رفتن به محتوای اصلی

خطرات جابجائی یک تاکتیک با استراتژی

خطرات جابجائی یک تاکتیک با استراتژی

انقلاب مشروطه واقعا پیروز نشد. اگر پیروز میشد، نه سرنوشت ستارخان به آن روزگار می افتاد، نه ما امروز در چنین وضعیتی بودیم. لذا، زیر ذره بین بردن علت‌های این شکستها، از ضرورت‌های لازم جهت عدم تکرار کاستیهای جنبش ها و قیام‌های مردمی دوران معاصر ‌است.

تاکتیک ها، پراکنده، متنوع ، رنگارنگ و کوتاه مدت بوده و هدف‌های مشخص مقطعی صنفی، دموکراتیک، مدنی و شهروندی ویژه ای را در بر میگیرند. در شرایطی که استراتژی بلند مدت بوده و هدف بوجود آوردن تحولات بنیادین و اساسی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را تعقیب میکنند. تعقیب و پیشبرد راهکار استراتژیک، از طریق برنامه ریزی و پیاده کردن انواع تاکتیک‌های متنوع در راستای استراتژیک امکان پذیر ‌است.

گرچه احزاب سیاسی بر پایه‌های فراخنا و گستره نظری بسیط، برنامه ها و پلاتفورم‌های خویش را بصورتی استراتژیک تنظیم کرده و از طریق تاکتیک‌های مختلف و متنوع در راه امکان تحقق آن تلاش میکنند، دامنه و فراخنای مقوله‌های تاکتیکی همیشه محدود تر و مشخص تر میباشند.

مثلاً وقتی کارکنان یک موسسه خواهان افزایش حقوق ده درصد اند، یا دانشجویان یک دانشکده خواهان شکل دادن به نهادی صنفی اند، که بتواند عاری از هرگونه سانسور و محدودیت‌های مسئولین دانشگاه، یا ارزش‌های نظام موجود را به چالش می‌کشانند. وقتی کانون نویسندگان ایران خواهان آزادی کامل قلم و بیان اند، وقتی انبوه مردم ملی اتنیک غیر حاکم خواهان تحصیل به زبان مادری، داشتن رادیو و تلویزیون به زبان خویش و دیگر حقوق دموکراتیک مشابه میباشند،کشاورزان یک منطقه خواهان افزایش سهمیه آب خویش در سیستم توزیع آب کشوری هستند یا زنانی که در یک مؤسسه کار می‌کنند خواهان برابر حقوقی با مردان آن بوده و آزادی انتخاب نوع پوشش را می‌طلبند، می‌توان با یقین بیشتری گفت که تلاش در راه تحقق این خواسته ها اکثر مفهوم و راهکار تاکتیکی هستند.

هم شعارهای تاکتیکی، هم شعارهای استراتژیک، بر روی شانه‌های انبوه توده‌هایی حمل خواهند شد که نه تنها این شعارها خواسته‌های آنها هستند، بلکه این انبوه توده ها در اتحاد با همدیگر امکان تحقق آن را در دورنمای چالش‌های خویش قابل تحقق می‌دانند.

در شرایطی که "نه به جمهوری اسلامی ایران" گفتن و خواهان حذف ولایت فقیه بودن، یا خواهان عبور دموکراتیک از نظام جمهوری اسلامی ایران بودن، یک شعار استراتژیک سیاسی مرحله ای ‌است، اینکه کارمندان یک اداره خواهان "نه به جمهوری اسلامی ایران" که یک شعار سیاسی سرتاسری استراتژیک ‌است بوده باشند و یک حرکت اعتراضی جهت فراخوان عمومی با چنین خواسته‌هایی راه انداخته باشند در شرایطی منطقی و قابل درک به نظر می‌اید که سطح ارتقا و بلوغ خیزش سیاسی دموکراتیک و آمادگی روانی سیاسی اجتماعی به چنان حد ارتقائی رسیده باشد که اکثریت غالب کارمندان و کارکنان ادارات و موسسات کشوری چنین آمادگی را داشته باشند، می‌تواند قابل درک و منطقی ارزیابی گردد.

امضای چهارده نفر با شعار "نه به جمهوری اسلامی ایران"، نه یک گروه اجتماعی ویژه و مشخصی را نمایندگی کرده و در بر می‌گیرد، که آن گروه ویژه اجتماعی از آن حمایت بنمایند، نه سطح ارتقا مبارزات سیاسی دموکراتیک در چنان درجه و میزانی ‌است که این حرکت بر بستره آن موجی در میان امواج خروشان مردمی باشد. متاسفانه این حرکت یک اقدام ماجراجویانه ای بود، که می‌توانست ضربات جدی به این افراد را در بر داشته باشد.

داشتن چنین انتظاری از چندین کنشگر مدنی مخالف جمهوری اسلامی ایران و با خواستگاه‌های نظری و ارزشی متنوع که شعار استراتژیک عبور از نظام جمهوری اسلامی ایران را عملا بصورتی استراتژیک هدایت کرده و از طریق فرا رویاندن حرکت خویش به شبکه‌های مشابه موازی از کنشگران مدنی دموکراتیک دیگر به استراتژی تحول و عبور واقعی از نظام جمهوری اسلامی ایران، اوتوپیایی خطرناک و ماجراجویانه ‌است.

از ابتدا معلوم بود که در صورت تأکید بر ادامه این حرکت و تلاش در تبدیل آن به یک حرکت مثلاً استراتژیک، دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران به سراغ آنها خواهد آمد و می‌تواند همه آنها به زندان انداخته شوند و بر سر انها همان اتفاقاتی بیاید که بر سر دیگران آمد. در خوش‌بینانه ترین حالت، این افراد تبدیل به قهرمانان سیاسی خواهند شد، که واقع‌بینانه صحبت بکنیم، در حال حاضر بلوغ و شایستگی لازمه آن را ندارند. اگر این افراد در بیرون از زندان باشند، می‌توانند به فعالیت مدنی شهروندی و سیاسی خویش ادامه دهند، اگر در زندان‌ها باشند، این امکان از آنها گرفته می‌شود.

هم‌زمان با مسابقه شبکه‌های مطبوعاتی سیاسی متنوع خارج از ایران، از سلطنت طلبان گرفته تا بخش‌هایی از اصلاح طلبان حکومتی، از شبکه‌های نیروهای چپ گرفته تا ناسیونالیست‌های افراطی جهت تبدیل این گروه کوچک فعالین مدنی به گوشت دم توپ دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی ایران از یک طرف و را انداختن شبکه‌های تلویزیونی و مجازی به نام آنها از طریق تلاش جهت ربودن این حرکت به نام خویش عملا تعداد معدودی فعال مدنی را به قهرمانان سیاسی در کنج زندان ها و وسیله تبلیغاتی جهت پیشبرد آمال خویش تبدیل می نمایند.

راهکار عاقلانه تر این بود که بعد از اینکه این حرکت تأثیرات تبلیغاتی و روشنگرانه اولیه خود را گذاشت، متوجه می‌شدیم که تاریخ مصرف این تاکتیک تمام شده است، به آن پایان داده و به تاکتیک‌های متنوع و ابتکاری فراوان دیگری پناه می بردیم. اینکه انتظار داشته باشیم حرکت این چهارده نفر معجزه ای را به تحقق خواهند پیوست که کلیه احزاب سیاسی سکولار دموکراتیک طی چهل سال قبل نتوانسته اند تحقق بخشند، با توجه به درجه تب و تاب جنبش دموکراتیک مردم در سطح کشور، خطرناک و غیر واقع بینانه ‌است.

 

دیدگاه‌ها

مجید

حکومت فقط فرو ش بلداست وکشتن مخالفین .فروش ازنفت گرفته تا مس المنیوم ،خاک ،معادن، انسان وخلاصه هرچیزی فروشی باشدصحبت این است که بااین فروش همه چیزنیزبه فروش میرودازجمله اخلاقیات وصفت های انسانی .مردم رابه این بایدآگاه کردهمه راحول این واقعیت گردآورد.وفکرکنم تنهاشعاری که میتواندهمه رامتحدکند.وکشورهای امپریالیستی نیزایران رافروشنده میخواهند نه تولیدات بلکه منابع بدینگونه هم کشورنابودوضعیف میشودهم تحت کنترل آنان است
 

پ., 15.08.2019 - 10:00 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید