پدیدهی برآمد سلبریتیها به وسعت کنونی در سیاست ایران، از زایشهای «زن، زندگ،آزادی» است. سلبریتی به یک بیان، شخصیت مرجع برای این یا آن گروه اجتماعی پایدار و یا حتی ناپایدار است و رفتارش، نخستین محل مراجعه برای این یا آن بخش از جامعه در بزنگاههای داوری و سوگیری تا متاثر از مرجع به واکنش برآید. اهمیت اجتماعی فرد سلبریتی، جدا از تولید خودویژه حرفهایاش که به جامعه عرضه میکند، به نقشی است که به انتخاب دیگرانی هم شکل میدهد.
سلبریتی بنا به موقعیتی که داراست، با نوع انتخاب سیاسی خود، اعم از گزینشی فعال در قبال گرهگاههای سیاسی و یا حتی عدم اتخاذ موضع در برابر این چالشها، میتواند در فعل و انفعالات سیاسی به اندازهی وزن خود موثر افتد. هم از اینرو در کشورهایی با مدیریت امور ناشی از نتیجهی صندوق رای، سیاستمدارها و احزاب سیاسی برای جلب آرای سرگردان در هنگامهی انتخابات، بخشی از فعالیت خود را در دو حیطهی رسانه و سلبریتیها متمرکز میکنند. البته در کشورهایی همانند کشور ما که درگیر حکومتهای اقتدارگرا از جنس دیکتاتوری نظامی و فردی تا تمامیتخواه هستند، بهگونهی مضاعف مورد استفادهی رژیمهای ضد دمکرات قرار میگیرد. از فلان خواننده و شومن تا بهمان فوتبالیست و وزنهبردار و نیز هر نامآور در این یا عرصهی اجتماعی که قادر به رای اندوزی است و میتواند به سود یکی از جریانات وارد فعالیت شود.
سلبریتی در شرایط عادی، سرش سخت گرم کار و حرفهی خویش است؛ جز این اصلاً به نام و آوازه نمیرسید. اما آنجا که جامعه به جوشش سیاسی درآید و کشور عرصهی کشاکشهای سیاسی شود، سلبریتی هم از جلد طبیعی خود درمیآید تا در لباسی برآمد کند که پوششی همگانی است: سیاست. البته نه اینکه او ناگهانی فردی سیاسی شده باشد، چرا که نارضایتی از وضعیت طی زمان، انباشتهی وجودیاش شده و از وی ناراضی از حکومت ساخته است. اما این جامعه است که او را به ایفای نقش سیاسی میکشاند و به وی فرصت میدهد تا در سیاست هم چهره کند. واقعیتی که در «زن، زندگی ، آزادی» وسیعاً انجام گرفت. برمتن همین غلیان اجتماعی – سیاسی بود که هر سلبریتی در تلاقی وجدان سیاسی خویش با فشار اجتماعی دوستدارانش در جایگاه اثرگذاری سیاسی قرار گرفت. آنچه اما در این میان شگفتی آفرید و به غافلگیری هم نظام حاکم و هم اپوزیسیون منجر شد، وسعت پدیده بود. گسترهی پدیده در چنین مقیاسی، بازتاب بزرگی جنبش انقلابی بود؛ جنبش ملی̗ بیشترینهی جامعه علیه نظام.
دفعتاً قرارگرفتن سلبریتی در مرکز سیاست، هم در لحظه نیرو میآفریند و هم آزمونگهی دشوار برای خود او و جامعە ست. وضعیت نامنتظرهی پیشآمده برای این قرارگرفتهها در میانهی میدان سیاست که به ناگزیر نیز توام با انواع فشارهای وارده از جهات متفاوت به آنهاست، آنان را بر سر تصمیماتی چه بسا کلان هم می کشاند. سلبریتی وادار به ورود در ریسکهای بزرگ میشود که بسته به نتیجه میتواند او را بیشتر عروج دهد و یا برعکس حتی در برابر بخشی از دوستدارانش قرار دهد. فراخوان آقای حامد اسماعیلیون در تورنتو و برلین و در ادامه دعوت به برگزاری سالروز قربانیان هواپیمای سرنگون شده توسط سپاه جنایتکار، نمونهی فراکامیاب ریسک سلبریتی بود و نمونهی موفق از باردهی فعالیت سلبریتی، جدا از هر قضاوتی هم که نسبت به آن داشته باشیم.
در مقابل اما، اقدام شتابورزانه و ناسنجیدهی توئیت مشترک چند سلبریتی با آقای رضا پهلوی در آستانهی سال نو میلادی را شاهد بودیم که در خدمت سیاست «همه با من» قرار گرفت. اشتراکی که البته در جریان تصمیمگیری پارلمان اتحادیه اروپا پیرامون اعلام تروریستی بودن سپاه پاسداران، در نوع برآمد و نه لزوماً مضمون موضعگیری دچار شکاف شد. در ادامه نیز آنجا که طرفداران افراطی رضا پهلوی کارزار "وکالت میدهم" راه انداختند، از اشتراک پهلوی – چند سلبریتی فقط آقای علی کریمی وکالت داد و برعکس، حامد اسماعیلیون به تصریح موضع مستقل خود در حد اعلام اینکه خودش شخصاً جمهوریخواه است برخاست. علی کریمی نیز در آخرین مصاحبهاش میپرسد که کو برآمدهایی از طرف رقبا، تا بطور ضمنی این را بگوید که این، آخرین انتحاب وی نیست. منظور از اشاره به این موارد نیز در جهات متفاوت، ایناست که موقعیت سلبریتیها در سنگلاخ سیاست را باید درک کرد و نه آنها را بهیکباره زیر سئوال برد و نه از رصد کردن منتقدانهی رفتارها، گفتارها و کردارهایشان بازماند.
باید دانست که ورود سلبریتی به صحنهی سیاسی، به خودی خود نه ارزش است و نه ضد ارزش، بلکه واقعیتی سیاسی است برخاسته از حق شهروندی شخص مرجع، چه خود بخواهد از نام و نفوذش آگاهانه استفاده کند و چه همینگونه با خرج در بازار سیاست، برای هوادارش ناخواسته بدل به الگو شود. اما بهرهگیری از سلبریتی چه به عاملیت خود او باشد و چه با دخالتگری قدرت و خرده قدرتها، نهایتاً گونهای از مماس با پوپولیسم است جدا از نوع و جهتی که این پوپولیسم دارد. باید پذیرفت که سلبریتی از خود جامعه میآید و جزیی از سازوکار زندگی اجتماعی جاری است و تنها میتوان و باید کوشید که در سمت ارزشهای اجتماعی مفید افتد.
استفاده از پوپولیسم لازم است در خدمت ارایه برنامه اجتماعی توسعهی پایدار بههمراه تبلیغ و ترویج لزوم تشکل یابی جامعه بهمنظور خودمشارکتی مردم باشد. همین ایجاب میکند که ورود سلبریتیها به صحنهی سیاسی یک شانس و فرصت مثبت تلقی شود، زیرا برای مقابله با استبداد دینی که زمانی بر دوش مردم به قدرت رسید، اینک باید به بسیچ بیشترین نیروی دمکرات دست یافت. نهادهای سیاسی متشکل با سلبریتیهای اثرگذار تکمیل میشوند.
از اینرو، ارجگذاری به شخصیتهای مرجع اجتماعی که بنوبهی خود در مبارزه دمکراتیک مردم تا حدی از اثرگذاری قرار دارند، یک وظیفهی مبارزاتی برای اپوزیسیون سکولار دمکرات است. برخورد سازندهی دمکراتیک با سلبریتیها ضمن اتخاذ رویکردی منتقدانه نسبت به هر کژروی از سوی هر فرد از آن، ضرورت و وظیفهای مبرم است. موقعیت دشوار آنان را باید درک کرد و دلسوزانه به یاریشان شتافت تا خود جایگاهی را که دارند بگونهی درخور قدر بدارند. جنبش، آنان را مجال تاریخی داده است تا در پاسخ به مطالبهی نه فقط هوادارانشان بلکه در خدمت عموم بدرخشند. ما درخشش مردمی و سکولار دمکراتیک آنان را میخواهیم و نه فرورفتن در غروب غمبار. باشد که بدرخشند.
بهزاد کریمی
٥ بهمن ماه ١٤٠١ برابر با ٢٥ ژانویه ٢٠٢٣
دیدگاهها
مهران گرامی با سلام.من وارد…
مهران گرامی با سلام.
من وارد قضاوت در مورد هیچ شخص سلبریتی مشخص نشدم و نمی شوم. به اصطلاح مسلمین، معتقد به قصاص قبل از جنایت هم نیستم. اما آنجا که یک سلبریتی بهر دلیل در میدان سیاست قرار می گیرد، هر عملکرد او را در مقام سیاست ساز و سیاست پرداز می باید از منشور ارزش هایمان و اقتضای سیاست دمکراتیک لحظه، به دقت رصد کرد و زیر ذره بین برد. در این نوشتار تصریح هم کردم که ورود سلبریتی به عرصه ی سیاست، به خودی خود نه ارزش است و نه ضد ارزش. بلکه صرفا منوط به نوع نقشی است که ایفاء خواهد کرد. جوهر حرف من، هشدار به هم خود سلبریتی ها ست، هم به سیاسیون در نوع برخوردشان نسبت به این سلبریتی ها و هم اخطار به سیاس هایی که بدانند شیطنت بازی هایشان در رابطه با بهره گیری از این یا آن سلبریتی دور از نظر نمی ماند. ورود در این پدیده را نیز از این نظر ضرور دیدم که هم اکنون وجهی از سیاست در ایران است و سکوت در باره ی آن بهیچوجه جایز نیست. دستت را به دوستی می فشارم.
باسلام خدمت رفیق بهزادکریمی…
باسلام خدمت رفیق بهزادکریمی.سلبریتی ها حتا رییس جمهورهم شده اندبه نظرشما کجا اشتباه رخ میدهدکه مردمی توان رییس جمهوری رادریک سلبریتی میبینند.آیا نبایدبانقش آنها درسیاست چه خوب چه بدواقع بینانه برخوردکرد.مثلاذزلنسکی اگرسیاستمدارمیبودآیا دراین برهه کشورش راازخطرجنگ رها نمی کردویا خرابی جنگ رابه حداقل نمی رساندوآیامردم اکراین چوب همین رییس جمهوررانمی خورند.
افزودن دیدگاه جدید