رفتن به محتوای اصلی

کودتای ٢٨ مرداد، از نگاهی دیگر

کودتای ٢٨ مرداد، از نگاهی دیگر

کودتای آمریکائی- انگلیسی ٢٨ مرداد سال ۱٣٣٢ به تحقیق و به یقین، یکی از سیاهترین و ننگینترین اوراق تاریخ میهن ماست که با شرکت مستقیم مقامات نظامی، سیاسی و امنیتی دولتهای آمریکا و انگلیس، با تأمین مالی و تشکیلاتی مزدوران و دست پروردگان داخلی امپریالیسم و با تأئید و مساعدت برخی روحانیون مرتجع که شاه با بعضی از آنها در بغداد دیدار کرد، بوقوع پیوست. این کودتا به لحاظ ماهیت خود، تجلی عریان دخالت گستاخانه امپریالیسم در امور داخلی کشور ما، تهاجم آشکار به استقلال، آزادی و حق حاکمیت ملی، نمونه و سمبل مزدورپروری از سوی امپریالیسم، خدمت به بیگانه و خیانت به حقوق و منافع میهن و ملت ما از سوی مزدوران داخلی به شمار میرود. کودتای ٢٨ مرداد سال ۱٣٣٢ آغازی بود بر تسلط یک دوره کامل سیاهی و تباهی، دیکتاتوری و استبداد، خودکامگی و فعال مایشائی بر کشور که تتمههای ویرانگر آن تاکنون نیز ادامه دارد.

اگر چه اهداف اولیه و نزدیک کودتای ٢٨ مرداد سال ۱٣٣٢، به زیر کشیدن دولت ملی ایران به نخست وزیری دکتر محمد مصدق، متوقف ساختن نهضت آزادیخواهی، گماردن حاکمیت سیاسی دست نشانده، و تحت کنترل در آوردن منابع نفتی و ثروتهای کشور و تاراج آنها بود، و بر آن نیز دست یافت. در عین حال، تخریب و در هم کوبیدن افکار و اندیشههای ترقیخواهانه، عدالتطلبانه و انساندوستانه، از اهداف استراتژیک و اصلی کودتای مزبور شمرده می شود.

تفحص و بررسی پیرامون پیامدهای ویرانگر و خونین کودتای ٢٨ مرداد سال ۱٣٣٢، این نتیجهگیری را بدست میدهد که، تبلیغات بغایت سخیف و فضاسازی برعلیه حزب توده ایران قبل از انجام کودتا و اعمال خشونت بی‌حد و حصر برعلیه این حزب، سرکوب و قلع و قمع بیرحمانه آن بمثابه تنها نماینده سیاسی کارگران و زحمتکشان میهن در آن سالها، هدف اصلی و اساسی امپریالیسم و ارتجاع برای جلوگیری از گسترش و نفوذ افکار و اندیشه های انسانی، آزادیخواهانه و عدالتطلبانه در میان مردم ایران بود.

از آنجائیکه دکتر مصدق معتقد بود شاه باید سلطنت کند نه حکومت، و صنعت نفت کشور را ملی کرده و بسیاری از نمایندگیهای به اصطلاح سیاسی انگلیس را بست، از یک سو، خطری جدی برای محدود کردن خودسریهای خاندان پهلوی و یکه تازیهای امپریالیسم در کشور محسوب میشد و از سوی دیگر، با رفع موانع قانونی فعالیت حزب توده ایران در سال ۱٣٣۱، که تا آن زمان با انطباق مزورانه و خصمانه قانون اقدام علیه استقلال و امنیت مملکت، مصوب ٢٢ خرداد سال ۱٣۱۰، منحله اعلام شده بود، موجبات تحریک هیستری ضد کمونیستی امپریالیسم آمریکا و انگلیس را فراهم آورد. کودتاگران با احساس خطر از گسترش اعتبار و پایگاه اجتماعی حزب توده ایران بمثابه سازمان سیاسی طرفدار و مدافع عدالت اجتماعی و بطور کلی بینش چپ در آن دوره، دست به چنان جنایت هولناکی زدند که لکه ننگ آن در تاریخ میهن ما برای همیشه ماندگار شد.

اقدامات و تبلیغات شدیدا مسموم و کینه توزانه برعلیه حزب توده ایران بعد از وقوع کودتا که با کشتار گروه- گروه افسران توده­ای، عدهای از اعضا و رهبری همراه بود، سایه سنگین استبداد و مطلقیت را بر سر میهن ما گسترانید. در چنین فصای بی قانونی و دیکتاتوری پلیسی مشترک امپریالیسم و دست نشانده داخلی آن، که هیچ مفرّی برای فعالیت نیروهای ترقیخواه، بویژه باورمندان و صاحبان افکار واندیشههای چپ، پیروان جهان بینی و ایدئولوژی حقانیت حاکمیت طبقه کارگر و اقشار پائین دست جامعه باقی نگذاشته بود، سرزمین ایران را به میدان فراخی برای خودنمائی عناصر و جریانهای تابع دیدگاههای عوامفریبانه و ارتجاعی تبدیل کرد. بدین ترتیب، امپریالیسم آمریکا با سازماندهی و انجام کودتا و سپس با تکیه به نیروی مخوف پلیس و بسط ناآگاهی و آشفته اندیشی در جامعه، توانست دیکتاتوری خاندان مزدور پهلوی را بمدت ٢۵ سال دیگر در کشور تمدید نماید.

پیامد طبیعی رژیم کودتا و برقراری سیستم پلیسی در کشور، جلو هر گونه سازمانیابی تودهها را در تشکلهای صنفی و سیاسی گرفت. و همین امر، موجب بی شکلی تودهها و زایش سازمانهای سیاسی معدودی از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در اواسط و اواخر دهه ۴۰گردید که این سازمان‌ها در شرایط سلطه استبداد و مطلقیت، به مبارزه قهرآمیز با رژیم زور و سرنیزه روی آوردند. صرفنظر از اینکه این دو سازمان، بمثابه تظاهر و نمونه آشکار خشم خاموش و فروخورده توده‌ها، در فضای حاکم بر کشور نتوانستند ارتباط وسیعی با توده‌های خلق برقرار کنند ولی، اولین جرقه‌های انقلاب بزرگی را زدند که سال ۱٣۵۷ بنیان نظام سلطنتی را بر افکند.

شرکت وسیع ولی بیشکل تودهها در انقلاب ملی- دموکراتیک و ضدسلطنتی سال ۱٣۵۷، باعث روی کار آمدن رژیم تئوکراتیکی در ایران گردید که بذر افکار قشری و نفوذ خود را بطور سنتی از طریق مساجد و تکایا در میان بخش ناآگاه تودهها کاشته بودند. به همین سبب و به سبب سلطه طولانی مدت دیکتاتوری و خفقان در کشور، رژیم برآمده از انقلاب بهمن سال ۱٣۵۷ را می‌توان حاصل مستقیم و نتیجه بلافصل کودتای ٢٨ مرداد سال ۱٣٣٢دانست. رژیمی که فقط در سالهای اولیه موجودیت خود، تحت تأثیر شرایط خاصی به برخی از اهداف انقلاب، از جمله اخراج مستشاران خارجی، تعطیلی پایگاه‌های علنی و مخفی جاسوسی و نظامی آنها در کشور و تغییراتی چند در روابط خارجی دست زد و با امتناع از اجرای اهداف ملی- دموکراتیک انقلاب، از توده‌ها فاصله گرفت و خود را گرفتار بحران مشروعیت ساخت.

رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی نیز همچون سلف خود، رمز تداوم موجودیت خویش را در استمرار سیاستهای ضدمردمی و با تکیه بر نیروی قهر و سرکوب، قلع و قمع خونین تشکلهای سیاسی و کشتار مستمر انقلابیون، موانع جدی در راه سازمانیابی تودهها یافته بود. بدین ترتیب، بار دیگر توده‌های کار و زحمت در مقابل تعرضات روزمره رژیم اسلامی، رژیمی که از همان ابتدای کار، مشروعیت خود را در سراشیب تند سقوط قرار داد، بی دفاع ماندند.

کثرت تشکل‌های سیاسی چپ در کشور، تفرقه و انشقاق موجود در صفوف آنها، یکی از ناگوارترین و مخربترین پیامدهای کودتای آمریکائی- انگلیسی و اعمال دیکتاتوری خشن در کشور است. تفاوتهای وسیع دیدگاهی در تحلیل طبقاتی نیروها و شرایط عینی جامعه نیز حاصل سرکوب سیستماتیک و مستمر چپها و ممنوعیت دائمی سازمان‌های چپ از ورود به میدان فعالیت آزاد سیاسی است. گسترش و تحکیم پایگاه اجتماعی- طبقاتی چپ و افزایش روزمره اعتبار و نفوذ آنها در میان تودهها، که در طول یک قرن گذشته فقط در سه دوره کوتاه- مجموعاً کمتر از ده سال- از امکان فعالیت آزاد در جامعه برخوردار بودند، موجب تشدید کینه و نفرت خصمانه و هراس ارتجاع و امپریالسم از رشد جنبش چپ و یکی از محملهای اصلی کودتای سال ۱٣٣٢ و همچنین، کینه حیوانی جمهوری اسلامی علیه آنها بود.

امروز با نگاهی دیگر به کودتای ٢٨ مرداد سال ۱٣٣٢، که در شرایط ضعف دولت، شکنندگی اقتصاد کشور و پراکندگی مردم بوقوع پیوست. با قطعیت میتوان گفت که هدف امپریالیسم و خائنین به ملت و کشور ایران از کودتا، علاوه بر به زیر کشیدن دولت ملی دکتر مصدق، تجاوز به استقلال و حق حاکمیت ملی و اعمال سلطه بر سیستم اقتصادی و دستگاه سیاسی کشور بود، در عین حال، حمله‌های خیره سرانه علیه تفکرات علمی و عقلانیت، علیه افکار و اندیشه‌های انساندوستانه و عدالت‌طلبانه و بالآخره، علیه جهانبینی و ایدئولوژی رهائی طبقه کارگر و زحمتکشان از ستم و استثمار طبقات ارتجاعی محسوب می‌گشت.

امروزه در سالگرد کودتای سال ۱٣٣٢، نکته شایان توجه این است که با گذشت ۵٦ سال از وقوع آن کودتای ننگین، رژیم جمهوری اسلامی ایران، میهن ما را در شرایطی قرار داده است که مشابهتهای غیر قابلانکاری با شرایط سالهای ۱٣٣۰ دارد. اختلافات شدید در میان جناحهای حکومتی، تعمیق بحران مشروعیت کل نظام، ضعف مفرط و شکنندگی اقتصاد کشور، تفرقه گسترده در میان نیروهای طیف چپ، ملی و دموکرات و از همه بدتر، پراگندگی و بی شکلی توده های خلق عواملی هستند که زمینه دخالت مستقیم و غیر مستقیم امپریالیسم در امور داخلی کشور ما و احتمال انجام کودتای ننگین دیگری را فراهم ساخته است. درس آموزی نیروهای ترقیخواه کشور از تجارب تلخ پیش و پس از کودتای سال ۱٣٣٢، اقدام عملی در راه اتحاد همه نیروهای ملی- میهنی و تلاش برای سازماندهی کارگران، زنان، دانشجویان و دیگر اقشار پائیندست اجتماعی در تشکل‌های صنفی و سیاسی، می‌تواند مهمترین عامل غلبه بر همه این مشکلات، تغییر شرایط حاضر، به سرانجام رساندن وظایف معوقه انقلاب ملی- دموکراتیک، دفع خطر مداخله بیگانگان و نجات کشور ما از زیر سلطه استبداد و دیکتاتوری ولایت فقیه باشد.

---------------------

*این مطلب را رفیق زنده یاد سیف­اله اکبری (عمو سیفی) در زمان حیاتش نوشته است.

دیدگاه‌ها

مجید

تاوقتی ازروی اشتباهات وضعفهای چپ ودرخصوص این مقاله حزب توده پرش میکنیدچرخ به همان وضع سابق میچرخدودرگردنه های تاریخ کژراهه این وظیفه را برعهده میگیردصاف وصادقانه گذشته رانقدکنیدمطمئن باشیداعتبارتان افزون میشوداشتباه برای همه ممکن است ولی درس گرفتن ازآن موجب ارتقا میشود

چ., 21.08.2019 - 10:57 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید