به صدق کوش که خورشید زاید از نفست
که از دروغ ، سیه روی گشت صبح نخست
" حافظ"
پیشگفتار:
آقای مسعود فتحی از مسؤولان حزب چپ در همراهی با خانم میهن جزنی، در مصاحبه با حسن اعتمادی از تلویزیون سلطنتطلب "کانال یک"، نکاتی را در بارۀ موضع حزب تودۀ ایران در مسألۀ نفت شمال اظهار کردهاند که نشان از بیاطلاعی کامل نامبرده از این بخش از تاریخ معاصر میهن ما دارد. این مصاحبه به انگیزه بررسی سخنان پرویز ثابتی جنایت کار ساواک در مستند پنج قسمتی من و تو تدوین یافته است ودر سایت به پیش منتشر شده است.
این مقاله بر آنست که متکی بر اسناد تاریخی عیار سخنان آقای فتحی را ارزیابی نموده و قضاوت را به خوانندگان واگذار نماید.
در بخشی از این مصاحبه بجای بررسی دروغ های نفرت انگیز پرویز ثابتی به حزب تودۀ ایران و عملکرد آن در سال ۱۳۲۴ در موضوع نفت شمال پرداخته میشود. گویی توافقی از پیشتعیینشده برای تمجید از مواضعِ غیر قابل دفاع جنبش چریکی و حمله به حزب تودۀ ایران صورت گرفته است که حاضران را مشروط به گفتن سخنان دلخواه تلویزیون "کانال یک" کند.
نامبرده در پاسخ به سؤال آقای اعتمادی، که خود در گذشته از دستاندرکاران تلویزیون سلطنتطلب "من و تو" بوده، پاسخی داده است که جای بسی تأسف دارد:
سؤال: همانطور که اطلاع دارید درعینحال حزب تودۀ [ایران] در زمان جنگ جهانی دوم در رابطه با دادن نفت شمال ایران به شوروی سابق اصرار داشت، تظاهرات میکرد و علیرغم آنکه با دادن هرگونه امتیاز نفت به بیگانگان مخالفت میکرد، اما در برابر شوروی حزب تودۀ [ ایران] این کار را نکرد و اصرار داشت بنا به خواست شورویها امتیاز نفت شمال به این کشور داده شود. این را چهگونه توضیح میدهید؟
آقای فتحی دراین باره چنین پاسخ می دهد:
آری، حزب تودۀ [ ایران] آن موقع که جنبش ملیشدن نفت مطرح بود، به یک شکلی این موضوع را مطرح میکرد، توی آن دوره که مسألۀ آذربایجان مطرح بود و قوام رفت مذاکره کرد این را حزب تود تودۀ [ ایران] مطرح کرد و بیشتر از این زاویه که به جای آنکه منافع ملی ایران در این پیشنهاد وجود داشته باشد، بیشتر منافع اتحاد شوروی در نظر گرفته میشد. به نظر من حزب تودۀ [ ایران] در یک مقاطعی بهطور مشخص به دنبالهروی از سیاست خارجی اتحاد شوروی کشیده شد. این بسیار متفاوت از این بود که کمونیستها با اتحاد شوروی آن موقع همسویی داشتند و در زمینههایی با هم مراوده داشتهاند. این همیشه مورد انتقاد بنیانگزاران فدایی از جمله رفیق ارجمندمان بیژن جزنی بوده است.
طرح موضوع
در ابتدا باید به آقای فتحی یادآور شد که ملیکردن نفت، اصولاً به مسألۀ نفت شمال ارتباطی نداشت. موضوعِ ملیشدن نفت مربوط به صنایع نفت جنوب بود و در سال ۱۳۲۹طرح شد که طرف ایران دولت انگلیس بود. ولی نفت شمال مربوط به سال ۱۳۲۴ است و موضوع آن مربوط به قرار داد اکتشاف ،استخراج و پالایش نفت در مناطق شمالی آن و دریای خزر می باشد.
موضوع امتیاز نفت شمال دو بار در تاریخ کشور ما تکرار شده است: بار اول کابینۀ قوامالسلطنه در سال۱۳۰۰ شمسی پس از قرار داد ۱۹۲۱ و بار دیگر ۲۲ سال بعد در دولت ساعد مراغهای. موضوع نفت شمال از یکسو به قرارداد ۱۹۲۱ و از سوی دیگر به در خواست آمریکاییها برای امتیاز نفت شمال مربوط میشود.
قرار داد ۱۹۲۱ برگ زرینی در تاریخ معاصرمیهن ماست و نمایانگر احساس همبستگی دولت جوان شوراها به رهبری لنین است. قرارداد ۱۹۲۱ که همۀ امتیازات استعماری دولت روسیۀ تزاری علیه ملت ایران را قاطعانه رد و لغو و باطل کرد، بهرهبرداری از نفت شمال را در حق حاکمیت مطلق ایران قرار داد، اما از آنجا که خطر تهاجم به دولت نوبنیاد سوسیالیستی شوروی از طریق خاک ایران به عناوین مختلف و راههای گوناگون به شدت احساس میشد، در ماده ۱۳ قرارداد شرط و تعهد شده بود که بهرهبرداری از منابع نفت شمال توسط دولت ایران انجام شود و اگر دولت قصد دادن امتیاز به کشورهای دیگری را داشته باشد، دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، در برابر توافق و نظر دولت ایران، نسبت به دیگر خواستاران بهرهبرداری اولویت خواهد داشت. وجود این شرط تا حدی از نگرانی دولت شوروی در مورد ایالات شمال ایران که مرزهای مشترک ایران و شوروی بود و سالها تحت سلطۀ قوای استعماری انگلیس بود، میکاست. اما این خطر باز هم احساس میشد که عوامل ارتجاع و امپریالیسم که در هیأتحاکمۀ ایران نفوذ قابلملاحظهای دارند، شرایطی را تحت بهانه و ترفندهای گوناگون مانند "مبارزه با دو قدرت روس و انگلیس" ایجاد کنند و پایِ دولت آمریکا را به مسألۀ نفت شمال و مرزهای شوروی بکشانند. رویۀ خصمانۀ کابینۀ سیاه سیدضیاءالدین علیه قرارداد ۱۹۲۱ و پس از آن اقدامات کابینۀ قوامالسلطنه، مؤید این نگرانی و تشویش شد و سیر حوادث در سالهای متمادی ثابت کرد که هیأتحاکمۀ ایران رویۀ ضدیت با شوروی را علیرغم وجود قرارداد ۱۹۲۱ ادامه خواهد داد.
کابینۀ قوامالسلطنه که پس از سقوط سیدضیا بر روی کار آمد، در سال ۱۳۰۰ شمسی به فاصلۀ کمتر از یک سال که از امضای پیمان ۱۹۲۱ میلادی میگذشت، اقداماتی را محرمانه و سرّی، برای انعقاد قرارداد با آمریکاییها در همان مادهای که به تصریح قرارداد ۱۹۲۱، دولت شوروی حق اولویت داشت، شروع کرد. (گوشههایی از تاریخ معاصر ایران، رسول مهربان- ص۵۲)
"حسین مکی" یکی از علاقهمندان به قوامالسلطنه که بعدها از طریق حزب دموکرات قوام به جبهۀ ملی آمد و تا دبیرکل جبهۀ ملی صعود و عروج کرد، چنین می نویسد:
"یکی از اقدامات سریع و عاجل کابینۀ قوامالسلطنه، واگذاری امتیاز استخراج نفت شمال به کمپانی "استاندارد اویل" آمریکایی بود که دولت با یک مهارت و سرعت فوقالعادهای که در تاریخ مشروطیت و قانونگزاری ایران بیسابقه بود، بهطور محرمانه مواد قرارداد را تنظیم و در جلسۀ سرّی مجلس شورای ملی تقدیم ریاست مجلس نمود،....
گزارش کمیسیون که حاوی چهار مادۀ پیشنهادی دولت و یک مادۀ الحاقی کمیسیون بودجه بود، به مضمون زیر قرائت شد:
۱- مجلس ملی ایران واگذاری حق استخراج نفت ایالات مفصلهالاسامی شمال ایران را به کمپانی استاندارد اویل آمریکایی تصویب مینماید. نقاط مزبور شامل ایالات آذربایجان، استرآباد، مازندران، گیلان و خراسان خواهد بود.
۲- مدت این امتیاز پنجاه سال است.
۳- حقوق دولت ایران زاید بر صدیدَه از کلیۀ نفت و مواد نفتی مستخرجه از چاهها قبل از آنکه هرگونه خرجی به او تعلق بگیرد خواهد بود.
۴- شرایط دیگر امتیاز از قبیل تسعیر سهم دولت از پرداخت آن و طرز نظارت دولت در عواید کمپانی و شرایط ابطالکنندۀ این امتیاز و سایر شرایط دیگر را دولت پس از مذاکره، تهیه و برای تصویب به مجلس شورای ملی تقدیم خواهد نمود.
۵- کمپانی مزبور حق نخواهد داشت این امتیاز را به دولت یا یک شرکت خارجی واگذار نماید و در صورت تخلف از این ماده امتیاز مزبور ملغی خواهد شد."(تاریخ بیستسالۀ ایران، حسین مکی، مجلد اول، ص ۳۳۴)
روزنامههای آزادیخواه کشور اعلام خطر کردند و دولت شوروی شدیداً به دولت قوام اعتراض کرد و تصویب چنین امتیازی را بهمثابه حضور عوامل نظامی و سیاسی آمریکا که با دولت و انقلاب شوروی علناً در حال جنگ بود دانست. لازم به یادآوری است که کابینۀ مشیرالدوله به علت مقاومتی که در برابر مطامع استعماری آمریکا نشان داد و مایل نبود با دوستی و موافقت یکجانبه با دولت آمریکا موجب رنجش و مخالفت دولت شوروی شود و نیز به علت رویۀ سیاست استقلال که در شخصیت مشیرالدوله وجود داشت، شراکت و تبانی کمپانی استاندارد اویل با شرکت نفت جنوب را بهانه کرد و با اجرای قراردادی که در کابینۀ قوامالسلطنه تصویب شده بود شدیداً مخالفت ورزید. کابینۀ مشیرالدوله حتی یک میلیون دلار پیشپرداخت دولت آمریکا را که به بانک شاهی حواله شده بود قبول نکرد، زیرا در همان موقعی که این حوالهها صادر شد ناگهان از طرف سفارت انگلیس به مشیرالدوله اطلاع داده شد که قبول این وجه رضایت ضمنی و تقبل مشارکت، کمپانی انگلیسی است. به"مجرد وصول این خبر، مشیرالدوله فوراً این مسأله را رد کرد و از طرف دیگر حواله را توقیف نمود و دیناری از آن را نگرفت." (تاریخ بیستسالۀ ایران، حسین مکی، مجلد اول، ۳۴۶)
نخست و دو سال بعد - در اکتبر ۱۹۴۳ نمایندگانی از جانب گروه نفتی "داچ شل" (که همان کمپانی نفت جنوب بود) محرمانه برای مذاکره در موضوع، گرفتن امتیازاتی در نواحی جدید به ایران آمدند. با وجود رخنهای که مستشاران آمریکایی در نقاط حساسی داشتند این مسئله نمیتوانست مخفی بماند. لذا چندی بعد در فوریه ۱۹۴۴ شرکتهای "استاندارد اویل نیوجرسی"، "استاندارد وکوم اویل کمپانی"، "سکونی واکوم اویل کمپانی" و "سینکلر" نیز نمایندگانی به همین منظور اعزام کردند. این دوران مقارن است با دوران پایانی کابینۀ نخست وزیر سهیلی که ساعد مراغهای وزیر امور خارجه آن است. همۀ این امکانات و عوامل مساعد، علیالظاهر اجرای نقشۀ واگذاری امتیاز نفت شمال به آمریکا را سهل و آسان میکرد و این بار دولت مقبول آمریکا و انگلیس، یعنی دولت ساعدِ مراغهای مأمور اجرای برنامه شد و مقدمات کار را با دعوت مستشاران نفتی از هر جهت آماده کرد. آقایان "هوور" پسر پرزیدنت هوور، رییسجمهور سابق آمریکا و "کریتس" به ایران آمدند. کمیسیونی مرکب از: "رکس"، "ویویان" از طرف آمریکا و "انتظام"، "نخعی"و "پیرنیا" از طرف دولت ایران برای مطالعه پیشنهادات رسیده تعیین شدند و این مذاکرات طبق معمول زیرِ نظر دولتها در خفای کامل انجام میشد. پس از گذشت 22 سال اوضاع جنگ جهانی دوم، مجدداً چنین شرایطی را برای خیزش و پرش ایالات متحدهی آمریکا به سوی اخذ امتیازات استعماری در ایران و ایجاد کمربند امنیتی به دور شوروی فراهم کرد.
هنگامی که موضوع مذاکرات در جراید رسوخ کرد و پردهها بالا رفت، دولت شوروی برخلاف انتظار آمریکا و انگلیس تصمیم به اعزام کمیسیونی برای دادن پیشنهادات در بارۀ استخراج نفت در شمال ایران گرفت و دولت ایران را در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۲۳، از تصمیم خود با خبر کرد. این کمیسیون به ریاست "کافتارادزه" معاون وزیر امور خارجه شوروی وارد تهران شد. هیأت اعزامی شوروی شرایط و مزایای بهرهبرداری منابع نفتی شمال را از سوی دولت شوروی طی جلسات متعدد به اطلاع کابینه رساند و معلوم شد که پیشنهادات دولت شوروی اختلاف ماهوی و بنیادی با شرایط استعماری دولتهای آمریکا و انگلیس دارد و دولت ساعد نمیتواند علناً و رسماً آنها را رد کند؛ زیرا شرایط و پیشنهادات شرکتهای آمریکایی و انگلیسی، حداکثر همان شرایط مصوبۀ کابینۀ قوام بودند. آنچه آمریکایی ها مخفیانه درصدد جلب و اخذ آن از دولت ایران بودند، امتیازی بود در هماناندازۀ امتیاز نفت شرکت انگلیسی نفت جنوب و امتیاز "دارسی" و قرارداد ۱۹۳۳. اما آنچه که معاون وزارت امور خارجۀ دولت شوروی حامل آن بود، پیشنهاد ایجاد یک شرکت مختلط متساویالحقوق ایران و شوروی برای اکتشاف و استخراج نفت و صدور و بهرهبرداری آن بود. در هیچ یک از اسناد وزارت دارایی و یا امور خارجه ایران درخواست امتیازی از طرف روسیه شوروی در همان حد و حدود امتیازات استعماری وجود نداشت و اگر چنین درخواستی وجود میداشت، تا کنون گروههای ضدشوروی اصل آن درخواست و نامه و یا مواد پیشنهادی شوروی را در نشریات رنگارنگ خود منتشر میکردند. در برابر چنین شرایط و اوضاع و احوالی، که به علت ورود و حضور هیأت اعزامی شوروی در صحنۀ مذاکرات ایجاد شده بود، هیچ راهی برای دولت ساعد باقی نماند جز اینکه با تبانی و مشورت و زدوبندهای خاصِ متولیان مجلس، مذاکرات مربوط به بهرهبرداری از نفت شمال را به خاتمۀ جنگ جهانی دوم موکول کند.
پروفسور "آبراهامیان" استاد برجستۀ تاریخ دانشگاه دولتی نیویورک مینویسد:
"مجلس، پيشنهاد سال ۱۳۲۴ اتحاد جماهير شوروی برای کسب امتياز نفتي در شمال کشور را رد کرد، اگرچه اين موافقتنامه به ايران سهم مساوی در سود، مديريت و توزيع میداد. امپرياليسم انگليس و کارگزاران بومی آن با همۀ توان به مخالفت با آن برخاستند. امروز معلوم شده است که اين غوغای تبليغاتی و عوامفريبانه که هنوز ادامه دارد، در اجرای دستورالعمل زير از طرف دولت انگليس و سازمان جاسوسي آن صورت گرفته است:
"قدرت نفت انگليس در اين نهفته است که ما در سراسر جهان امتيازاتی داريم که به موجب آنها، رأساً به توسعۀ ميادين نفتی پرداخته و بهرهبرداری و توزيع نفت آنها را در اختيار داريم. اگر کشورهایی بخواهند رأساً منابع نفت خود را توسعه دهند، موقعيت ما تضعيف خواهد شد. اگر ايران به توسعۀ ميادين نفتی خود در شمال کشور اقدام کند، ديری نخواهد گذشت که خواستار اجرای همين سياست در جنوب نيز خواهد شد. از اين رو ما بايد با استفاده از همۀ امکانات آنها را از توسعۀ نفت خودشان منصرف کنيم." (ملیشدن نفت، کودتا و ديوار بیاعتمادی، یرواند آبراهاميان، مجلۀ آفتاب، شمارۀ ۱۳، سال ۱۳۸۰)
موضع سیاسی حزب تودۀ ایران
در کتاب "شمهای در بارۀ جنبش کارگری ایران" که در سال ۱۳۵۱ حزب تودۀ ایران منتشر کرد، در صفحۀ ۸۸ با صراحت نظر حزب در این باره آمده است:
"۱- حزب تودۀ ایران با هرگونه امتیازی مخالف بوده است.
۲ - حزب تودۀ ایران معتقد است مردم ایران خود قادرند منابع ثروت خود را در دست بگیرند ولی حزب اضافه مینماید در صورتی که دولت این مورد را استثنایی میداند و تصمیم قطعی به دادن امتیاز دارد نباید چنین تعجیلی در کار داشته باشد که بدون مطالعۀ لازم و در نظر گرفتن مصالح مردم و مملکت عمل کند.
۳- در صورت چنین استثنائی مطالعۀ دقیق، هر کسی را که به مصالح کشور علاقه دارد به این نتیجه خواهد رساند که شرایط شوروی را ارجح بداند؛ زیرا اولاً دولت شوروی نمیتواند (و بهحق هم نمیتواند) موافق باشد که در مناطق مرزی وی انحصارات امپریالیستی پایگاههایی داشته باشند و ثانیاً این عمل را مادۀ ۱۳ قرارداد ۱۹۲۱ منع کرده است. در این قرارداد حکومت شوروی لغو امتیازنامۀ را به این کرده است که استخراج نفت در این منطقه به هیچ دولت ثالثی داده نشود و این قرارداد در جهت تأمین استقلال سیاسی و اقتصادی ایران بوده است."
حزب تودۀ ایران یقین داشت که انحصارهای امپریالیستی به این زودی زیر بار قبول شرایطی نظیر آنچه شوروی مطرح کرده نخواهند رفت و ترجیح میدهند ادعایی نداشته باشند تا موقع مناسبتری برسد. در نامهای که دکتر مصدق اندکی بعد دلجویانه به سفیر شوروی نوشته است، همین موضوع تأیید شده است:
"خوشبختانه ورود آقای کافتارادزه به تهران سبب شد که داوطلبان امریکایی از پیشنهاد خود صرفنظر کنند و فرصتی به دست نیامد که نظرات خود را در موضوع معادن نفت ایران در مقام مخالفت با شرکتهای آمریکایی بیان نمایم.... چون معتقدم اتحاد شوروی حق بزرگی به گردن ما دارد و ما را از مخاطرۀ حیاتی نجات داده است.... جناب سفیر:... چنانکه در مجلس علناً اظهار داشتم، گذشتۀ شما ثابت کرده است که هر وقت دولت شوروی از صحنۀ سیاست ایران غایب شده است روزگار ایران تباه شده است." (سیاست موازنۀ منفی، حسین کیاستوان، صفحات ۲۴۶-۲۴۷)
جورج کنان کاردار وقت سفارت آمریکا در مسکو با صراحت به دولت متبوع خود نوشته است " انگیزه اصلی رفتاراخیر شوروی درشمال ایران شاید صرفا نفت نباشد،بلکه نگرانی از نفوذ احتمالی خارجیها در آن منطقه که با مساله وجهه عمومی ارتباط مییابد نیز مطرح است،نفت شمال ایران مهم است ،اما نه به عنوان چیزی که ممکن است در صورت بهره برداری هر کشور دیگری از آن خطرناک باشد. (ایران بین ۲ انقلاب صفحه ۳۸۱ ) " 1944/34-40241 Persia /371
ایرج اسکندری، دبیر کل پیشین حزب تودۀ ایران در پاسخ فریدون آذرنور که پرسیده بود: نقش فراکسیون حزب تودۀ ایران در بارۀ نفت در مجلس چه بود میگوید: "مخالفت با امتیاز نفت جنوب بهعنوان استیفای حقوق ملت ایران. خودِ اقلیت و طرفداران مصدق هم در مجلس غیراز این چیزی نمیگفتند. آن وقت صحبت ملیشدن نفت در مجلس مطرح نبود. تا این که قضیۀ کافتارادزه پیش آمد وهیأت نمایندگی شوروی به ریاست او در حکومت ساعد وارد شد و بلافاصله پیشنهادات خود را راجع به نفت مطرح کرد. در واقع ساعد مدت ۱۵روز تمام، با کمپانیها و انحصارات نفتی در بارۀ نفت شمال مذاکره و وعدههایی هم داده بود، بدون آنکه به مجلس یا مرجع دیگری اطلاع دهد. هیأت شوروی که آمد موضوع برملا شد و قضیه کشف گردید که اینها به چه کاری مشغول بودهاند. تظاهرات از آنجا شروع شد از طرف ما. تظاهرات علیه دولت ساعد بود. واقعیت این است که به این عنوان قرار شد تظاهرات انجام گیرد که چرا این آدم حاضر شده در مورد نفت شمال با آمریکاییها صحبت کند. قرارداد سال ۱۹۲۱صریحاً اعلام کرده بود که دولت شوروی امتیازات نفت شمال و امتیازاتی که در خوریان و کویر خوریان داشت به دولت ایران باز میگرداند ولی مادهای در قرارداد مزبور گنجانده شده بود که چنانچه دولت ایران در نظر داشته باشد امتیاز یکی از این محلها را واگذار کند، بدواً بایستی شوروی را مقدم شمرده و موضوع را به او اطلاع دهند. حرف ما این بود که شما بدون اینکه قبلاً به آنها مراجعه کنید رفتهاید و چنین مذاکراتی را انجام دادهاید، لذا دولت شما بر خلاف مصالح مملکت عمل و رفتار کرده و باید برود. این جوهر استدلال ما بود.... واقعیت این است، به همین دلیل هم خیال میکردیم که اگر تظاهر بکنیم دولت ساعد ساقط میشود." (خاطرات ایرج اسکندری، صفحۀ ۱۶۸چاپ اول---موسسه اطلاعات وپژوهشهای سیاسی )
خلیل ملکی، موضوع نفت شمال
خلیل ملکی که پس از انشعاب در سلک دشمنان قسم خورده حزب تودۀ ایران در آمد از پشتیبانان پیشنهاد نفت شوروی بود او میگوید:
"سیاست یکجانبه - (یعنی تأسی از سیاست انگلستان) - در رگ و پوست سازمانهای دولتی ما ریشه دوانیده، باید برای خنثیکردن آن از نیروی جدید ( آمریکا) استفاده شود؛ ولی این نیروی جدید نباید جانشین او - (یعنی استعمار انگلستان) - شود بلکه آن را خنثی نماید." (روزنامۀ رهبر، ۲۹ آذر۱۳۲۳، خاطرات خلیل ملکی، صفحۀ ۳۴)
او در این باره میگوید:
"ایمان قلبی من این است که مقصود دولت شوروی نه کشورگشایی است نه این که هدف اوست، بلکه هدف اصلی آن دولت مخالفت با سیاست ضدّشوروی است." (همانجا صفحۀ ۳۵)
او پس از رد شدن پیشنهاد شوروی در مجلس که اکثریت آن را نمایندگان دربار و انگلیس تشکیل میدادند، شدیداً به دکتر مصدق انتقاد میکند و میگوید:
"ندادن امتیاز به شوروی از طرفی و الغانکردن امتیاز نفت انگلیس از طرف دیگر، سیاست موازنۀ منفی نیست، بلکه حفظ حالت کنونیست؛ زیرا اولین کسی که از امضای طرح رحیمیان راجع به امتیاز نفتِ ویلیام دارسی امتناع نمود و یک قدم -ولو غیرعملی- برای این مقصود برنداشت خود آقای دکتر مصدق بود."(همانجا، صفحۀ ۳۷)
سخن پایانی:
نگارنده این سطور سعی کرد که فاکتها، تنها از منابع تاییدشدۀ حزب ارائه داده نشود، تا شاید تصور درستی برای آقای مسعود فتحی و همگامانشان ایجاد شود. بهرغم تمایلات باطنی نگارنده، از منابع غیر حزبی، از جمله از خاطرات تنظیمشده به نام ایرج اسکندری، از سوی رویگردانان و اخراجشدگان( بابک امیر خسروی و فریدون آذر نور) از حزب و همچنین از سخنان خلیل ملکی استفاده شد.
به قول حافظ :
خوش بُوَد گر مَحَکِ تجربه آید به میان
تا سِیَهروی شود هر که در او غَش باشد
نزدیک به ۸۰ سال از داستان نفت شمال گذشته است. کشور شوروی دیگر در صحنۀ جهانی حضور ندارد. ولی این اتهامات همچنان تکرار میشوند تا به سیمای مردمی حزب تودۀ ایران چنگ زده شود. قطعاً چهگونه میشود تفاوت بودن شوروی سابق و نبودن آن در وضعیت کنونی جهان را درک نکرد و سهم کشور ما ایران از دریای خزر در زمان شوروی سابق پنجاه درصد را که امروزه به یازده در صد تنزل یافته را نفهمید؟! باید از آقای مسعود فتحی پرسید: آیا لجنپاشی به صورت فرزندانی که جز آرزوی بهروزی و سعادت خلق را نداشتند و هزاران تن از آنان در صحنه نبرد خونین بهترین سال های عمر خود را در زندان های دو رژیم سپری کردند، ماهها زیر شکنجههای طاقتفرسا قرار گرفتند، تعداد کثیری از آنان نیزاعدام شدند و سرافرازانه در سپهر سیاسی میهن ما درخشیدند، دون از شأن و شرف انسانی نیست؟
دیدگاهها
بازنگری ضروری است.
پرویز گرامی معتقدم که اگر…
پرویز گرامی معتقدم که اگر طبری گرفتار رژیم نمیشد و زندگی دور از دستگیری میداشت به نتایج درخشانی میرسید. اینرا در انتهای مقالات قبل ازدستگیری اش میتوان مشاهده کرد. اما بلاخره برای چپ این رقم خورد. حال هم نه برای حزب توده ونه برای فداییان و دیگر جریانات چپ زندگی تمام نشده . از همین افراد دوباره باید تئورسین ها و رهبران مجرب بیرون بیاید. کم نداریم ولی زیاد هم نیستند. باید وارد گود شد، پرسید،عمل کرد، و نتیجه را باز هم دوباره به چرخه انداخت اما با تعیین بیشتر. این مطمئن ترین راه است. و تنها راه. بر قرار باشید.
قادر عزیز: قدردان شما هستم…
قادر عزیز: قدردان شما هستم که به نوشته ای که در بضاعت محدود من تهیه شده بود توجه نموده و اظهار نظر کردید. شاید نوشته زیر که نوشته رفیق طبری که متن کامل آن در مقدمه کتاب "نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران" درج گردیده چراغ راهنمای ما در بررسی مسا یل تاریخی باشد. نامبرده در بخشی از این مقدمه می نویسد:
بررسی تاریخ جنبش رهائی بخش ملی و در درون آن جنبش کارگری در کشور ما تنها زمانی صحت، جامعیت و علمیت مییابد که مبتنی بر بررسی مشخص و مستند سیر این جنبش باشد و حوادث مربوط به این جنبش را، در چارچوب حوادث همزمان جهان و ایران مطالعه کند. اگر کنکرت بودن، مستند بودن مراعات نشود، اگر سیر حوادث جنبش رهائی بخش یا جنبش کارگری ایران در پیوند منطقی آن با حوادث جهان و ایران مورد مطالعه قرار نگیرد، ناچار تحلیلها و نتیجهگیری ها، یا ذهنی و یا مغلوط و مخدوش از آب در خواهد آمد..
از جنبش مشروطیت تا به امروز، غالب مبارزات سیاسی اعم از آنکه متعلق به کدام طبقه بوده: بورژوازی لیبرال، دموکرات های انقلابی وابسته به خورده بورژوازی شهر و ده، یا انقلابیون پرولتاری بطور اساسی با ناکامی روبرو شده، دارای نقائص سیاسی و عملی جدی بوده و در کنار بسیاری از مجاهدان که در راه خود قهرمانانه جان باختند، با پدیدههای ناپیگیری، ارتداد، تسلیم و خیانت به کرات بر می خوریم. راز این پدیدههای تأسف آور را به هیچوجه نباید در «مختصات روحی» مردم جست. برعکس همه چیز گواه بر سطح بالای شجاعت و جسارت و آرمان دوستی انقلابی خلق های کشور ما و عشق سوزان آنها برای نیل به هدف است و راز آنرا باید در عدم لیاقت و یا فساد رهبران جداگانه نیز جستجو نکرد. مسلم است که نقش رهبری و رهبران و مسئولیت آنان و تأثیر مختصات اخلاقی، فکری و ارادی آنان در امور به هیچوجه کم نیست و نمیتواند نادیده گرفته شود. ولی این عامل را هم نمیتوان و نباید عامل قاطع دانست. عوامل عمده طبق توضیح ماتریالیستی تاریخ یک سلسله عوامل عینی است مانند مختصات تاریخی تکامل جامعه ی ما در سده های اخیر، نقش امپریالیسم و عمال آن، ترکیب طبقاتی جامعه ی ایران، ضعف طبقه کارگر، سطح نازل مدنی و فرهنگی جامعه و غیره.
یادآن عزیزان گرامی که درراه…
یادآن عزیزان گرامی که درراه مردم جان باختندامااین انتقادکه درحیطه ایده ئلوژی بودندونه عینیت جامعه هم برآنان وهم برفداییان ودیگرجریانات چپ آنموقع هنوزهم هست.چپ کنونی ایران وامدارآنهاست اما بخودمان که نمیتوانیم دروغ بگوییم.چه بسااگردرهمان زمان یک نقددرست ودرپی آن تصحیح صورت میگرفت اوضاع کنونی این نبود.یادآن عزیزان گرامی اما.
افزودن دیدگاه جدید