب نمی تواند بدون گسترش نهاد های دموکراسی پیش برود دموکراسی اصل اساسی در ایجاد احزاب بخصوص احزاب چپ است - اینکه فکر کنیم دستورات هیئت رئیسه بدون چون و چرا و با تکیه بر قدرت کمیت می تواند راه گشا باشد اساسا غلط است - تمام تلاش حزب بدست گیری قدرت توسط کسانیست که حجزب ادعای نمایندگی آنها را دارد - هر حزبی که خود بخواهد راسا قدرت را بدست گیرد در نهایت راه دیکتاتوری را هموار کرده وقابل قبول نیست
افزودن دیدگاه جدید