آقای احسان هوشمند با درج مقالهای در روزنامهی «شرق» (دوشنبه ۱۱ دی ماه ۱۴۰۲) ، نه در کار نقد این یا آن وجه از اعلامیه صادره توسط گروه ملی و قومی حزب چپ ایران پیرامون سالروز نهضت ملی دمکراتیک ۲۱ آذر، بلکه به دنبال حقانیت تراشی برای دیدگاه دیرینهی ۲۱ آذر ستیز و نفی کلیت و اصالتهای این نهضت است. بر این نوشته نامی جز تحریف و نسبتدادنهای ناروا به اعلامیه و از این طریق به حزب ما نتوان گذاشت.
ایشان در اغاز نوشتهی خود پس از معرفی نادرست از نیروهای شکل دهنده حزب چپ ایران، از پخش سرود انترناسیونال در مراسم تاسیس حزب ابراز خشم میکند تا چنین نتیجه بگیرد که این حزب بمثابهی شاخهای از چپ ایران گویا نسبت به هستی میهنش بی توجه است! بعید به نظر میرسد آقای هوشمند با داشتن دستی در تحقیقات تاریخی، این را نداند که سرود انتزناسیونال نماد و صدای همبستگی جهانی است و سروده شده در سال تولد لنین و دهسال پیش از آنکه استالین به دنیا بیاید! «انترناسیونال» نماد همبستگی بشریت است در بیانی چپ و با تکیه بر مشترکات تودههای زحمتکش و کارگران جهان. با این حال ایشان به خوانده شدن این سرود در کنگرهی حزب چپ ایراد میگیرد. ایشان و هر کنجکاو دیگری اعم از بدخواه و نیکخواه لازم است بدانند که سرود به ترنم درآمده در فضای کنگره موسس ما و دیگر کنگرههای آن باز هم تکرار خواهد شد تا جزیی از جهان همبسته بودن ما و پایبندیمان به همبستگی و دوستی ملل علیه جنگ و غارت و زور و ستم اعلام و ابرام شود. مفید است ایشان بدانند که ما پخش سمفونی نهم بتهون ناظر بر دوستی ملتها – ساخته شده در پیش از تولد مارکس و انگلس - را هم داشتهایم و خواهیم داشت! ما منادی همبستگی بشریت بجای ناسیونالیسم تنگ نظرانه از هر نوع و قماش آن هستیم.
اما پرسیدنی است که ایشان زودباور به هر شنیده یا ناشنیدهی خود از کنگرهی حزب چپ، چرا باید این را از قلم بیندازد که در همان کنگرهی موسس حزب، اولین سرود ملی سرودهشدهی صدر مشروطیت - سرود «وطن ای هستی من» - در فضای کنگره به طنین درآمد و اشگ شوق بر چشم شرکت کنندگان نشاند؟ ناگفته گذاشتن این بخش از آن کنگره، آیا از روی بی اطلاعی است و یا تعمدی؟ یعنی نمیشد ایشان پیش از نگارش این اتهامنامه، راجع به هر شنیدهی خود در بارهی کنگره پرسو جوهایی از دستاندرکاران آن میکرد تا دچار چنین بی دقتی غیر مسئولانه در خدمت پیشداوری نشود؟ اگر پایبندی به ذکر وقایع بدانگونه باشد که رخ دادهاند، پذیرش خطا شرط اول در روایت صادقانهی تاریخ و نیاز هر نقد منصفانهای است. بازنگری و آسیب شناسی راستین، فاصله گرفتن از تحریف معانی و کنار گذاشتن تفاسیر دلبخواه را لازم دارد.
نسبت دادن «جهان وطنی» به «انترناسیونالیسمی» که ما چپها به عنوان همبستگی با دیگر مردمان تحت ستم در سراسر گیتی به آن معقتدیم از همان اطلاقها و برچسبهایی است که چپ ستیزان سنتی به آن متوسل شدهاند و میشوند تا میهن دوستی چپ را که بیش از هر جریانی برای آن از جان مایه گذاشتهاند، از دیدها پنهان بدارند. وصله ناوصل «مسله ملی» به استالین نیز از این دست ادعاهای بی پایه است. امر ستم و تبعیض ملی نیز از دههها پیش از استالین، نه فقط در میان اندیشهپردازان و کنشگران اولیهی چپ مطرح بوده بلکه موضوع مباحثه میان لیبرالهای غربی هم بوده است. نگاهی به جنبشهای تاریخی با درونمایهی مطالبات ملی در هر جایی از جهان و از جمله ایران ما دلایل بی بدیلی در رد اعاهایی از این دستاند که گویا مسئله ملی و مطالبات ملی با جزوه موسوم به «مسئله ملی» استالین آغاز شده است. حقیقت تلخ این است که ما در زمینهی «مسئله ملی» با آمیختهای از نادانی و بغض ناسیونالیستی مسلط مواجهیم.
در سرتاسر نوشتهی آقای احسان هوشمند با فرمولبندیها و ادعاهایی در مورد دیدگاههای چپ و تاریخ چپ در ایران و حتی جهان روبرو هستیم که هریک موضوع چندین و چند نوشته هستند و نیاز به برخورد تفصیلی دارند. اما برای آنکه در جوابیهی حاضر، حواشی نخواهد همچون نوشتهی ایشان متن را تحت الشعاع قرار دهد به همان اصل موضوع یعنی جنبش ملی آذربایجان و سرکوب آن در ۲۱ آذر و آن هم در حد سطوری چند اشاره میکنیم. موضوع بحث در این زمینه مسلماً باز است و ادامه هم خواهد داشت.
پیش از هرچیز باید از ایشان پرسید چرا در نقد خودشان هیچ اشارهای حتی گذرا به ستم مضاعفی ندارند که بر بخشی از مردم ایران و از جمله بر مردم آذربایجان روا رفته است و میرود؟ اگر ایشان واژهی ستم ملی و تبعیض ملی را نمیپسندد، برای آغاز بحث جا داشت این نکته پایهای را با هر عنوانی که خود میپسندد مورد توجه قرار دهد. اصلاً آیا ایشان پذیرندهی وجود چنین «مسئله»ای است یا منکر این چالش در تاریخ و امروز کشور؟ آیا جای خالی گذاشتنی چنین گویا، امر جاگیری نویسنده در موضع ناسیونالیسم مسلط را پیش نمیکشد و حکایت از تکرار انتخاب همیشگی در این باره ندارد؟ آیا روشن کردن این امر، مقدم بر نقد ۲۱ آذر و معرفی آن به عنوان فقط نقشهی برون ساخته نیست؟ این موضع آشنای ۷۵ ساله و حتی پیش از آن، مبتنی بر تز یک ملت – یک دولت – یک زبان است که این کشور پیامدهای بس سنگین آن را در درازای یک قرن تحمل کرده و کماکان بردوش میکشد.
اصلیترین موضوعی که در اعلامیه گروه کار ملی و قومی حزب چپ ایران برجسته بود، دفاع از تلاشهایی است که آن زمان از طرف دولت نوپای محلی و فعالین سیاسی- مدنی برای پاسخگویی به مطالبات، رفع کمبودها و ایجاد شرایط مناسب در مسیر کسب حقوق اجتماعی و اقتصادی مردم آذربایجان سازماندهی شد. اقداماتی که با اتکاء بر اسناد غیرقابل انکار نمونههای برجستهای در اجرای عدالت و دستگیری از لایه هایی پایینی جامعه به حساب میروند. از تاسیس و بازگشایی مدارس و حضور دختران در آنها گرفته تا اجرای برنامههای عمرانی و مشارکت دادن مردم از لایه های مختلف در تصمیم گیریهای عمومی و... آن هم طی یک سالی همه مواجه با کارشکنیهای مرکز و ارتجاع منطقه، تحولاتی که در هیچ دورهای چه قبل و چه بعد از آن با چنین وسعتی مطرح نبودهاند. اوضاع متلاطم کشور و منطقه، درگیریهای نظامی و عدم امنیت ناشی از آن، ناتوانی حکومت مرکزی در اداره امور کشور و عدم پاسخگویی به درخواستهای بر حق مردم از جمله در آذربایجان از یک طرف و نابسامانی ها و کج رویهای ناشی از نوپا بودن دولت خودمختار آذربایجان که بطور عادی دامنگیر هر ساختار تازه تاسیس دیگری نیز میشوند، نمیتواند با یک خط باطل کشیدن مورد انکار قرار گیرد و در قفس تنگ «نقشهی بیگانه» مسخ شود. چشم بستن بر دستاوردهای ارزشمند و درس آموز مردم آذربایجان در آن دوران، نه خوانش درست تاریخ که گرفتاری در کلیشههای پیش ساخته است.
از نکات بسیار پررنگ در نوشته آقای هوشمند وابسته نشان دادن تمام حرکت و تلاش و مبارزهی مردم آذربایجان در آن زمان به حضور شورویها و قصد و اهداف کشورگشایی آنان است. تحرکات و تلاشهایی که البته کمابیش در دیگر مناطق ایران پسا دیکتاتوری رضا شاهی نیز جریان داشت. در استنتاج از نوشتهی ایشان گویی ۲۱ آذر از پس زمینهی مردمی نیرومند برخوردار نبوده و پیش از آن هیچ حرکت و جنبش آزادیخواهانه و حق طلبانه در کشورمان وجود نداشته است که شاهدی بر میل عدالت پژوهی در میان مردم و پیشقراولانشان باشد. گویا این شورویها بودند که حق و حقوق برساختهای را در گوش مردم نجوا کرده و آنان را به شورش تشویق کردهاند. منتسب کردن این جنبش به نیروهای خارجی و ضدملی تلقیکردن آن البته نکته جدیدی در ادبیات مطلوب مرکزگرایان در این یک صد سال نیست.
نقد نارساییها و کژرویها یک چیز است و زدن یک نهضت از بیخ و بن چیزی دیگر. همانگونه که در خود اعلامیه گروه ملی و قومی حزب چپ ایران هم آمده است، بی تردید سوء استفادههایی از خارج چه در آغاز، طول مسیر و به ویژه پایان این جنبش وجود داشته است و عمل هم کرده که نقد علمی و واقعبینانهی ۲۱ آذر هم میباید متوجه این وجه از آن باشد. اما نه بررسی یک حرکت تاریخی جدا از شرایط زمانی و تاریخی آن درست و درسآموز است و نه به ویژه وجه عمدهی اجتماعی و فرهنگی درونزای آن نهضت را ندیدن. همچنین در اینجا قصد عدم پذیرش انتقادهایی که میتواند به این یا آن گزاره از اعلامیه وارد باشد، در کار نیست. مسلماٌ اشکالاتی بوده است، ولی جهتگیری و جانمایهی آن همچنان و قویاً قابل دفاع است. ما از جوهره نهضت ۲۱ آذر بعنوان نهضتی مردمی و دموکراتیک در درون ایران،دفاع می کنیم. نهضتی ترقیخواه، پیشرو و معطوف به ترقی و عدالت در سرتاسر ایران.
آنچه که به تعداد کشته شدگان برمیگردد باید خاطرنشان کنیم که خفقان بعد از کشتار فجیع فعالان نهضت از یکسو و تنگناهای تحمیلی معطوف به سکوت بر خیلی از مهاجرین متعلق به این نهضت به شوروی از سوی دیگر مانع از برآورد دقیق میزان کشتار در جریان سرکوب این نهضت است. انچه تاکنون عمل کرده انتقال سینه به سینه کم و کیف فاجعه است که حاکی از رقم هزاران کشته است و این تا زمانی که صاحب کشتار سکوت کرده معتبر می ماند. این بر عهده ی حکومت وقت بود که تعداد شهروندان کشته شده در جریان غلبه اش بر آن نهضت را ارایه می داد. ما اصراری به صحت آماری بیان شده نداریم، اما هرگز روا نخواهیم داشت که خون شتک زده بر درب و دیوار تبریز، زنجان، اردبیل و ارومیه و دیگر شهرها و روستاهای اذربایجان فراموش شود. حرف ما، مسئولیت پذیری در قبال فاجعه ی ۲۱ اذر ۱۳۲۵ و روزها و هفته های بعد آنست.
برای آقای احسان هوشمند عجیب آمده است که یک حزب چپ معتقد به همبستگی و همیاری بینالمللی، در اعلامیهاش به مسایل ملی ورود کرده و مدعی در این عرصه شده است. طرح چنین نقدی حتی اگر با نیت سازندگی بود، ناشی از بیاطلاعی نویسنده و یا دریافت پیشداورانه از تفکر چپ و برنامهی حزب چپ است. وگرنه، کدام دانش آموخته هست که نداند جوهره وجودی تفکر چپ همانا مبارزه برای نفی هرگونه تبعیض اجتماعی چه در سطح ملی و چه در مقیاس جهانی است. مگر غیر از این است که نمیتوان خود را چپ نامید و تبعیضات ملی و قومی را به سان تبعیضهای معیشتی و جنسیتی و هر مورد دیگر ... آماج مبارزهی بیوقفه قرار نداد؟ در هیچ کجا از ادبیات چپ پیدا نخواهید کرد که همبستگی و همیاری بین المللی (انترناسیونالیسم) به معنای فراموشی منافع ملی تعریف شده باشد. پس این را هم باید به حساب بقیه مواردی گذاشت که ایشان تفسیر به مطلوب کردهاند.
گروه کار ملی و قومی
حزب چپ ایران
پنجشنبه ۱۵ دی ماه ۱۴۰۲
« جوابیه زیر توسط گروه کار ملی وقومی حزب چپ ایران تهیه و در پاسخ به نوشته احسان هوشمند سه روز پیش برای روزنامه شرق ارسال شده است. علیرغم قواعد مرسوم روزنامه نگاری تا به امروز نشانی از انتشار این جوابیه در روزنامه شرق دیده نمیشود. لذا آنرا جهت اطلاع افکار عمومی در سامانه به پیش منتشر کردیم»
افزودن دیدگاه جدید